پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تاریخ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=25)
-   -   امروز در تاریخ (http://p30city.net/showthread.php?t=1001)

مهدی 07-26-2010 04:23 PM

عبدالناصر كانال سوئز ملي را كرد
 
جام جم آنلاين: 54 سال پيش ، در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي جمال عبدالناصر، رئيس جمهور مصر رسما كانال سوئز را ملي اعلام كرد. ناصر اين تصميم را براي تامين مالي اجراي طرح هاي عمراني مصر اتخاذ كرد.
جمال عبدالناصر كه چهار سال قبل از اين تاريخ به قدرت رسيده بود ، ابتدا براي احداث سد عظيم اسوان از آمريكايي ها درخواست كمك مالي كرده بود.
احداث سد اسوان يك طرح فرعوني بود كه با اجراي آن سطح زمين هاي كشاورزي مصر دو تا سه برابر مي شد و نيازهاي اين كشور به برق هيدروالكتريك تامين مي گرديد اما دولت آمريكا تقاضاي ناصر را نپذيرفت زيرا به ناصر و احساسات سوسياليستي اش اعتماد نداشت.
بنابراين جمال عبدالناصر تصميم گرفت كانال سوئز را ملي كند و از درآمد آن براي احداث سد اسوان استفاده نمايد. ناصردر روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي كانال سوئز را ملي اعلام كرده و تمام دارايي هاي كمپاني بين المللي سوئز كه بخش اعظم سهام آن به بريتانيا و فرانسه تعلق داشت را مسدود كرد.
ملي شدن كانال سوئز به يك بحران بين المللي تبديل گرديد زيرا فرانسه و بريتانيا از درآمد كانال سوئز محروم شدند. جمال عبدالناصر پس از ملي كردن كانال ، از كارشناسان اتحاد شوروي براي احداث سد اسوان دعوت كرد.
در روز 29 اكتبر سال 1956 ميلادي ابتدا اسرائيلي ها به صحراي سينا حمله كردند و در پي آنها در روز 5 نوامبر چتربازان فرانسوي و بريتانيايي در بندر پورت سعيد به بهانه محافظت از كانال سوئز فرود آمدند، اما نيروهاي مهاجم ناگزير شدند تحت فشارهاي سازمان ملل متحد ، آمريكا و شوروي خاك مصر را ترك كنند.
ناكامي حمله نيروهاي اسرائيلي ، فرانسوي و بريتانيايي به مصر و عقب نشيني آنها براي جمال عبدالناصر يك پيروزي ديپلماتيك محسوب شد.اعتبار ناصر از آن پس نه تنها در ميان مردم مصر ، بلكه در ميان محرومان جهان سوم رو به افزايش نهاد.
به اين ترتيب در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي جمال عبدالناصر كانال سوئز را ملي اعلام كرد.
وقايعي كه در پي ملي كردن كانال سوئز رخ دادند ، موجب محبوبيت فزاينده جمال عبدالناصر شد و ناصر تحت عنوان «رئيس» تا زمان مرگ در 28 سپتامبر سال 1970 ميلادي در مصر حكومت كرد و در اوج محبوبيت درگذشت.

مهدی 07-26-2010 04:24 PM

استقلال ليبريا ، سرزمين برده‌هاي آزاد
 
جام جم آنلاين: 163 سال پيش در روز 26 ژوييه سال 1847 ميلادي كشور آفريقايي ليبريا رسما به استقلال دست يافت. به اين ترتيب ليبريا نخستين كشور آفريقايي بود كه از سوي قدرت هاي استعمارگر غربي استقلال آن به رسميت شناخته شد.
در سال 1816 ميلادي يك كشيش آمريكايي به نام رابرت فينلي موسسه اي را تحت عنوان موسسه استعماري تاسيس كرد كه هدف آن بازگرداندن برده هاي سياهپوست آزاد شده كه در ايالات شمالي آمريكا كه در آنها برده داري معمول نبود به قاره آفريقا بود.

او يك سرزمين كوچك در خليج گينه به نام كاپ مه سورادو را به مبلغ 300 دلار در سال اجاره كرد اما فقط يك بار اجاره آن را پرداخت. از سال 1821 ميلادي به ابتكار اين موسسه نخستين برده هاي سياهپوست آمريكايي در اين سرزمين مستقر شدند.
محل استقرار آنها به نام رئيس جمهور وقت آمريكا ، جيمز مونرو «مونروويا» نام گرفت كه امروز پايتخت كشور ليبريا است.
اندك اندك تعداد برده هاي سياهپوست آمريكايي كه در اين منطقه مستقر مي شدند به هزاران نفر رسيد و درگيري آنها با ساكنان بومي آغاز شد.
پس از استقلال ليبريا ، آمريكايي هاي ليبريايي توانستند قدرت را در دست بگيرند.آنها علي رغم اين كه در اقليت بودند اكثريت جمعيت بومي را در جهت منافع شركت هاي آمريكايي توليد كائوچو فايرستون كه مالك كشتزارهاي درخت هوه‌آ بود به بيگاري كشيدند.
در عين حال ، آمريكايي هاي ليبريايي از كمك هاي دولت آمريكا برخوردار بودند اما سرانجام قدرت دولت هاي آمريكايي هاي ليبريايي در سال 1980 ميلادي با كودتاي يك بومي ساموئل كانيون دوئه خاتمه پذيرفت.
از آن پس ، هرج و مرج در ليبريا آغاز شد و جنگ هاي داخلي وحشتناكي كه همه ريشه در اختلاف قديمي ساكنان بومي با آمريكايي هاي ليبريايي داشتند ، اين كشور كوچك را به خاك و خون كشيدند.


