پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار سروده شده بچه های سایت (شعرهاتونو اینجا بنویسین) (http://p30city.net/showthread.php?t=16971)

raha_10 05-11-2010 10:30 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط saeman (پست 150742)
من از این دریا اگر می یافتم سیمین گهر
ناله هایم نامدی دیگر زساحل گوشدر

...
"سعمن" این درها که می سفت بود اندر باغ خلد
گفت فیض روح قدسی گشت ما را کارگر


1383

سلام« آقای دریا » اشعار شما بسیار پر محتواست.موفق باشین.


نقل قول:

نوشته اصلی توسط متین (پست 150768)
اشرف مخلوقات





آسمان آرام است
من در اين آبي صاف
و در انديشه خود
پاسخي مي جويم
....
و من آيا اشرف مخلوقاتم؟!!

سلام آقای متین شعر های شما هم زیباست و پر از رمز و راز.
نقل قول:

نوشته اصلی توسط HARLI (پست 151156)
کوچه

ته سیگار سفید
ناگهان خورد زمین
زیر پا له شد و مُرد
گربه ای کرد کمین
...
گاه گاهی حتی
کوچه با این همه دلتنگی ها همچنان می ارزد .

********


شاعران عزیز، بعد از اینکه متن بالا رو ارسال کردم .اشعار همه ی شما رو خوندم وشرمنده شدم . من اصلا خودم رو شاعر نمی دونم جسارت من رو ببخشید .

شعر زیبا را باید نوشت.در شعر شما چیزی است حاکی از یک احساس همراه با افتادگی و خجالت اگر اشتباه نکرده باشم.
جسارت ها راه اینده را روشن تر می کنند و به زندگی ابتکار می بخشند.
اشعار شما کاربران گرامی بسیار زیبا و دلنشین است.
مثل اینکه تنها کسی که این جا خیلی به خودش اعتماد داره من هستم!
کسی که از اون ها(نوشته ای من) انتقاد نمی کنه.
البته ایراد که عیان است چه حاجت به بیان است.

saeman 05-23-2010 04:42 PM

سحر رفتم به گلزاری که چینم گل برای او
همه گلها کشیده سر که تا ریزم به پای او

به مرغ بوستان گفتم چه داری جان خودرنجه
بگفتا من نیم دردا که این باشد نوای او

هزاران قلب برخیزد هزاران درد بنشیند
چو برداردصبا یکدم زبیشرمی ردای او

فزون حسن خدادادش به هرروزی که می آید
چه دارم جز دل وجانم ،دل وجانم فدای او

شبان وادی ایمن ببین با من چه میگوید
که ساحر وش بتی دارم کند معجز عصای او

گدایانی گنه کاریم رو طعنه مزن زاهد
که امید گنهکاران به افسون دعای او


زبان گل فشان دارم که عشقش را نشان دارم
هر آنچه هست در خاطر بگو "سعمن" زرای او

1384

raha_10 06-03-2010 10:41 AM

«منم سرباز لشکر غم»
اگر داری تو ماتم
بیا بشنو ز نی های شکسته
بیا بنگر به نای خسته از خون
بیا بنگر به دوچشمان مجنون
به آه پر عطش از جام لیلی
به خون بی بدیل از چشم شیرین
به جان کندن ز بی پرواترین فرهاد عالم
به کوه بی ستون و تیشه ها بر سنگ بی غم
بیا بشنو تو از نی
بیا بنگر به گل هایی که رستست
ز ساق ساقه ی نی
بیا بنگر تو ای ساقی
اگر داری ز درد دل خبر جانا
بیا بنگر به این چشمان گریان
بیا بنگر به دو دستان حیران
منم خسته تویی جسته
من از افسون رفتن
من از کندن ز تو دل
تو از رفتن ز کوی یار بی دل
بیا بنگر که رفتم من میان ریشه های لاله های سرخ و غمگین
که می رویدبه فردا
میان یک دم از آه تو عاشق
و می دانم که روزی بی خبر
تو می بویی تمام لاله های پر شرر
منم سرباز لشکر غم
نبینم در دلت یک جرعه ماتم
تو باشی تا ابد در جام شادی
و مانی تا ابد در جان شیرین
و باشی بیخبر از ناله هایم
و باشد در دلت لبخند باقی

