|
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت ، میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت ، پیمانه نمیداد به پیمان شکنان باز ، ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت .
میدونی اوج رفاقت کجاست ؟ با یاد رفیقی باشی که به یادت نیست ، من الان تو اوج رفاقتم . میگند دیوانه هرچه از ماه دورتر بهتر ، قدیما گفتند دیوانه اگه ماهو ببینه دیوانه تر میشه ، اما من میگم اگه دیوانه ماهو نبینه میمیره ، میخای بمیرم ؟ |
عشق امانت با ارزشی است که هر کسی تو قلبش می زاره ، برای همینه که هر وقت بخوای عشق رو از کسی پس بگیری ، باید قلبشو بشکونی . |
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟ جایی که می ری مردمی داره که می شکننت ، نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی ، تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری ، قلب می ذارم که جا بدی ، اشک می دم که همراهیت کنه ، و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم |
درد من حصار برکه نیست ، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است .
بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان ، عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد ، امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ، ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست . پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزن . عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم و پارو زنان سوی تو فرستادم ، وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد . |
من نه آنم که روم جز تو پی یار دگر یا بجز تو شوم طالب دیدار دگر * انسانها شبیه به آن میشوند که به آن می نگرند، یقین دارم تمام عمرت به ماه نگاه می کردی * نفس بخوای، هوا میشم پناه بخوای، خونه میشم سر بزاری، شونه میشم تو جون بخواه ، فدات میشم * بهای دوست نه به زیبایی اوست نه به دارایی اوست تنها به وفای اوست * هیچ دانی که در این خلوت بیرنگ سکوت اگر از یاد تو یادی نکنم میمیرم * مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که دنیا دست اوست باد باشی خاکتم ، درخت باشی برگتم دریا باشی آبتم ، هرجا باشی یادتم * دوست داشتن مدل های مختلف داره: از ته دل دیوانه وار بی نهایت بد جور و ولی من همه جوره دوستت دارم |
آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد آمدم تا از سر دلتنگی ام گریه تلخی در آغوشت کنم اما نشد نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم سعی کردم فراموشت کنم اما نشد * هیچ کس خوشحال زاده نمی شود ، اما همه با توانایی آفریدن خوشحالی به دنیا می آیند بنابراین امروز با درخشش شیرین * دوستی با هرکه کردم بلبل نیرنگ بود ظاهرش اهل خلوص ، باطنش صد رنگ بود * عاشقم کردی و گفتی عاشقان دیوانه اند عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای. |
با قلبی از عشق با خطی از حریر محبت با جمله ای کوتاه درختی صاف بر روی یک برگ کهنه از یاس می نویسم : دوستت دارم * با ارزش ترین چیز در زندگی دل آدم هاست اگه کسی بهت سپردش امانت دارخوبی باش * آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی که توی قلب کسی که دوسش داری یه خونه گرم و راحت بدون همسایه داری گرچه یوسف را عزیز مصر با درهم خرید من تو را با نقد جان و دل خریدارم عزیز * اونقدر غمم زیاده که دارم دق می کنم ، می گذرم از تو چشمات اینو ثابت می کنم آخه چقدر غرورمو شکستی و دم نزدم ، صبرم دیگه تموم شده با اینکه عاشق توام * دیدار شما آرزوی ماست ! (روابط عمومی چشمان بی قرار) * دل تنگــــ ـــ ــی تنها نصیب من بود از تمام زیبایی هایت * تو خالی از آهنگ من خالی از شعر خانه خالی از ساز دیگر چه داریم برای باهم بودن * گریه کردن را دوست دارم چون تنها راه ابراز عشق ابر سیاه به گل سرخ است. * وقتی تنها شدم ؛ فهمیدم قصه ی مادربزرگها درست بود: همیشه یکی بود یکی نبود. * مداد رنگی هامو برمی دارم توی دفتر نقاشیم یه شاهزاده میکشم که یه تاج رو سرشه اون شاهزاده منم ، تو هم تاج سرمی * چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی… شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی ؟!! من همان قاب تهی خسته و بی تقصیرم که برای تو و تصویر دلت می میرم * دوسش داری ؟ بهش بگو،منتظرشی ؟ بهش بگو ، شبا به خاطرش نمی خوابی ؟ بهش بگو ، اما هیچ وقت بهش دروغ نگو . * ای دوست به خدا دوری تو دشوار است بی تو از گردش ایام دلم بیزار است بی تو ای مونس جان، دل ز غمت می سوزد دل افسرده من طالب یک دیدار است * امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد همه رفتن از این خانه ولی غصه نرفت بازم این یار قدیمی چه وفایی دارد |
روح من باش که من مرده ی طوفان توام ، عاشقم باش که من چشمه جوشان توام .
بدون اراده متولد میشویم ، با حیرت زندگی میکنیم و سپس با حسرت میمیریم ، اما آنچه هرگز فروغش رنگ فنا نمیپذیرد دوستی های پاک و بی آلایش است ، تقدیم به بهترین ها … . اگه به من بگند ۳ ثانیه به پایان عمرت مانده ، ۱ ثانیه حسابی نگات میکنم ، ۱ ثانیه بهت میگم دوست دارم ، تو ثانیه آخر واست جون میدم . بگذار سایه ی من سرگردان ، از سایه ی تو دور و جدا باشد ، روزی به هم رسیم که گر باشد ، کس بین ما نه غیر خدا باشد . |
دست بر شانه هایم میزنی تا تنهاییم را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی ؟
عصری است غریب و آسمان دلگیر است ، افسوس برای دل سپردن دیر است ، هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت ، عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است . مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشیش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور آفتاب نسوزد . |
فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت می بخشد، مانند باد که شمع را خاموش می کند و آتش را شعله ور می سازد!
|
| اکنون ساعت 08:00 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)