به اين ترتيب ، در روز 26 ژوييه سال 1847 ميلادي كشور آفريقايي ليبريا كه بردگان سياهپوست آمريكايي در آن مستقر شده بودند به استقلال دست يافت.
اما از همان ابتدا سياهپوستان آمريكايي بهره كشي از ساكنان بومي را آغاز كردند.اين مساله موجب ريشه دار شدن يك كينه عميق ميان آنها و ساكنان بومي شد كه سرانجام به طغيان ساكنان بومي انجاميد و جنگ هاي داخلي خونين ليبريا آغاز شدند.
دامنه اين جنگ ها حتي به كشورهاي همسايه مانند سيرالئون نيز گسترش يافت و صدها هزار نفر در اين جنگ ها جان خود را از دست دادند و ميليون ها نفر آواره شدند.

ساقي 07-27-2010 02:49 PM

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 27 جولای
 
مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 27 جولای




ايران


شاه عباس شهر گنجه را از عثماني ها پس گرفت





لشكريان شاه عباس كه براي اخراج عوامل عثماني (تركيه) از چند منطقه در قفقاز ايران وارد اين منطقه شده بودند در اين روز در سال 1606 ميلادي كه در آن تاريخ مصادف با ماه محرم بود شهر گنجه (زادگاه گنجوي شاعر معروف) را كه اينك در جمهوري آذربايجان قرار گرفته است پس گرفتند. در جنگي كه روي داد بيش از دو هزار و پانصد تن از عساكر عثماني كشته شدند. شاه عباس سپس محمد پاشا فرماندار منصوب از سوي عثماني در گنجه را كه به اسارت گرفته شده بود به زندان مازندران فرستاد. اندكي بعد، شماخي نيز با جنگ پس گرفته شد كه عثماني در اين نبرد هم سه هزار كشته تلفات داد و تا آن سوي «قارص» عقب نشست. به مناسبت آزاد شدن گنجه، در همان روز اين شعر ساخته شد: (در محرم گنجه از عباس شد). عثماني ها قبلا با استفاده از منازعات داخلي شاهزادگان صفوي به قفقاز ايران تعرض كرده بودند.

در عمليات قفقاز بود كه فرماندهان توپخانه ايران متوجه شدند كه گلوله هاي توپ بايد عينا مطابق كاليبر (اندازه لوله توپ) باشد و گرنه احتمال انفجار توپ مي رود و از همان زمان مقرر شد كه توپ و گلوله هاي مربوط بايد در يك كارخانه ريخته شده باشند.
پس از اخراج عثماني ها از قفقاز جنوبي، شاه عباس از شهر تفليس (گرجستان) كه از متعلقات ايران بود ديدار كرد؛ دستور ترميم خرابي هاي وارده به شهر ايروان (ارمنستان) را صادر كرد، و سپس عازم پايتخت خود شد.


كابينه تازه دكتر مصدق



27 جولاي 1952(پنجم مرداد1331 ) دكتر مصدق وزيران خود را به مجلس شوراي ملي معرفي كرد و نام وزارت جنگ را به وزارت «دفاع ملي» تغيير داد. اسامي وزيران 31 تيرماه انتشار يافته بود. مجلس پس از بررسي سوابق وزيران و شايستگي هريک از آنان بر انتصاب همه آنان مهر تاييد گذارد.
در كابينه تازه، دكتر مصدق خود سمت وزارت دفاع را بر عهده گرفته بود و باقر كاظمي را به عنوان نايب نخست وزير تعيين كرده بود. در اين كابينه، دكتر غلامحسين صديقي جامعه شناس معروف ايران وزير كشور، دكتر مهدي آذر ملي گراي بنام وزير فرهنگ (شامل فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش و ارشاد امروز)، حسين نواب وزير امور خارجه، عبدالعلي لطفي وزير دادگستري و مهندس طالقاني وزير كشاورزي بودند.





نگاهي کوتاه به محمدرضاشاه پهلوي به مناسبت سالروز درگذشت او



27 جولاي 1980 (پنجم امرداد 1359) و در قاهره - بيمارستان ارتش مصر ـ محمدرضا پهلوي، شاه بركنارشده از بيماري سرطان درگذشت و در مسجد الرفاعي همان شهر مدفون شد. وي 26 اكتبر سال 1919 (چهارم آبان1299) به دنيا آمده بود و در شصتمین سال عمر درگذشت.
شاه از 16 ژانويه سال 1979 (26 دي 1357) كه ايران را ترك كرده بود با در به دري بي سابقه اي رو به رو بود. كشورهاي ديگر حتي دوستان سابقش از جمله پادشاه سابق اردن از پذيرفتن او اكراه داشتند. مكزيك و پاناما به اصرار دولت آمريكا اورا موقتا پذيرفته بودند، تازه در آنجا در سايه ترس از ربوده شدن و يا استرداد به ايران جهت محاكمه به سر مي برد. دولت آمريكا كه اورا براي انجام عمل جراحي به خاک خود پذيرفته بود با تظاهرات و تصرف سفارتخانه اش در تهران و واكنش هاي شديد ديگر رو به رو شده و پس از انجام عمل جراحي كشور ديگري را براي اقامت او يافته و به آنجا فرستاده بود. تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن کارکنان آن، در زمان خود به صورت یک مسئله بزرگ و پیچیده درآمده بود و جمهوری اسلامی رهایی گروگانهارا مشروط به تحویل و استرداد شاه کرده بود و مهدی بازرگان برای حل مسئله از شاه خواسته بود که داوطلبانه به تهران بازگردد و اطمینان داده بود که اعدام نخواهد شد که شاه به پیام او پاسخ نداده بود.
اگر تاريخ سلطنت 37 ساله پهلوي دوم را مرور كنيم آن را همراه با ضعف ها و اشتباههاي متعدد مي بينيم كه بزرگترين آنها جلوگيري از تمرين و اجراي دمكراسي در ايران بود که از عوامل ثبات اوضاع يک کشور و پيشرفت همگاني اتباع آن شناخته شده است. (در يک دمکراسي، به ندرت کودتا و انقلاب سراسري - مشابه انقلاب فرانسه و روسيه ديده شده است). شاه سابق، جز در دوره دو سال و پنج ماهه حكومت دكتر مصدق که در اين دوره در حاشیه قرارداشت، عملا مانع از پیدایش احزاب واقعي و آموزش و تمرين دمكراسي در ايران شده بود و روزنامه ها در دست و انحصار افرادي معيّن بودند و با اين دو عمل از ظهور شخصيتهاي سياسي بزرگ و تولید دولتمردان شایسته جلوگيري و سرانجام، خود قرباني اين اشتباهاتش شده بود. اشتباهات او در يک سال آخر سلطنتش متعدّد بود و بيماري سرطان و ترس از مردن و ... اورا ازتفکر منطقی و انجام برخي از مسئوليت هايش بازداشته بود.


