![]() |
لطفا دوستان جای درست مطالبی رو که ایجاد میکنند رو رعایت کنند
در سایت زیر تالاری برای مطالب طنز هست چرا در بخش ازاد ایجادش میکنین ؟ ادبیات طنز تاپیک منتقل شد موضوعات دگیر مقالات طنز ، داستانهای طنز ، ماجرای طنز ، متون طنز و... مرد از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید ) زن از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید ) |
کلاسهاي آمادگي آقايان جهت رسيدن به سطح هوشي يک خانم
کلاسهاي آمادگي آقايان جهت رسيدن به سطح هوشي يک خانم
سايز فونت : 1 / 2 / 3 / 4 / 5 هدفهاي آموزشي: کلاسهاي آمادگي دايم براي مردان تا عضوي از بدنشان به نام مغز را فعال کنند، عضوي که آنان منکر وجود آن هستند. برنامه: 4 واحد اجباري واحد 1 : کلاسهاي اجباري 1. بياموزيم چگونه بدون مادرمان زندگي کنيم.(2000 ساعت) 2. زن من مادر من نيست.( 350 ساعت) 3. تمام درآمدم را به زنم مي دهم.(550 ساعت) 4. مي فهمم که فوتبال ورزش نيست و رونالدو يک ابله است.(500 ساعت) 5. زن من پرستار من نيست. 6. زن من کلفَت من نيست. واحد 2 : زندگي مشترک 1. بچه دار شدن بدون احساس حسادت.(50 ساعت) 2. من ديگر به دوره هاي دوستانه ي زنم دوره ي احمقها نمي گويم.( 500 ساعت) 3. ترک اعتياد به بازي کردن با کنترل از راه دور تلويزيون.( 550 ساعت) 4. من ديگر سر پا ادرار نمي کنم. من پيشرفت کردم و تکبر را کنار گذاشتم....( تمرين عملي همراه با نوار وي ديو 100 ساعت) 5. من ديگر دوش استخر را با دوش حمام اشتباه نمي گيرم. 6. چگونگي انتقال لباسهاي کثيف به سبدشان بدون پخش و پلا کردن آنها. ( 500 ساعت) 7. چگونگي بهبود يافتن از سرماخوردگي بدون از دست دادن اميد به زندگي. ( 200 ساعت) 8. چگونگي به تنهايي لباس پوشيدن،به تنهايي لباس انتخاب کردن و دانستن محل کمد لباسها. واحد 3 : تفريح و سرگرمي 1. اتو کشي در دو مرحله: الف) يک پيراهن در کمتر از 2 ساعت ب ) تکرار با ديگر لباسها ( تمرين عملي) 2. تميز کردن خانه... فعاليتي مطلوب و دلپذير. 3. فراموش نکردن بيرون بردن زباله ها. 4. به خاطر سپردن معناي جاروبرقي: وسيله اي براي تميز کردن خانه که گرد و خاک و آشغالها را جمع مي کند.( براي استفاده ي بهتر به بخش 1 واحد 4 توجه کنيد.) 5. چگونگي استفاده از دستمال گردگيري. 6. جمع کردن خرابکار يها بعد از انجام تعميرات در خانه. 7. بياموزيم معادل زنانه ي + نشستن جلوي تلويزيون ; ، + ايستادن کنار اجاق گاز; نيست. واحد 4 : کلاس آشپزي سطح 1 (مقدماتي): وسايل خانه: On : روشن کردن دستگاه Off: خاموش کردن دستگاه سطح 2 ( پيشرفته): درست کردن اولين سوپ آماده بدون سوزاندن آن. ( تمرين عملي: قبل از اضافه کردن مواد، آب را بجوشانيد.) سطح 3 ( تخصصي): درست کردن چاي بدون فراموش کردن آب و چاي، و دم کردن آن داخل قوري و نه کتري. سطح 4 ( عالي): تعارف کردن چاي بدون اين که نصف آن در نلبکي بريزد. |
اینایی که گفتی همش مال هوش؟؟؟؟؟؟
یعنی خودتون همه این راهارو رفتین که بازم هوشتون نصف ماست...؟؟؟ تازه شما که هستین دیگه ما نمیخوایم واحد پاس کنیم تازه مربی ریاضی مون خودش 1دوره آموزشی نیاز داره ( بياموزيم معادل زنانه ي + نشستن جلوي تلويزيون ; ، + ايستادن کنار اجاق گاز; نيست.) |
تصویری از قبل و بعد از ازدواج
قبل از ازدواج پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم. دختر: میخوای از پیشت برم؟ پسر: حتی فکرشم نکن! دختر: دوسم داری؟ پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر: نه! برای چی میپرسی؟ دختر: منو میبوسی؟ پسر: معلومه! هر موقع که بتونم. دختر: منو میزنی؟ پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟! دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟! پسر: بله. دختر: عزیزم! - - - - - - - - - - - - - بعد از ازدواج - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - کاری نداره! از پایین به بالا بخون! با تشکر فریبا |
وصلت ناجور