SonBol 06-03-2010 11:16 AM

سلام به تمام دوستان خوش ذوق و ادیب و پر احساسم:53:
مطالبتون رو میخونم و خیلی خوشحالم که این همه احساس توی نوشته هاتون هست
نازنین هایی که برام پی ام دادن تا نوشته هاتون توسط این حقیر نقد بشه همونطور که گفتم شرمندشون هستم و انشالله بعد ازسال پدرم_:2: با روحیه ای بهتر و فکری آزادتر خدمتتون هستم
موفق باشید

saeman 06-23-2010 06:36 PM

عزیز من گل من آرزوی هجرانم
ستاره شب تارم امید دورانم

از آنزمان که سخن از فراق آوردی
دقیقه ای زغم آسوده نیست چشمانم

چه زود می گذرد روزگار آری او
چو ما هوای گلی کرده خوب می دانم

حوادث از پی هم می روند ومی آیند
مگر که حادثه روز وصل جانانم

خیال گردش دریای چشم تو در سر
ولی زقایق وارونه نیست امکانم

بیا که غنچه چو بیند تو را که می آیی
دهان گشاید وگوید خوش آمدی جانم

گمان مبر که زعشقت رفیق غم گشتم
که هست شادی اگرزین زمانه من آنم


بیا امیدرهایی به کوی یکرنگی
سری به "سعمن" دلخسته زن مرنجانم

Hamed 06-26-2010 08:48 PM

وصف حال ...
 

تابستان شد و من، سرشکسته

از بی مهری دوست، دلم گرفته
مانده ام بین هزار راهی
راه پس و پیش هم، نمانده


SonBol 06-26-2010 10:51 PM

سلام
یه عرض کوچیک دارم امیدوارم منو ببخشید به بزرگی خودتون
چند تا نکته خیلی مهم توی دبلنشین شدن شعر:
اول اینکه حتما تمام بیت ها دارای یه وزن و آهنگ باشند به طور خلاصه اینکه هنگام خوندن سکته نداشته باشند ! یعنی داری یه بیتو میخوننی مصرع دوم یهو کم نیاره از مصرع اول یا بیت دوم از بیت اول
مطلب دوم اینکه قافیه خیلی مهمه مثلا در شعر saeman عزیز که خیلی هم زیبا بود در هجران و دوران الف و نون کلمات قافیه هستند حالا بحث اینجاست که هجران من - دوران من - چشمان من - جانان من - امکان من.... درسته اما مرنجانم و آنم خیر

در کل شعرتون زیبا بود و پر استعاره
حامد جان شعر تو هم زیباست ولی مثل شعرهای خودم همیشه غمگینه... شکست و گرفت هم قافیه نمیشن. وزن بیت دوم هم با اول نمیخونه . اما میدونم موفق میشی

رها جان شعر شما هم نمونه ای از شعر نو هست اما در شعر نو هم رعایت وزن و زیبایی آهنگ و قافیه تاثیر گذار هست .
و می دانم که روزی بی خبر
تو می بویی تمام لاله های پر شرر
منم سرباز لشکر غم
نبینم در دلت یک جرعه ماتم

اگه اینطور مینوشتی به نظرم زیباتر بود:
و می دانم که روزی بی هیاهو
کنار لاله های پر شرر آرام می گیر ی
و من سرباز مغموم زمانم نازنین همدم
نباشم گر تو را بینم میان دشت پر ماتم
جسارت منو ببخشید

Hamed 06-26-2010 11:30 PM

سلام
متاسفانه من نه میدونم قافیه چیه و نه میدونم اینا رو از کجا باید فهمید! شاعر هم که نیستم و ادعایی ندارم.
اون چیزی هم که به اسم شعر نوشتم ، توی یه حسی بودم، همین طوری نوشتم و فکر هم نکردم.
یه چیزایی بعضی وقتا می نویسم که از وزن و قافیه و این چیزا خبری توش نیست! فقط همین! سعی ام اینه که مفهومی توش باشه اما مثل شاعرا نمیتونم زیباش کنم.

به قول خودم: (!!)

وقتی که وزن و قافیه و شعر


همه در پای فکر



لنگ می زنند



بهتر آنکه



همه را سر برید



تا که اندیشه



عریان شود ...


89/3/11



و در آخر:


با تیشه


سراغ دل سنگ ات



آمدم



با ضربه ای آرام



شیشه ای شکست ...



.

.
.


اشتباه کردم ...



89/3/9


ادامه در وب سایت کوچک شخصی! (پروفایل!)
-----------------------------------------------


از این که نقد بشم خوشحالم، چون چیزی یاد می گیرم و به جلو پیش میرم.
ممنون...



saeman 06-27-2010 05:39 PM

ذکر چند نکته
 
[QUOTE=SonBol 2561;160294]سلام
یه عرض کوچیک دارم امیدوارم منو ببخشید به بزرگی خودتون...