از رفتار شاه در سال انقلاب چنین استنباط شده است که تداوم اعتراضات و تظاهرات، وی را دچار شکست روحیه، افسردگی و انفعال کرده بود زیرا که انتظار نداشت مردم برضد او بپاخیزند. شاه تصور می کرد که مردم ـ مردمی که برغم افزایش درآمد نفت، از بازنشستگی عمومی و تعدیل توزیع درآمد برخوردار نبودند، امنیت شغلی نداشتند و ... ـ دوستدار بدون چون و چرای او هستند و به وی پشت نخواهند کرد. شاه در طول 37 سال سلطنت موفق نشده بود روانشناسی ایرانیان را درک کند. او انتظار نداشت که ملت به خیابانها بریزد و خواستار برکناری اش شود. این وضعیت اورا افسرده و درنتیجه دچار انفعال و بی رغبتی کرده بود. داروهای مصرفی (بیماری سرطان) نیز مزید بر علت شده و توان تصمیمگیری و کارآیی اورا عمیقا کاهش داده بود. مشاوران او در اواخر سلطنت و ماههای آخر انقلاب معدود و عمدتا نزدیکانش بودند که در صداقت و ميزان تدبيرشان ترديد بود. این مشاوران تنها یک جمله برزبان داشتند: "اوضاع آرام خواهدشد". وی در ماههای نخست انقلاب به فریاد مردم که خواستار انحلال ساواک و دوره وقت پارلمان، آزادی تشکیل احزاب با هر ایدئولوژی و انتشار نشریه، شورایی کردن رادیو ـ تلویزیون دولتی و انجام انتخابات آزاد بودند گوش نکرد. انتخابات آزاد، می توانست اعتراض را از خیابان به تالار پارلمان منتقل کند. شاه در آن ماهها به اندرزهای مقامات پیشین و سیاستمداران ملی گرا نیز توجه نکرد و راه خودش را رفت. یکی از این توصیه ها تفویض اختیارات به پسرش بود. با اینکه از آگاهان نظر خواسته بود و این نظرات جمع آوری شد به آنها اعتنا نکرد.


از بررسي کارنامه پهلوي دوم چنين بر مي آيد که از همان دهه 1320 و مخصوصا در دهه های 1340 و 1350 درانتصاب مدیران ارشد دقت لازم بعمل نمی آورد و تازه اجازه آزادي عمل كافي به مديران تراز اول دولتي نمي داد. پس از درگذشت تدریجی چند مشاور نزدیکش، امکان کنترل کارهارا بمانند گذشته نداشت. با اینکه، دولت لندن دیگر یک ابرقدرت نبود، شاه همچنان و همانند دهه های 1940 و 1950 از این دولت در بیم و هراس بود. ساواک او قادر نبود و یا اینکه می ترسید فعالیت های غیر دیپلماتیک سفارتخانه ها در تهران را تعقیب و زیرنظر ذره بین داشته باشد. چند دولت دیگر در تهران مامور اطلاعاتی داشتند و کار خودرا می کردند. نفت و افزایش بهای آن از سال 1973 باعث شده بود که دوستان آمریکایی اش را عملا ازدست بدهد زیرا که اصرار بر بالا بودن بهای آن داشت، و همین اصرار سبب شد که دولت واشنگتن متوجه دولت سعودی شود مخصوصا که شاه تهدید کرده بود که در سال 1979 قرارداد نفت به اراده او تنظیم خواهد شد. بالا رفتن بهای نفت ولخرجی هارا بالا برده بود و ایران از اواخر سال 1355 دچار تورم روزافزون شده بود و توده ها از این وضعیت ناراضی بودند. اصرار شاه بود که دلارهای حاصل از فروش نفت از هفت توان تجاوز نکند که باعث انتقال ثروت از کشور شد و .... نزدیک شدن محدود شاه به مسکو در دهه 1970 و حل مسائل با دولت بغداد و رهاساختن کردهای عراقی که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل بودند سران غرب را مجبور به تجدید نظر در سیاست خود نسبت به شخص شاه کرده بود. تحولات افغانستان در سال انقلاب و افتادن حکومت این کشور به دست کمونیست ها مشاوران دولت کارتر را به فکر قراردادن اسلامیست ها در برابر کمونیسیم انداخته بود. کثرت دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و تشکیل اتحادیه و تماس با مقامات کشورهای محل تحصیل و بدگویی از شاه و اشغال سفارتخانه ها ایران نظر این دولتها را تا حدی زیاد تغییر داده بود. حزب دمکرات آمریکا از زمان جان اف. کندی با شاه میانه خوبی نداشت زیرا که وی با مجبورکردن علی امینی به کناره گیری مانع انجام توصیه های اصلاحگرانه «کندی» شده بود که امینی در حال پیاده کردن آنها بود. اسناد محرمانه دهه 1970 (آخرین دهه سلطنت شاه) نشان می دهد که غرب و بویژه آمریکا از تصمیم احتمالی شاه به اتمی کردن ایران که از دهه 1950 دارای رآکتور آموزشی شده بود نگران شده بود.


