![]() |
رو بتو سجده ميکنم دري به کعبه باز نيست
رو بتو سجده ميکنم دري به کعبه باز نيست بسکه طواف کردمت مرا به حج نياز نيست به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نيست مرا به بند مي کشي از اين رهاترم کني زخم نمي زني به من که مبتلاترم کني از همه توبه مي کنم بلکه تو باورم کني قلب من از صداي تو چه عاشقانه کوک شد تمام پرسه هاي من کنار تو سلوک شد عذاب مي کشم ولي عذاب من گناه نيست وقتي شکنجه گر تويي شکنجه اشتباه نيست {پپوله} {پپوله} {پپوله} |
از تو گذشتن سخته با تو نبودن درده واسه من
زنده بودنم مرگه بدون تو و عشقت واسه من وجود من مال تو قلب توهم مال من عزيزم رفتن تو مرگه من دستاي تو،تو دستمه نگو كه بايد جدا شيم نبود تو نبودمه بدون تو كم ميارم تا پاي جون دوست دارم اگه تو از من جدا شي اميد موندن ندارم |
هرچی حرفای قشنگه مال تو هرچی گوشه وکنایست مال من هرچی آهنگ قشنگه مال تو صدای ساز شکسته مال من کوه بیستون با نقشش مال تو تیشه ورنجش مال من هرچی آسمون صاف مال تو هرچی ابرای سیاهه مال من هرچی روزای بلنده مال تو شبای سیاه ابری مال من اون شبای پرستاره مال تو یه دونه ماه ونشونش مال من هرچی دریاست توی دنیا مال تو یه چیکه قطره بارون مال من تموم رنگهای عالم مال تو یه دونه رنگ قشنگش مال من |
مرا اینگونه باور کن... کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجارفته...؟! نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جداییهست..؟؟؟ مرا اینگونه باور کن |
به من گفتند راه اين است چاه اين است ولي آن را نكردم گوش من از راه دگر رفتم ز راهي پرت و دور و كور و اكنون بر هدف هستم.... .... {پپوله} شعر نصرت رحمانی |
مرو از پيشم و عمري نگرانم مگذار... يا چو رفتي باميد دگرانم مگذار... گاهگاهي بمن از مهر پيامي بفرست... فارغ از حال خود اي جان جهانم مگذار... بر دلم داغ غم عشق تو ايام نهاد... تو دگر داغ غم هجر بجانم مگذار... منشين در بر غير و مبر از ياد مرا... غم ديگر به غم و درد نهانم مگذار... چون دم صبح به روز سيهم خنده مزن... در کف گريه از اين بيش عنانم مگذار... جز تو چشم طمع از هر دو جهان پوشيدم.. پس تو تنها دگر اي سرو روانم مگذار... حاصل من که ز هستي همه ناکامي بود.. برو اي عمر و بجا نام و نشانم مگذار... دامن از دست من دلشده اي دوست مکش ... درسر فرقت خود تاب و توانم مگذار ... پای بر دیده منت بنه ای مایه ناز... مرو از پیشم و عمری نگرانم مگذار |
ساقی
ساقی سبو بشکست ، ساقی ! همتی از غصه می میریم شکسته تیله ها را بر لبم کش تا سحر گردد در میخانه را قفلی بزن ترسم که ولگردی ز درد آتشین زخمم خبر گردد خبر گردد به پیراهن بپوشان روزن میخانه را ساقی که چشم هرزه گردان هم نبیند ماجرایم را به خویشم اعتباری نیست ، گیسو را ببر ساقی و با آن کوششی کن تا ببندی دست و پایم را ز خون سینه ام ، ساقی ! بکش نقش زنی بی سر به روی آن خم خالی که پای آنستون مانده به زیر طرح آن بنویس با یک خط ناخوانا به راه دشمنی مانده ز راه دوستی رانده و دندانهای من سوراخ کن با مته ی چشمت نخی بر آن بکش ، وردی بخوان آویز بر سینه که گر آزاده ای پرسید روزی : پس چه شد شاعر نگوید : مرد از حسرت بگوید : مرد از کینه نصرت رحمانی {پپوله}:53:{پپوله} |
عاشق تر از قبلم بمون تو پيشم
دور از چشات هرگز آروم نميشم عاشق شدن خوبه اگه عشق تو باشه تنهام نزار تا بي تو دنيام از هم نپاشه از من نگذر نميتونم چون وابستست به تو جونم محتاجم به نفسهاتو آخه دور از دستات تو زندونم |
چون میسر نیست ما را کام او
یک روز دیدند که مجنون نشسته هی با دستش مینویسه لیلی هی گریه میکنه اشکش میاد. اسم لیلی پاک میشه خاک ها تبدیل به گل میشه... گفتن چه کار میکنی؟ مگه دیوونه شدی؟ گفت.. چون میسر نیست ما را کام او عشق بازی می کنیم با نام او {پپوله} |
دیشب دوباره در من حسی عجیب گل کرد رفتی تو از کنارم، اما چقدر دل سرد باران گرفت و در مه من ماندم و خیالت دیگر نمانده از تو جز رد پایی از درد افتاده ام به پایت تا در شبم بمانی رفتی خبر نداری تاریک ماندم و سرد کوچیده ام به یادت در کوچه کوچه ی شهر هر شب شبیه کولی، تنها وخسته، شبگرد فالی زدم به نامت، نیت فقط تو بودی حافظ ! بگو بمانم این بار زوج یا فرد من با تو زنده هستم، من با تو خو گرفتم رفتی تو از کنارم، اما دوباره برگرد |
| اکنون ساعت 02:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)