![]() |
ساقي شعاع شرابش را به تاريكي شب بخشيد
|
ساغر مستي من شبهاي آبي بيداريست... |
پس كه چشمام نخوابيدن زيرش بالش گذاشتم
|
قطعه هاي شکسته ساقي را به چيني بندزن دادم ، شنيدم که زير لب گفت: بي فايده ست... |
ساقي جام شكسته اش را با رشته هاي شراب اميد پيوند زد
تشكر هم نمي كنم |
تکه هايم را جمع کردم و با چسب اميد به هم وصل کردم، به گمانم اين روزها ديگر چيني بندزنها کارشان رونقي ندارد... |
باز هم بدون تشكر تا زماني كه نداني مركز دنيايي و معدن اميد و رودخانه حركت
چيني وجودش ترك نداشت ترك هوس مي كرد{پپوله}:33: |
در جغرافي ديروز سي وسه پل رودخانه بود ، امروز پلي براي عبور.... |
... از انقلاب به جنوب
|
گفتي: معدن اميد و رودخانه حركت .... گفتم رودخانه ديروز پل امروز... ببين تفاوت ره از کجاست تا به کجا.... |
اکنون ساعت 12:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)