نگاهي کوتاه به رويدادهاي دوران سلطنت محمدرضا شاه، وي را مردي دو دل، مردد، ودر برخی از موارد در قبال بعضی دولتها تا حدي ترسو نشان مي دهد و در 25 سال آخر از سانسور و سركوب روشنفكران حكايت دارد. به ساواك به قدري آزادي عمل داده شده بود كه اعضاي آن برپايه منافع شخصي خود حتي براي وزيران كابينه پرونده سازي مي كردند و گزارش دروغ و بي اساس مي دادند و افراد دلسوز را از خدمت به وطن باز مي داشتند، دلزده و نا اميد مي كردند. اين گزارش هاي عمدتا مغرضانه بود که پس از انقلاب سند محاکمات، اعدام ها - مجازاتها، اخراج ها و محروميت ها قرار گرفت و هنوز پس از گذشت دهها سال از انقلاب به اين گزارش ها استناد مي شود و چون ماهيت محرمانه دارند، افراد نمي توانند به آنها دستيابي داشته باشند و از دادگاه رد آنها را بخواهند و اعاده حيثيت کنند و در نتيجه نمي توانند براي آينده خود برنامه ريزي داشته باشند و موفقيت به دست آورند و لذا هدر مي روند. اين پرونده سازي ها عمدتا به اين دليل بود که افراد ساواک از صلاحيت لازم و به ويژه ملاحظات اخلاقي برخورد نبودند و استخدام آنان ضابطه دقيق و پيش شرط لازم نداشت. بررسي وضعيت دوران سلطنت محمدرضا شاه و تحليل تاريخي آن براي سياسيون و دولتمردان بسيار پندآموز می تواند باشد.

پهلوی دوم در شهریور 1320 در شرايطي به سلطنت رسيده بود که متفقين ايران را اشغال نظامي و دولت انگلستان پدر اورا تبعيد و در اختيار گرفته بود و صحبت از تغيير نظام حکومتي بود. اين ترس از قدرت بيگانه تا اواخر دهه 1940 شاه سابق را ترک نگفت. اصلاح شتابزده قانون اساسي در پي رويداد 15 بهمن 1327 به تدريج پاي او رابه استبداد کشانيد. از رقابت دو ابر قدرت وقت به سود وطن استفاده نکرد. از دو اشتباه پدرش که عدم تغيير الفباي کتابت، و پايان ندادن به نفوذ چندين خانواده مشخص بود عبرت نگرفت و به استفاده از مهره هاي معيّن ادامه داد.
پس از بالا رفتن درآمد ايران از نفت از سال 1973، از اين پول بهره برداري مفيد نشد، به خواست بيگانه فروش ارز به بهاي ارزان را آزاد گذارد و به دليل داشتن دستياران نامطمئن نتوانست استقلال عمل ايران را در داخل بلوک مربوط (غرب) حفظ کند و روي حرفهايش بايستد و يکي از دلايل آن، نبودن احزاب سياسي آزاد و رسانه هاي مستقل بود که حقايق را بگويند و .... انعطاف شاه سابق در قبال مسئله بحرين و تغيير 180 درجه اي ناگهاني او در قبال اين مسئله ضعف وي را در برابر نفوذ ديگران در سياست ريزي ايران نشان داد و ....
در دوران سلطنت پهلوی دوم کارهای مثبت متعدد نیز انجام گرفت ازجمله رایگان و یکنواخت شدن آموزش و پرورش در همه سطوح، احترام جهانی به گذرنامه ایران، عدم علاقه ایرانیان به مهاجرت از کشور و نبود اشتیاق به این کار، توسعه و عمران درحد امکان، مقدمات صنعتی شدن، نظم و نسق اداری و ....

مهدی 07-27-2010 09:04 PM

سر روبسپير زير گيوتين قطع شد - 27 ژوييه سال 1794 ميلادي
 
جام جم آنلاين: 216سال پيش در روز 27 ژوييه سال 1794 ميلادي ماكزيميلين دو روبسپير باني دوره ترور انقلاب فرانسه كه در جريان آن سر هزاران نفر از انقلابيون و افراد بيگناه زير تيغه گيوتين قطع شد ، از قدرت مطلقه اش بر فرانسه انقلابي ساقط گرديد و روز بعد به نوبه خود سرش زير گيوتين قطع شد.
در روز 27 ژوييه روبسپير در تريبون كنوانسيون به دسته اي خائن اشاره كرد بي آن كه نامي از آنها ببرد.اعضاي كنوانسيون كه به خوبي در دوره ترور با اخلاق روبسپير آشنايي داشتند نسبت به جان خود بيمناك شدند.
در يك اقدام شجاعت آميز يك نماينده به نام كامبون اتهام نامه اي را عليه روبسپير مطرح كرد.روبسپير بلافاصله دستگير و توسط دوستان سابقش به گارد ملي تحويل داده شده تا به عمارت شهرداري برده شود.
تعدادي از طرفداران او دست به شورش زدند و در مجلس كنوانسيون درگيري رخ داد.روبسپير رهبر مونتانيارها به ضرب گلوله تپانچه از ناحيه فك مجروح شد.
در روز 28 ژوييه ، «ماكزيميلين دو روبسپير» رهبر بلامنازع انقلاب فرانسه در دوره ترور در وضعيت رقت باري بالاي سكوي گيوتين رفت و سرش توسط گيوتين قطع شد. سن ژوست ، كوتن ، برادر روبسپير و حدود 20 نفر از طرفدارانش نيز در همان روز سرشان زير تيغه گيوتين رفت.
به اين ترتيب ، در روز 27 ژوييه سال 1794 ميلادي ماكزيميلين دو روبسپير باني دوره ترور انقلاب فرانسه از قدرت مطلقه اش ساقط شده و روز بعد سرش در زير گيوتين قطع شد.
با مرگ روبسپير دوره ترور انقلاب فرانسه خاتمه پذيرفت و هزاران نفر كه در صورت تداوم اين دوره سر خود را زير تيغه گيوتين از دست مي دادند ، جان سالم به در بردند.