اینکه قافیه خیلی مهمه مثلا در شعر saeman عزیز که خیلی هم زیبا بود در هجران و دوران الف و نون کلمات قافیه هستند حالا بحث اینجاست که هجران من - دوران من - چشمان من - جانان من - امکان من.... درسته اما مرنجانم و آنم خیر

در کل شعرتون زیبا بود و پر استعاره

سلام خسته نباشید
از لطف شما استاد گرامی نسبت به بنده حقیر ممنونم
از اینکه گفته اید مرنجانم وآنم با هجرانم ودورانم و... هم قافیه نمی شوند بسیار متعجب شدم
شما ملا حظه بفرمایید که آخرین مصوت در هجا ی پایانی به اضافه یک یا دو صامت پس از خودش از حروف مشترک قافیه است وحروف پس از این حروف مشترک ،از حروف الحاقی است مثلا در هجران ودوران هجای آخر "ران " است که مصوت "ا" و صامت نون از حروف اصلی است که نون در اینجا حرف روی است وهمینطور است کلمات مرنجانم ومثلا هجرانم ملاحظه بفرمایید که حرف "میم" از حروف الحاقی است وفرقی نمی کند که نقشش فاعلی باشد (هجران من) یا مفعولی (مرنجانم یعنی مرنجان مرا ) وفرقی نمی کند که یکی از کلمات اسم باشد ودیگری فعل وفرقی نمی کند که خود میم نقش فعل را بازی کند مثل "آنم" یعنی آن هستم

چند شاهد از ابیات حضرت حافظ :

چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم

آب وهوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک بر کنم

ملاحظه می فرمایید که منم با بر کنم هم قافیه شده اند با این که من اسم ولی بر کن فعل است میم در بر کنم شناسه فعل است ولی در منم نقش فاعلی دارد

یا مثلا:
من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم وخاموشم

هست امید م که علی رغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم

گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

ملاحظه می فرمایید که ، هوشم ، ودوشم وخاموشم همان نقش هایی را دارند که کلمات مرنجانم ، هجرانم وآنم

هوشم ( که نقش میم مفعولی است ) و دوشم ( دوش من که نقش میم فاعلی (مضاف الیه )) می باشد و خاموشم یعنی خاموش هستم که میم در اینجا مطابق کلمه آنم نقش فعل را بازی می نماید

یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان وتنش

عرض ومال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش

ملاحظه می فرمایید که فکنش با تنش هم قافیه شده اند با اینکه "ش" در فکنش نقش مفعولی دارد همچنانکه میم در مرنجانم ولی ش در تنش نقش فاعلی دارد همچنانکه میم در هجرانم

و....

SonBol 06-27-2010 08:34 PM

سلام دوست من
باید جسارت منو ببخشید و من هم به عنوان یک دوست نقد کردم نه استاد. اشعار خودم همشون پر از عیب و ایرادن!
اما مشکل اینجاست که چاپ کتاب آدمو به خیلی قوانین آگاه میکنه
شما وقتی برید کتابی چاپ کنید ایرادهایی میگیرند که اصلا با عقل و منطق و قوانین قبل سنخیت نداره! میدونید به دلیل همین موردی که من به شما گفتم چند تا از شعر های من رد شد؟!
و بدتر از همه که شما حضرت حافظ رو مثال زدید من هم موافقم اما جامعه ی ما خیلی چیزها رو عوض کرده . چند تا از اشعار من باز به خاطر کلماتی که هزاران هزار بار در اشعار حافظ هم بوده مثل می و مست و لب و.....رد شد. اصلا اسم بردن از اون کلمات در ارشاد ما ایراد داره!
یا مثلا کجا ایراد داره شما بنویسی ک
باور کنید درد بزرگیست کم شدن
از انتهای منفی بردار بشنوید

همین بیت رو ارشاد از شعر من حذف کرده!
به هر حال من تجربیاتم رو از روی ضربه هایی که در طول مدت چاپ کتاب خوردم و مثل شما تعجب کرده بودم به عرض رسوندم. و گرنه اصلا مثل شما در عروض و قافیه تبهر ندارم و تنها شعر گفتن من از روی استعداد و غریضه هست
هر کسی هر طور مایله میتونه شعر بگه
و منم قصد دخالت نداشتم و تمام فرمایشات شما رو از نظر صنعت ادبی قبول دارم
موفق باشید


اکنون ساعت 05:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)