![]() |
سراپا اگر زرد وپژمرده ایم
ولى دل به پاییز نسپرده ایم چوگلدان خالى لب پنجره پر از خاطرات ترك خورده ایم دلى سربلند و سرى سربه زیر از این دست عمرى به سر برده ایم |
«دردی اگر داری و همدردی نداری٬
با چاه آن را درمیان بگذار! با چاه! غم روی غم اندوختن دردیست جانکاه!» گفتند این را پیش از این اما نگفتند٬ گر همرهان در چاهت افکندند و رفتند٬ آنگاه دردت را کجا فریاد کن. آه! مشیری |
دامنکشان
دامنکشان ، ساقی میخواران از کنـار یاران مست و گیسوافشان ، میگریزد درجـام می ، از شــــرنـگ دوری و زغم محجوری چون شرابی جوشان ، می بریزد .................... دارم قلبی لرزان ، زغمش دیده شد نگران دامنکشان ، ساقی میخواران از کنـار یاران مست و گیسوافشان ، میگریزد { دارم چشمی گـریـان ، بهرهش روز و شب بشمارم ، تا بیاید ..... .................... آزرده دل ، ازجفای یاری بیوفـا دلداری ماه افسونکاری ، شب نخفتم با یادش تا ، دامن از کف دادم شد جهان از یادم رازعشقش را در ، دل نهفتم .................... از چشمانش ریزد بهدلم ، شور عشق و امید دامن از کف دادم شد جهان از یادم راز عشقش را در ، دل نهفتم { دارم چشمی گـریـان ، بهرهش روز و شب بشمارم ، تا بیاید ... .... دامن کشان از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد بر جام می از شرنگ دوری بر غم مهجوری چون شرابی جوشان می بریزد دارم قلبی لرزان ز رهش دیده شد نگران ساقی می خواران از کنار یاران مست و گیسو افشان می گریزد… http://www.youtube.com/watch?v=OHtua...layer_embedded _:2:{پپوله}:53: |
پرستو وار ------------------
از پشت پنجره های اتاقم که غبار الود وسرد است ریزش نم نم باران را در انحنای پیچش تمنای گرم شدن وفرار از زندان هارون تنهایی دیوانه وار تجربه میکنم. و پرستو وار در اندیشه پروازم. تا اوج بگیرم و به انتهای اسمان پرواز کنم. به انجا برسم که خورشید گرم یخ تنهایی وجودم را اب کند و این اجاق سرد را شعله ور کند. http://c0170361.cdn.cloudfiles.racks...683397c4_p.jpg |
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است نکند اندوهی سر رسد از پس کوه .... |
من سکوت خویش را گم کرده ام
لا جرم در این هیاهو گم شدم من که خود افسانه می پرداختم عاقبت افسانه ی مردم شدم ای سکوت ای مادر فریاد ها ساز جانم از تو پر اوازه بود تا در اغوش تو راهی داشتم چون شراب کهنه شعرم تازه بود در پناهت برگ و بار من شکفت تو مرا بردی به شهر یاد ها من ندیدم خوشتر از جادوی تو ای سکوت ای مادر فریاد ها گم شدم در این هیاهو گم شدم تو کجایی تا بگیری دست من؟؟؟ گر سکوت خویش را گم کرده ام زندگی پر بود از فریاد من!!! |
امسال پاییز یکسره سهم شما بهار ما را در این زمانه چه کاریست با بهار از پشت شیشه های کدر مات مانده ام کاین باغ رنگ کار خزان است یا بهار حتی تراز حافظه گل گرفته اند ای مثل من غریب در این روزها بهارا دیشب هوایی تو شدم باز این غزل صادق ترین گواه دل تنگ ما بهار گلهای بی شمیم به وجدم نمی کشند رقصی در این میانه بماناد تابهار .. محمد علی بهمنی |
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای خوشبختی خودت دعا کنی؟ سهراب سپهري |
تا رفت از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت |
تنهایی ام را با خودم قسمت می کنم
نه با عابری از جنس عبور و نه با سکوتی از جنس گریه شب که با خودم ... تنهایی ام را با کسی قسمت نمی کنم صدایم را در حنجره هیچ کس و ناله هایم را در غمخواری هیچ دلی با پرنده ها سخن گویم که آواز خوانند سکوت را نای در نای من |
اکنون ساعت 06:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)