مهدی 07-29-2010 12:41 AM

تولد موسوليني ، ديكتاتور ايتاليا
 
جام جم آنلاين: 127سال پيش در روز 29 ژوييه سال 1883 ميلادي بنيتو موسوليني در شهر كوچك دوويا پره داپيو در ناحيه رومانيا ايتاليا متولد شد. پدرش يك آهنگر طرفدار مكتب آنارشيسم و مادرش يك آموزگار بسيار مذهبي بودند.
بنيتو موسوليني در سال 1900 ميلادي در سن 17 سالگي در حزب سوسياليست نام نويسي كرد. سپس مدتي به عنوان آموزگار جايگزين به كار پرداخت.
موسوليني كه در آن زمان خود را يك دست چپي توصيف مي كرد از انجام خدمت نظام وظيفه سرباز زد و به سوئيس رفت. او در اين كشور زبان هاي فرانسه و آلماني را آموخت و در سال 1904 ميلادي بار ديگر به ايتاليا بازگشت و اين بار خدمت نظام وظيفه را انجام داد. از سال 1909 ميلادي موسوليني به روزنامه نگاري با نگرش دست چپي پرداخت.
او به عنوان يك محرك سياسي شهرت يافت و به زودي مدارج بالاتر سلسله مراتب حزب سوسياليست را پيمود و در سال 1912 ميلادي مدير روزنامه آوانتي ، ارگان حزب سوسياليست شد.
در آستانه جنگ جهاني اول ، حزب سوسياليست از سياست بي طرفي ايتاليا و عدم شركت در جنگ طرفداري مي كرد اما موسوليني طرفدار شركت ايتاليا در جنگ بود و هنگامي كه ايتاليا در سال 1915 ميلادي در صفوف متحدين وارد جنگ شد ، او به عنوان سرباز داوطلب در جنگ شركت كرد.
جنگ براي موسوليني يك تجربه كليدي بود مانند هيتلر كه بعدها دوست و متحد او در جنگ جهاني دوم بود.از آن پس موسوليني معتقد به نظامي شدن احزاب ، توسل به خشونت و ملي گرايي شد.
در سال 1917 ميلادي موسوليني در جبهه مجروح گرديد و به ايتاليا بازگشت و دوباره به روزنامه نگاري پرداخت.
پس از خاتمه جنگ جهاني اول موسوليني به مخالفت با سوسياليست ها و سياست بي طرفي آنها در جنگ پرداخت و از حزب سوسياليست كناره گرفت و به صفوف ملي گرايان پيوست.
ايتاليايي ها پس از جنگ خواستار پيوستن مناطق ايستري ، دالماسي ، تريئسته و فيومه به خاك ايتاليا بودند ، اما در كنفرانس صلح ورساي به تقاضاهاي ايتاليا توجه نشد. به اين ترتيب در رژيم پارلماني ايتاليا ، ملي گرايي بيش از پيش در ميان توده هاي مردم طرفدار پيدا كرد.
در سال 1919 ميلادي ، موسوليني يك گروه فاشيستي را در ميلان تشكيل داد كه به زودي قدرت زيادي يافت.در 29 اكتبر سال 1922 ميلادي ويكتور امانوئل سوم ، پادشاه ايتاليا موسوليني را به مقام رئيس شورا كه معادل پست نخست وزيري بود ، منصوب كرد.
موسوليني اندكي قبل از آن رسما حزب ناسيونال فاشيست را تاسيس كرده بود. ادعاهاي ارضي موسوليني و مهارتش در سخنوري موجب محبوبيت بسيار او در نزد توده هاي عوام گرديد.
به همين دليل بود كه پادشاه ترجيح داد موسوليني را به مقام نخست وزيري منصوب كند. او دولت فاشيستي خود كه نخستين دولت غيردموكراتيك در اروپاي غربي بود را تشكيل داد.
موسوليني به ليبي و اتيوپي حمله كرد و اين كشورها را اشغال نمود. با به قدرت رسيدن هيتلر در آلمان و ظهور پديده نازيسم ، موسوليني با هيتلر همراه شد. با آغاز جنگ جهاني دوم موسوليني كه لقب دوچه را يافته بود در كنار هيتلر وارد جنگ شد اما پس از پيروزي و فتوحات سالهاي اوليه جنگ كار براي هيتلر و به ويژه موسوليني دشوار شد.
تا اين كه در روز 10 ژوييه سال 1943 ميلادي نيروهاي متفقين جزيره سيسيل را اشغال كرده و پيشروي به سوي رم را آغاز كردند.
پادشاه ايتاليا و شوراي عالي حزب فاشيست كه به وحشت افتاده بودند موسوليني را از مقام خود عزل كرده و او را در يك هتل به نام كامپو ايمپراتوره زنداني كردند. اين محل در كوه هاي آپنين در فاصله 120 كيلومتري رم روي صخره اي ساخته شده بود كه تنها توسط تله كابين قابل دسترسي بود اما هيتلر با فرستادن يك گروه كماندويي هوايي به فرماندهي سرگرد اسكورزني موفق شد موسوليني را از اين دژ نفوذناپذير نجات دهد و در 12 سپتامبر سال 1943 ميلادي جهان با حيرت از آزاد شدن دوچه مطلع گرديد.
موسوليني ابتدا به آلمان رفت و پس از ديدار با هيتلر بار ديگر به ايتاليا بازگشت و در شمال ايتاليا دولتي را به نام «جمهوري سوسيال ايتاليا» تاسيس كرد اما ديگر دوران دوچه به سر آمده بود.
موسوليني در روز 28 آوريل 1945 ميلادي توسط پارتيزان هاي ايتاليايي به قتل رسيد و پس از اين كه ساعت ها جنازه اش را بر كف خيابان ها كشيدند ، آن را وارونه به دار آويختند.
به اين ترتيب ، در روز 29 ژوييه سال 1883 ميلادي بنيتو موسوليني ديكتاتور ايتاليا و موسس نخستين دولت فاشيستي در جهان متولد شد ، اين تولد براي مردم ايتاليا يك واقعه شوم محسوب مي شود ، زيرا در دوران قدرت موسوليني فاشيست ها مرتكب فجايع وحشتناكي در ايتاليا شدند كه خاطره آن همواره در ذهن مردم اين كشور نقش بسته است.


