![]() |
کي باشد و کي، که باز آيم سويت!؟ چون سرمه کشم به ديده خاک کويت!؟ تو چون گل خندان شوي از شادي و من پروانه صفت کنم دما دم بويت |
تا ز یادم برده ای از یاد عالم رفته ام هیچ کس جز غم نمی پرسد فراموش ترا |
ای برگ ستمدیده ی پاییزی
اخر زگلشن ز چه تو بگریزی |
در زير کتابت همه کس نام نويسند
من گمشده عشق توام ؟ نام ندارم |
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده چو بیداد زمان کز شاخه جدا بود |
گر خاطر شریفت رنجیده شد ز رزیتا2
باز آ که توبه کردیم از گفته و شنیده |
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی, که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی. تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد, دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی . |
گر در طلبش رنجی، ما را برسدشاید
چون عشق حرم باشد، سهلست بیابانها |
بر آتش رخ زیبای او به جای سپند به غیر خال سیاهش که دیده به دانه
|
آنکس که مرا بکشت، باز آمد پیش
مانا که دلش بسوخت بر کشته خویش |
اکنون ساعت 01:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)