وصلت ناجور عباس احمدی خلقت من از ازل یك وصله ناجور بود من كه خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود میرزاده عشقی وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم گفت باید زن بگیری تو وَ این دستور بود چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود میوه می خوردیم و كلا سور و ساتم جور بود این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند! این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است انتخاب اولم باباش مرده شور بود كیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط هشتصد تا سكه مهر خانم مزبور بود با خودم گفتم كه كی داده...گرفته، بی خیال حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود! این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود... زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود |
آرزو |
فرم همسریابی، حتما پر کنید !
|
مادرزن
اولی:
مادر زن من روزی یک بار می اد خونه ما دومی: مادرزن من یک بار بیشتر نیامده اولی: چقدر خوش شانسی! دومی: بله ولی از زمانی که امده دیگه نرفته!:24::24::24: |
ماه عسل
نو عروسی ز صفا گفت شبی با داماد
نام این ماه چه کس ماه عسل بنهاد؟ گفت داماد به لبخند جوابش که این ماه ماه غسل است ولی نقطه ان افتاد!:d:d:d:d |
انشای یک بچه دبستانی درباره ازدواج
انشای یک بچه دبستانی درباره ازدواج نام : كمالكلاس : دبستان موزو انشا : عزدواج! هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم. تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است. حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند. در عزدواج تواهم خيلي مهم است يعني دو طرف بايد به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خيلي به هم مي خوريم. از لهاز فكري هم دو طرف بايد به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولي مامانم مي گويد اين ساناز از تو بيشتر هاليش مي شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نيست چه بسيار آدم هاي بزرگي بوده اند كه كارشان به تلاغ كشيده شده و چه بسيار آدم هاي كوچكي كه نكشيده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد ديگر كسي از شوهرش سكه نمي خواهد و دايي مختار هم از زندان در مي آيد من تا حالا كلي سكه جم كرده ام و مي خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهريه و شير بلال هيچ كس را خوشبخت نمي كند. همين خرج هاي ازافي باعث مي شود كه زندگي سخت بشود و سر خرج عروسي داييمختار با پدر خانومش حرفش بشود دايي مختار مي گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شايد حقوق چتر بازي خيلي كم بوده كه نتوانسته خرج عروسي را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ايم كه بجاي شام عروسي چيپس و خلالي نمكي بدهيم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتي مي خوري خش خش هم مي كند! اگر آدم زن خانه دار بگيرد خيلي بهتر است و گرنه آدم مجبور مي شود خودش خانه بگيرد. زن دايي مختار هم خانه دار نبود و دايي مختار مجبور شد يك زير زميني بگيرد. ميگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پايين! اما خانوم دايي مختار هم مي خواست برود بالا! حتمن از زير زميني مي ترسيد. ساناز هم از زير زميني مي ترسد براي همين هم برايش توي باغچه يك خانه درختي درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست.. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتي قهر مي كند بعد آشتي مي كند ولي اگر دعوا كند بعد كتك كاري مي كند بعد خانومش مي رود دادگاه شكايت مي كند بعد مي آيند دايي مختار را مي برند زندان! البته زندان آدم را مرد مي كند.عزدواج هم آدم را مرد مي كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خيلي بهتر است! اين بود انشاي من |
اکنون ساعت 05:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)