مهدی 08-06-2010 01:46 PM

فاجعه بمباران اتمي هيروشيما
 
جام جم آنلاين: 65 سال پيش در روز 6 اوت سال 1945 ميلادي نخستين حمله اتمي جهان عليه شهر هيروشيما صورت گرفت. با اين حمله عصر هسته اي جهان آغاز گشت و لكه سياهي در تاريخ بشريت ثبت شد.
در روز 26 ژوييه سال 1945 ميلادي آمريكا به ژاپن يك اولتيماتوم مي دهد: يا تسليم يا نابودي. در روز 28 ژوييه ژاپن اولتيماتوم آمريكا را رد مي كند.
آمريكا كه به طور مخفيانه به بمب اتمي دست يافته بود و دست به آزمايش هسته اي زده بود از قدرت تخريب وحشتناك اين سلاح جديد مطلع بود اما ژاپن نمي دانست چه فاجعه اي در انتظارش است.
پس از اينكه هري ترومن رييس جمهور امريكا تصميم به بمباران اتمي هيروشيما گرفت دستور داد بمباران اين شهر متوقف شود تا آثار مخرب بمب اتمي كاملا مشهود باشد.در آن زمان تمام شهرهاي بزرگ ژاپن آماج بمباران هاي هوايي آمريكا بودند.



در روز 6 اوت سال 1945 ميلادي در ساعت 2و30 دقيقه بامداد به وقت محلي شرايط جوي هيروشيما ايده آل بود.
بمب افكن بي 29 انولا گاي(به افتخار مادر خلبان تيبتس اين نام به هواپيما داده شده بود) از فرودگاه نظامي آمريكايي تينيان در مجمع الجزاير ماريان واقع در اقيانوس آرام به هوا برخاست.



خلبان تيبتس تنها فردي در اين هواپيما بود كه از ماهيت بمب 4.5 تني به نام «ليتل بوي» كه حمل مي كرد ، باخبر بود. در ساعت 8 و 9 دقيقه شهر هيروشيما از وراي ابرها پديدار مي شود.
در ساعت 8 و 15 دقيقه و 17 ثانيه بمب رها مي شود.
در اين روز تابستاني بسياري از مردم شهرهاي نزديك به هيروشيما آمده بودند تا به پاكسازي ويراني هاي ناشي از بمباران چند روز پيش بپردازند.
جمعيت شهر در آن روز حدود 350000 نفر تخمين زده مي شد ، با اين كه تابستان بود و دانشگاه ها و مدارس تعطيل بودند، اما هيچ يك از دانشجويان يا دانش آموزان به تعطيلات نرفته بودند.



دانش آموزان دختر و پسر به دليل جنگ هر روز در كارخانه هاي نظامي كار مي كردند ، يا به پاكسازي ويراني هاي ناشي از بمباران ها مي پرداختند. آنها از همه جا بي خبر نمي دانستند كه تا ثانيه هايي ديگر چه فاجعه اي در انتظارشان است.
خلبان تيبتس پس از رهاكردن بمب اتمي به سرعت از محل دور شد و از فاصله اي دور از لحظه انفجار عكس گرفت و به پايگاه خود بازگشت.
انفجار 43 ثانيه بعد در ارتفاع 600 متري برفراز مركز شهر هيروشيما رخ مي دهد.پس از انفجار بمب اتمي 3 تاثير ويرانگر آن نمايان مي شوند.



در نخستين ميليونيم ثانيه انرژي حرارتي در فضا آزاد شده و هوا در محوطه اي به شعاع يك كيلومتر به گلوله آتش مبدل مي شود و حرارتي معادل چند ميليون درجه براي چند ثانيه برفراز هيروشيما آسمان را به آتش مي كشد.
در زمين هنگام رسيدن هرم گرما درجه حرارت چندين هزار درجه سانتي گراد است. در شعاع يك كيلومتري ناگهان همه چيز بخار شده و به خاكستر تبديل مي شوند.
در محوطه اي به شعاع 4 كيلومتر ساختمان ها و انسان ها ناگهان آتش مي گيرند و در شعاع 8 كيلومتري مردم دچار سوختگي هاي شديد درجه 3 مي شوند.



پس از حرارت ، نوبت موج انفجار است كه تاثير ويرانگر خود را نشان دهد به دليل آزاد شدن گازهاي بسيار گرم موج انفجار با سرعت 1000 كيلومتر در ساعت مشابه يك ديوار جامد هوا است كه در شعاع 2 كيلومتر همه چيز را به غبار تبديل مي كند.
از مجموع 90 هزار ساختمان شهر هيروشيما 62 هزار ساختمان به كلي از ميان مي روند.
سپس نوبت تاثير سوم انفجار اتمي مي رسد كه در سال 1945 ميلادي هنوز چندان شناخته شده نبود ، در حاليكه شاخصه ويژه انفجار هسته اي است ، تاثير تشعشعات راديواكتيو كه موجب انواع سرطان ها ، بيماري هاي خوني و... مي شود. اين يكي از همه وحشتناك تر است زيرا آثار آن روزها ، ماه ها و حتي سال ها پس از انفجار خود را نشان مي دهند.
بمب اتمي كه برفراز هيروشيما منفجر شد را آمريكايي ها «ليتل بوي» ناميده بودند و قدرت آن معادل انفجار 13 هزار تن تي ان تي بود.



