پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

REZA_JOON 04-13-2011 10:11 AM

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست...



yad 04-15-2011 04:51 PM

غمش در نهانخانه ی دل نشيند
به نازی که ليلی به محمل نشيند

بدنبال محمل چنان زار گريم
که از گريه ام ناقه در گل نشيند


خلد گر بپا خاری آسان بر آرم
چه سازم بخاری که در دل نشيند

پی ناقه اش رفتم آهسته ، ترسم
غباری بدامان محمل نشيند

مرنجان دلم را که اين مرغ وحشی
زبامی که بر خاست به مشکل نشيند

عجب نيست خندد اگر گل بسروی
که دراين چمن پای در گل نشيند

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدايی به شاهی مقابل نشيند

الهی زليخا عزيزت بميرد
که يوسف به تخت تجمل نشيند

طبيب از طلب در دو گيتی مياسا
کسی چون ميان دو منزل نشيند؟

مهبا 04-16-2011 05:39 PM

شب را نوشيده‌ام .

وبر اين شاخه‌هاي شكسته مي‌گريم.

مرا تنها گذار

اي چشم تبدار سرگردان!

مرا با رنج بودن تنها گذار.

مگذار خواب وجودم را پرپر كنم.

واران 04-16-2011 05:59 PM

شبیه یک جزیزه رو به جنونم، پر از عطش و خشتگی و بیقراری،
پر از بغض های غریبانه ای که در گلو ماندند و پر از اشک هایی
که کنج چشمانی خسته جای گرفتند و خشکیدند.http://bahar22.com/ftp/zibasazi/ziba.../image/122.gif
پراز حرف های ناگفته ام که جز سکوت مرحمی نمی یابد،
پر از زخم خنجر ناکسانم
پر از احساساتی که هیچگاه گفته نشد http://bahar22.com/ftp/zibasazi/ziba.../image/122.gif
پر از شب های بی ستاره ای که خاموش تر و تاریک تر از از ظلمتیست
پر از غبار پای نامردمان
منم و یه جاده پر از غربت و بیکسی و پر از آرزو های بر باد رفته......

yad 04-18-2011 06:10 PM

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم

هر روز این تنهایی ر ا فردا تصور میکنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا بجز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده




GhaZaL.Mr 05-04-2011 11:31 PM

این جهان پر از صدای حرکت مردمی است که همچنان که تو را می بوسند
طناب دار تو را می بافند ..!!!!!

GhaZaL.Mr 05-04-2011 11:41 PM

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم ؛ حرفی از جنس زمان نشنیدم !

-------------

شهر
در دل بهار نارنج ها خودش را جا می کند
و من بی خيال ا زتنهائی
به غربت هميشگی اشک هايم می خندم
بلند.. بلند ...


GolBarg 05-04-2011 11:46 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط lili_barooni (پست 214082)
این جهان پر از صدای حرکت مردمی است که همچنان که تو را می بوسند
طناب دار تو را می بافند ..!!!!!

و اون طناب را به نام عشق دل نگرانی و توجه شان برایت آماده میکنند.

رزیتا 05-05-2011 04:34 PM

من از تکرار این تاریک وهم انگیز
من از خاموشی لبهای این ایام غم انگیز
از این درد فرو خورده به چشم خسته ی پاییز
پر از شب گریه های خیس این مرد ز غم لبریز
به دنبال سکون در بند این زندان جان آویز
سراسر تشنه ی دیدار اوهامی خیال انگیز
به دنبال تو می گردم
تو ای پایان این خاموشی غم خیز
مرا قدری جدا کن از تب نامردم پاییز
خموش و خسته از دردم ,دلم از دوریت لبریز ...
مهرداد دارانی





GhaZaL.Mr 05-10-2011 08:01 PM

چه غریبانه می گریست آن شب بی تو .. تکه ابری که سکوت وجودم رو فهمید...

--------------------
تكه اي ابر وديگر هيچ ...!
تا هميشه سهم من اين بوده است ...




اکنون ساعت 10:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)