پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   پاتوق متولدین دهه پنجاه و دهه شصت، اگر متولد دهه پنجاه و دهه شصتی بیا تو (http://p30city.net/showthread.php?t=28225)

niyaz 09-28-2010 01:04 PM

من یه بار سال سوم دبیرستان یکی از دوستام اذیتم کرد پاکنم رو از تو کلاس که طبقه سوم بودیم از پنجره پرت کرد پایین
منم کیفش رو از بالا پرت کردم تو کوچه !!!!!
از شانس بدم ناطم مدرسه ام مون داشت از اونجا رد میشد درست افتاد جلوی پاش :21:

بعد اومد تو کلاس و پرسید این کیف مال کیه؟ هیچ کس صداش در نمی اومد
دوستم با سختی گفت مال منه
پرسید اون پایین چی کار میکنه بعد حسابی ازش سوال جواب کرد
دیدم که خیلی افتضاح شد
منم گفتم داشتیم شوخی میکردیم من پرت کردم طرفش اونم جا خالی داد افتاد پایین

نتیجه اخلاقی اینکه نمره انظباطم اون ثلث -8- شد :d

sharareh1 09-28-2010 01:08 PM

شیطنت تو پسرها یکی از جذابیت ها شونه .درس خون باشی یا نه اخرش میبینی فقط حیف چشات بوده{قاط}

ایلناز 09-28-2010 01:09 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط niyaz (پست 188397)
یادش به خیر تازه کلاس اول رفته بودیم تو مدرسه بهمون شیر پاکتی میدادن زنگ تفریح
ما هم میخوردیمش بعد توش فوت میکردیم و باد میکرد دوباره بعد زیر پامون میترکوندیمش

http://www.megapic.ir/images/h89ri83v15nbq73ejx7.jpg


من یادمه بعضی ها هم شیر رو نمی خوردن و مسابقه میذاشتن که با پریدن روی پاکت شیر و ترکوندن آن ، شیر تا چه مسافتی میریزه و برنده میشن :d

niyaz 09-28-2010 01:17 PM

یه خاطره دیگه هم که دارم اینه که همیشه مامانم سر ظهر که میشد یادش می افتاد که نون نداریم
ما بچه گی تو خونه مامان بزرگم زندگی میکردیم اونجا هم همه دور هم بودن
به پسر ها میگفتن برید یکی یه دونه نون بگیرین بیایین
پسرهای هم میرفتن و دست خالی برمیگشتن میگفتن نون تموم شده
مامانم غر میزد وااااااااااااا چرا حالا دست خالی اومدین میگفتین یه دونه میخوام
بعد هم من بیچاره رو میفرستادن میگفتن تو برو تو زرنگی
منم میرفتم دم نونوایی و میگفتم آقا مامانم دعوام میکنه نون نبرم خونه رفتم بازی کردم یادم رفته بیام نون بخرم
بعد آقای نونوای مهربون هم از نون های خودشون که قایم کرده بود میداد:d

بعد مامانم داداشم و دایی هام رو دعوا میکرد که چرا دروغ گفتین پس این از کجا این نون رو آورده؟؟؟:p

SonBol 09-28-2010 02:41 PM

آخی نازی:53:
چه قدر دهه ی منی ( پنجاهی)!!! اینجاست{پپوله};)
اما خودمونیم ها عجب شیطونایی بودین
به قول شکوفه ما که از این کارا نمیکردیم
واسه نمره هم آی ... خونی کردم من:d
آخه بابا خدا بیامرز توی همون ناحیه آموزش و پرورش بود و همکارانش توی مدارس من بودند
مدام لو میدادن که مینا فلان یا بهمان
نمیشد خلاف کرد نتیجه اینکه شدم مثبت:24:
در ضمن منم یادم نیست شیر میدادن
نیاز جون چند سالته مگه؟:53:

ایلناز 09-28-2010 02:44 PM

یه کاریکاتور جالب در مورد دهه شصتی ها امروز دیدم ...... جالبه

http://majidmahjoor.persiangig.com/m...mic/60tiha.jpg

ولی جداً دهه شصتی ها نسل سوخته بودیم .... تمام مشکلات و سختی ها توی دوران ما بود از جنگ گرفته تا دانشگاه ;)

niyaz 09-28-2010 02:50 PM

من 53 هستم
اون زمان آخرهای این سرویس دهی به بچه های مدرسه بود

SonBol 09-28-2010 03:29 PM

آره دیگه من 54 هستم و پخش خوراکی توی مدارس رو یادم نیست:)

علیرضا1 10-23-2010 01:26 PM

:53::53:سلام ما هم جز دهه پنجاه هستیم:d اقا کی اون خرگوش رو یادش هست که میرفت تو جنگل واسه بچه هاش سیب بیاره اونوقت کیسه اش سوراخ میشه سیبهاش میریزه گرگ داره :d مستر هیکوپس یا همون اقای ******که:d

BaHaReH 10-23-2010 02:11 PM

من اصلا افسانه سلطان و شبان رو یادم نیست...آخه من نیمه دوم دهه شصتم!
ولی یه سری از کارتون ها و آرایشگاه زیبا کم و بیش یادمه!


اکنون ساعت 12:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)