![]() |
گاهی وقتها، تنها مرهم ِ درد های ِ آدمی، زمان است... باید بگذاری زمان، دست های ِ خشن و زبرش را بکشد روی ِ زخم های ِ تنت... باید بسوزی...بسوزی...و دم نزنی... زمان که بگذرد، تنها ردّی می ماند از زخمی کهنه... که گاهی، دوباره سرباز می کند و گونه هایت شور می شود و می سوزی... _:2: |
دير گاهي ست كه تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غمها شده ام دگر آيينه ز من بي خبر است كه اسير شب يلدا شده ام من كه بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخها شده ام كاش چشمان مرا خاك كنيد تا نبينم كه چه تنها شده ام |
گوينده را چه غم که نصيحت قبول نيست
گر نامه رد کنند گناه رسول نيست رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت من خود ننهم دلي که بر بايد داشت هر که گويد کلاغ چون بازست نشنوندش که ديدهها بازست |
دلم گرفته، اي دوست!...
دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من گر از قفس گريزم، كجا روم، كجا من؟ كجا روم؟ كه راهي به گلشني ندانم كه ديده برگشودم به كنج تنگنا، من نه بستهام به كس دل، نه بسته دل به من كس چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من ز من هر آنكه او دور، چو دل به سينه نزديك به من هر آنكه نزديك، ازو جدا، جدا، من! نه چشم دل به سويي، نه باده در سبويي كه تر كنم گلويي به ياد آشنا، من ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه كاهد؟ كه گويدم به پاسخ كه زندهام چرا من؟ ستارهها نهفتم در آسمان ابري - دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من... _:2: |
رفتی ولی غم رفتنت را در دلم یادگاری گذاشتی چه یادگار قشنگی...!؟(قشنگیش واسه خاطرات با تو بودن) چه یادگار تلخی...(تلخیشم واسه لحظات بی تو بودن) واسه منی که الان هیچی نیستم همین غمت یک دنیاست. میدونی من با وجود تو پر می گرفتم وبال می گشودم به سوی آرزوهای محال ولی الان چی؟ الان نه حرفی نه دلی نه قلبی نه احساسی برام مونده... به خدا دلم واسه خودم میسوزه... وقتی به یاد حرفات می افتم به یاد قولایی که بهم دادیم. نمیدونم چرا با این همه سوختنم هنوزم دوستت دارم. نکنه طلسمم کردی؟ آره تو با چشمات با یک نگاه غریبانه منو این جوری اسیر خودت کردی... تو که دوستم داشتی چرا نتونستی باهام بمونی؟ چیه خیلی بد شدم همه تقصیرات را گردن تو انداختم...! نترس تو یک وکیل مدافع خوب داری که منم از پسش برنمیام و فقط دوست داره منو محکوم کنه و بد جوری ازت دفاع میکنه... میدونم هنوزم اگه ببینیش میشناسیش این وکیل مدافع عاشق کسی نیست جز قلب تو... مگه یادت رفته روزی که باهام عهد دوستی بستیم قلبامون با هم عوض کردیم... طفلکی قلب من چه عذابی میکشه در کنار یک غریبه که می خواد جای منو بگیره... یک حسی بهم میگه خیلی غمگینی حتی غمگین تر از من... ولی نمی تونم کاری واست بکنم جز دعا برای صبر بیشتر برات...
|
اعتصاب غذا كرده اند
واژه ها - حرف نمي زنند عاشق نمي شوند تب كرده اند - سرت را برگردان! |
صبح آن روز غمين صورت آینه قدّی من در انحنای تشویش عقربه ها به تب آلودگی فاصله ها ترسان بود؛ گریه و حبس نفس ! تشنگی.... آه عطش! چشم ها دوخته بر پرسه ی یک ابر بخیل و عطش بر سر من می بارید نرم و آرام ، فقط آتش باریدن یک تلخی محض! صبح آن روز غمين به بلندای قدافرازی وحشت رفتم به تماشای خودم به بام حسرت رفتم بوی یک سینه غم بهت آلود فوران من و یک فوج سکوت من و خاکستر یک آتش سرد و سرْانگشتِ دل ، آغشته به درد ... |
ای قلب من، بارانی ات کردند و رفتند کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند در سایه های شب تو را تنها نوشتند سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند احساس پاکت را همه تکفیر کردند محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند |
از سخنانی که به دوست داشتن ختم بشه متنفرم از اشکهایی که به خاطر دوست داشتن ریخته بشه متنفرم از روز آشنایی با تو متنفرم از روزی که به تو علاقمند شدم متنفرم از این عشق افراطی متنفرم از افکاری که به توختم می شود متنفرم از سکوت پرمعنایت متنفرم از واژه های محبت آمیزیکه به تو ختم می شود ولی نمی شنوی متنفرم از احساسی که به تو دارم متنفرم از اینکه نمی توانم از تو متنفر شوم متنفرم به خاطر روزهایی که به یاد تو گذراندم متاسفم به خاطر بیداری شبهایم آن هم در فراق تومتاسفم به خاطر چیزهایی که نوشتم و می نویسم متاسفم به خاطر همه چیزهایی که در دل داشتم و بیرون نریختم متاسفم به خاطر سکوتم متاسفم به خاطر عشق یکطرفه ام به تو و به خاطر تنفرم هم متاسفم به خاطر همه چیزمتاسفم دوستت داشتم .... دارم .... و خواهم داشت .... |
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت از این همیشه ها که ندارند باورم
حال مرا نپرس که هنجارها مرا مجبور می کنند بگویم که بهترم *** خیلی دلم گرفته....... من مانده ام و این همه راهی که ندارم من مانده ام و این همه یارانی که ندارم کاش می توانستم آنچنان فریاد زنم که بغضی که مدتهاست در گلویم مانده و حتی با فرود اشکهایم نمی شکند به پایان رسد |
اکنون ساعت 07:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)