در انفجار بمب اتمي 80 هزار نفر از مردم هيروشيما كشته شده و 70 هزار نفر مجروح مي شوند كه اغلب آنها نيز اندكي بعد جان خود را از دست مي دهند.
اين تلفات جدا از هزاران انساني است كه ماه ها و سال هاي بعد به دليل تاثير مواد راديواكتيو در اثر ابتلا به بيماري سرطان و ديگر بيماري ها جان خود را از دست مي دهند. حتي تا سال ها بعد از انفجار هزاران كودك ناقص الخلقه متولد شدند كه سالهاي زندگي را با رنج و درد به پايان رساندند.
3 روز بعد ،در روز 9 اوت سال 1945 ميلادي نوبت شهر ناگازاكي ژاپن مي شود تا اين بلاي ساخته دست بشر را تجربه كند.



مخوف ترين سلاح جهان تاثيرات مخرب خود را در هيروشيما و سپس در ناگازاكي نشان مي دهد.
به اين ترتيب ، در روز 6 اوت سال 1945 ميلادي شهر هيروشيما هدف بمباران اتمي قرار مي گيرد و نخستين بمب اتمي برفراز اين شهر منفجر مي شود و عصر هسته اي جهان آغاز مي گردد.
بلافاصله پس از انفجار بمب اتمي ، كاخ سفيد در چند كلمه خبر بمباران هيروشيما را به مردم آمريكا اطلاع داد: ما هم اكنون بمبي را روي هيروشيما در ژاپن رها كرديم كه قدرت خورشيد در آن نهفته است ، ما موفق به مهار انرژي عظيم عالم شده ايم.
در اين روز 80 هزار نفر از مردم شهر كشته و 70 هزار نفر مجروح مي شوند كه اغلب آنها نيز اندكي بعد جان خود را از دست مي دهند.


در جريان ماه ها و سال هاي بعد هزاران نفر ديگر به دليل تاثير تشعشعات راديواكتيو با درد و رنج جان خود را از دست مي دهند.
فاجعه اي كه در پي انفجار اين بمب اتمي رخ داد ، لكه سياهي را در تاريخ جنگ هاي جهان ، در تاريخ بشريت و در تاريخ امريكا ثبت كرد كه حتي با گذشت قرن ها پاك نخواهد شد.





منبع: جام جم آنلاین

deltang 08-22-2010 02:29 AM

کشف ردپايي انباره آذوقه در دژ حسن صباح




مدير پايگاه ميراث فرهنگي الموت از کشف انبارهاي آذوقه مواد غذايي در سمت غرب قلعه و بخش پرتگاه دژ حسن صباح الموت خبرداد.

مدير پايگاه ميراث فرهنگي الموت در گفتگو با ميراث آريا(chtn)با بيان اين مطلب افزود: انبارهاي آذوقه مواد غذايي که در سمت غرب قلعه و بخش پرتگاه بدست آمد دليلي بر ذخيره کردن مواد غذايي درقلعه و استفاده ساکنان از تمامي محوطه هاي صخره براي زندگي است.

حميده چوبک پله هاي سنگي تراشيده شده از صخره را از مهم ترين آثار بدست آمده در اين قلعه دانست و افزود: اين پله ها براي دسترسي به انبار مواد غذايي در بخش پرتگاه غربي قلعه ايجاد شده است.

وي اضافه کرد: همچنين در بخش شمالي قلعه، فضاهاي معماري دربرگيرنده اتاق هاي مسکوني، آب انبارها، انبارهاي مواد غذايي و برجي در بخش غرب قلعه در طول کاووش‌ها به دست آمده است.

به گفته اين مقام مسئول؛ در طول کاووش علاوه بر يافت شدن مخزن بزرگ مواد غذايي، يک اطاق به همراه بخاري ديواري سنگي و تنور در داخل آن يافت شد.

چوبک با بيان اينکه در سمت جنوب مخزن مواد غذايي، يک مخزن سنگي ديگر قرار گرفته است، افزود: پنج واحد مسکوني شامل چهار اطاق و يک برج در سمت جنوب غربي کارگاه که در کف برخي از اطاق هاي آن تنور قرار داشت کاووش شده است.

وي اظهارداشت: ساکنان قلعه از طريق پلکان هايي که در دل صخره کنده شده است به اين انبارها و مخازن مواد غذايي و آذوقه دسترسي داشته اند.

اين بانوي برگزيده کشور با اشاره به اينکه مخزن ها داراي پوشش طاق سنگي بوده اند بيان داشت: وجود تيرهاي چوبي در اين بخش نشان دهنده سقف چوبي در قلعه و سوختگي تيرهاي چوبي نيز نشانگر وقوع آتش سوزي در قلعه است که شايد يکي از عوامل تخريب و ترک دژ بوده است.

deltang 08-22-2010 02:29 AM

بقاياي «پمپي چيني» كه همانند «پمپي ايتاليا» در زير خاكستر‌هاي مدفون شده بود، كشف شد. روز گذشته، باستان‌شناسان چيني در كاوش‌هاي خود در جنگل‌هاي منطقه‌ي هونان اين كشور موفق به كشف بقاياي شهري شدند كه همانند «پمپي ايتاليا» قرن‌ها قبل در زير خاكستر‌هاي آتشفشاني مدفون شده است. به گزارش شينهوا، اين شهر در منطقه‌ي چانگبو استان هونان قرار داشته و طبق يافته‌هاي اوليه‌ي باستان‌شناسان در زمان حكومت سلسله ژينگ بر چين فعلي احداث شده است.
در حال حاضر، روي اين شهر تاريخي را كه باستان‌شناسان به آن لقب «پمپي چيني» داده‌اند، جنگل و مزارع پوشانده است.
اكنون باستان‌شناسان قصد دارند تا در آينده‌ي نزديك «پمپي چيني» را از زير خاك بيرون بياورند؛ پروژه‌اي كه شايد سال‌ها و يا شايد دهه‌ها به طول بينجامد.
شهر پمپي ايتاليا 24 آگوست سال 79 ميلادي بر اثر آتشفشان يك كوه زير خروارها خاكستر مدفون شد و هزاران نفر از ساكنان آن جان خود را از دست دادند. هرچند در متون تاريخي متعدد به وجود اين شهر اشاره شده است، ولي در طول قرن‌ها، مورخان و محققان اين شهر را نوعي افسانه مي‌پنداشتند؛ تا اين‌كه در سال 1748 ميلادي به‌طور تصادفي كشف شد.
سالانه دو و نيم ميليون گردشگر از سراسر جهان از شهر تاريخي پمپي ديدن مي‌كنند كه اين امر شهر پمپي را به جاذبه‌ي نخست گردشگري ايتاليا و يكي از پنج جاذبه‌ي نخست گردشگري اروپا تبديل كرده است.
اين در حالي است كه كارشناسان وضعيت شهر تاريخي پمپي را بحراني دانست و دلايل متفاوتي را از جمله نبود سرمايه‌گذاري كافي براي حفاظت از آن، مديريت نادرست و كاوش‌هاي غيرمجاز از عوامل اصلي به‌وجود آورنده‌ي شرايط فعلي مي دانند.

