پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   زمین به اوراد عاشقانه محتاج است (اشعار رؤیا زرین) (http://p30city.net/showthread.php?t=38413)

افسون 13 11-08-2012 09:26 AM

رؤیا

جهنم بیداری ام ای کاش
خوابی بود
و تو آرام آرام
بیدارم می کردی و می گفتی
رؤیا رؤیا
تمام آبهای روان
ارزانی آتشت
قطره ای بنوش
بیدارم نمی کنی؟
آب
دیگر هزار پا گذشته از سر خوابم


افسون 13 11-09-2012 07:32 AM

رنگین کمان

بالا می آیند
چهره های ناشناس
از هیجان پله هایی که دست به دست
مرا به تو می رسانند
تو نیستی
در جستجوی
رنگین کمان میثاقی
از خویش رفته ای
چشم های جوینده بالا آمده اند
و حالا
در می زنند
هان
پنهان کن اسناد خویشی مان را
دستپاچگی ات را در جیب
ریشه های در هم تنیده مان را در کشوی میز
و رنگین کمان مان را
در دود کلماتی که رها شده اند
نه
چیزی دستگیر کسی نخواهد شد


افسون 13 11-09-2012 07:35 AM

اولین ترانه

ساعت : یک دقیقه ی بامداد
کسی هلم داد و
بند ناف مرا برید و
گره زد به روشنایی مهتاب
دلم گرفته بود و
اولین ترانه
بوی شور گریه را می داد


افسون 13 11-10-2012 12:13 PM

ای ماه

آبی زمین را گم کرده ام
ای ماه
مساحت زیبایی ات
مرا به عمق تجربه ای سیاه کشانده است
حالا بگو
ای ماه
راه
زمین
از کدام سوی این شب سرد است؟


افسون 13 11-10-2012 12:20 PM

ایکاروس

عزیزترینم
چه کرده ام؟ که در چنته ی مردی که می گذشت
چیزی نبود
جز چند نامه ی اداری کوتاه و
چند نشانی بی نام
چه کرده ام ؟
جز اینکه به آفتاب گفته بودم که
خیره نمانی
حالا حتماً به هر طرف که نگاه می کنی
از رنگ های آشنا خبری نیست
گوش می کنی ؟ در می زنند
حدس می زنی صدای پای که باشد
شاید ارزان فروش ترین گدای محله است
که چوب حراج می زند
دعای معتبرش را
شاید ، نه
نامه رسانی ست
با عکس تازه ای از تو
آه
خدای من


افسون 13 11-12-2012 08:46 AM

با حفظ فاصله

سلامی رد و بدل می کنیم و دستی
با ترس و تحسین و احترام
بلکه گرمای استخوان نسلی سوخته
ببالد از آوند شیره های خام
تا به گل نشستن گونه های گیاهی ام
و بعد هم که راه می رویم
با احتیاط و با حفظ فاصله
هی
آن بار هم که به این جای قصه رسیدیم
کسی از روبه رو
دل به شک از بوی حرفهای ساده مان گذشت
و گوش کوچه از گوشه های تلخ برزخی پُر شد


افسون 13 11-12-2012 08:48 AM

بازی تمام شده دیگر

چرا جواب نامه های قصیده ام
سپید می رسند ؟
می توانستی تکه ای تبسم مسیحایی
روی کاغذت بچسبانی
می توانستی لااقل
بهانه بنویسی
ببین عزیز ترینم
به هر حال بازی تمام شده دیگر
حالا تو در محاصره ی رؤیاهای منی
می توانی از پشت خاکریز خط مقدم
بلند شوی و دست سوگند روی سینه بگذاری
و پرچمی سپید روی خاک بکاری
و هفت بار بگویی

من قول می دهم
تمام خطوط مرزی جغرافیای ذهنم را
با هفت آب بشویم


افسون 13 11-15-2012 08:59 AM

رویینه

ملتهب در می گشایم
نوازش آفرینش می رسد
نرم نرمک بر گونه می وزد
از خود می روم و
از تنفس عشق
رویینه باز می گردم

افسون 13 11-15-2012 09:02 AM

در من پرنده ای ست

در چشم اندازت پرنده ای ست
در گلویش آوازی
و در آوازش آرزوهایی ست
برای تو
در دستت سنگی ست
در سنگ دشنامی
و در دشنام دشنه ای
و در من پرنده ای
که جان می کند


افسون 13 11-17-2012 08:25 AM

زاده که می شوم

زاده که می شوم
هر بار گریسته ام از خاطره ای تلخ
دقیق یادم نیست
کدام دفعه ؟ کجا ؟ کی ؟ چرا ؟ چگونه ؟
نفس تنگ شد و
گهواره تنگ تر از گل آلودی گودالی
که دانه نشا می کنند
گاهی با سوراخی در جمجمه و گاهی
از سوزش براده های نفرتی در چشم های دریده
آن قدر گریسته ام که نعره های ضعفم را
پیچانده در پیچ پیچ روده هایم و
تکه های ترد استخوانم را
کنار تراخم چشم هایم

سپرده اند به خاک
خدا کند این بار
زاده که می شوم
بوی سقف و کتاب سوخته نیاید


اکنون ساعت 09:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)