پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   حس عشق و عاشقانه ها (http://p30city.net/showthread.php?t=974)

ماهین 10-17-2012 12:17 PM

تو خورشیدی و من
گل آفتاب گردان
هر کجا باشی
قبله ام ،
همانجاست ...

افسون 13 10-17-2012 12:20 PM

من عاشق ترین آفتاب گردان مزرعه عشق بودم
که با افتاب نگاهت به هر سو که می خواستی
آرام آرام می چرخیدم
با هر چرخشم ، با صبوری ، افکارت را می دزدیدم
ودر قلب نا با ورت ذره ذره خانه ای
برای فردایم می ساختم
و در زیر پلک های مهربانت
تصویر زیبایی و معصومیتم را تا ابد حک می کردم
من عاشق ترین و بی پروا ترین آفتاب گردان مزرعه عشق بودم
که یک نگاهت را به عالمی نفروختم !!


http://www.up.vatandownload.com/imag...ia0nq60dtg.jpg

ماهین 10-17-2012 01:40 PM

من از تکرار نام تو
در قلب خویش
هزار شعر
می سازم
تو
به این دست سازه های من
نخند
عشق را
صادقانه
باور کن ...

مستور 10-17-2012 03:04 PM

در غریبانه ترین لحظه ی تنهایی خود
چشمهایم را که در آن دریای از محبت
موج میزند به تو خواهم بخشید
تا هیچگاه به پاکی احساسم شک نکنی

پریشان 10-17-2012 10:24 PM

برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد...

نه میتوان فریاد زد....برای بعضی دردها

فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست....


مستور 10-17-2012 10:30 PM

یکی پرسید که که اندوه تو از چیست
سبب ساز سکوت مبهمت چیست
برایش صادقانه می نویسم
برای آنکه باید باشد و نیست

ماهین 10-17-2012 10:40 PM

من سرد هستم ...
تو چشمانت را به من می دوزی !
لبخند می زنی
کلاه بر سرم می گذاری
و شال بر گردنم می بندی

گرم می شوم ...
درست مثل یک آدم برفی
در زمستان تو

و تو می مانی
به امید اینکه آب نشوم !!!

مستور 10-17-2012 10:45 PM

آسمان را قسمت کردند
تکه ای برای برکه
تکه ای برای دریا
تکه ای برای رود
دلم را قسمت میکنم
تکه ای برای تو
تکه ای برای تو
تکه ای برای تو

ماهین 10-17-2012 10:57 PM

پنجره های مه گرفته
 

پنجره های مه گرفته

حسین پناهی


پشت این پنجره های مه گرفته
مدام به امید دیدن تصویر درستی از تو ،
با آستین پیراهنم شیشه های دلم را پاک می کنم .
هنوز صورتت کامل نشده ، غبار می گیرد پنجره را ،
نمی دانم از سردی هواست یا از بخار هیجان نفسهای من
که هرگز خاطراتمان کامل نمی شود
.

mohammad.90 10-17-2012 11:15 PM

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.
خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم
زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم
و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم.


اکنون ساعت 09:05 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)