مهدی 08-23-2010 07:45 PM

روز اول شهريورماه ، به پاس بزرگداشت ابوعلي سينا ستاره پرفروغ عرصه طب در ايران ، روز پزشک ناميده شده است.
 
در دنياي امروز كمتر ملتي است كه به مفاخر گذشته خود توجه نكند زيرا يكي از علايم حيات و زنده بودن ملت ها ملتفت بودن و توجه داشتن به مفاخر گذشته فلسفي، علمي، فرهنگي، ادبي، سياسي، اجتماعي و ملي آن هاست كه اين گذشتگان با وجود گذشت روزگار و سير زمان و وقوع حوادث نا گوار با هزاران خون دل براي اينده گان خود به ميراث گذ اشته‏اند كه بايد آن را گرامي و عزيز داشت و بارور ساخت.

شيخ الرئيس نواسه علي سينا، ‌معروف به ابن سينا . به قولي در ماه صفر سال 370 هجري قمري(مطا بق 980 ميلادي ) از پدر بلخي ايي بنام عبدالله ( از سبب وزير ماليه بودن در زمان سلطنت نوح بن منصور به بخارا مركز ماورالنهر و خراسان انزمان انتقال نموده بود) و مادر بخارايي بنام ستاره در قريه خورميثن(قريه اي ميان بلخ و بخارا)طفلي چشم به جهان گشود .كه نامش را حسين گذاشتند .

شركت در جلسات بحث از دوران كودكي ، به واسطه پدر كه از پيروان آنها بود . بوعلي را خيلي زود با مباحث و دانش هاي مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وي در فراگيري علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصيه استاد وي ابو عبدالله ابراهيم بن حسين ناتلي ، ‌ابن سينا را به جز تعليم و دانش اندوزي به كار ديگري مشغول نكند . و چنين شد كه وي به دليل حافظه قوي و نبوغ خود در ابتداي جواني در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت يافت .

تا آنجا كه پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( 366 تا 387 هجري قمري ) به علت بيماري خود ، وي را به نزد خود خواست تا او را تداوي نمايد ابو علي ابن سينا بعد از تداوي از نوح تقاضا كرد تا به كتابخانه عظيم دربار ساماني دست يابد و از ان استفاده نمايد اين تقاضا مورد قبول نوح قرار گرفت . به اين ترتيب وي توانست با استفاده از اين كتابخانه در علوم مختلف از جمله حكمت ،‌ منطق و‌ رياضيات تسلط يابد ( خاندان سامانيان از مردم بلخ بودند و دين زردشتي داشتند سامان خدا از روشناسان و حاكم بلخ بود والي عربي خراسان در نصف قرن هشتم ميلادي با سامان دوست شد وسامان دين اسلام اختيار كرد از جمله نواسه هايش اسمعيل پسر احمد در سالي 892 ميلادي بعد از مرگ برادر ش نصر و گرفتن سمرقند سلسله سامانيان را بنيان گذاشت .

وي با وجود پرداختن به كار سياست در دربار منصور ، پادشاه ساماني و دستيابي مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله ديلمي و نيز درگير شدن با مشكلات ناشي از كشمكش امرا كه سفرهاي متعدد و حبس چند ماهه وي توسط تاج الملك ، حاكم همدان ، را به دنبال داشت . بيش از صدها جلد كتاب و تعداد بسياري رساله نگاشته كه هر يك با توجه به زمان و احوال او به رشته تحرير در آمده است . وقتي در دربار امير بود و آسايش كافي داشت و دسترسي اش به كتب ميسر بود ،‌ به نوشتن كتاب قانون در طب و كتاب الشفا يا دائره المعارف بزرگ فلسفي خود مشغول مي شد كه اوج كمال تفكر قرون وسطي است كه بدان دست يافت و در تاريخ تفكر انساني از تحقيقات معتبر جهان بشمار ميرود .

اما در هنگام سفر فقط يادداشت ها و رساله هاي كوچك مي نوشت از ميان تاليفات ابن سينا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتي جهاني يافته است . كتاب شفا در هجده جلد در بخش هاي علوم و فلسفه ، يعني منطق ، رياضي ، طبيعيات و الاهيات نوشته شده است . منطق شفا امروز نيز همچنان به عنوان يكي از معتبرترين كتب منطق مطرح است و طبيعيات و الاهيات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . كتاب قانون در طب در هفت جلد نيز كه تا قرن ها از مهمترين كتب طبي به شمار مي رفت . شامل مطالبي درباره قوانين كلي طب ، دواهاي تركيبي و غير تركيبي و امراض مختلف مي باشد . اين كتاب در قرن دوازدهم ميلادي همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهاي لاتين و تا امروز به زبان هاي انگليسي ، فرانسوي و آلماني و ايراني نيز ترجمه شده است و به عنوان متن درسي طبي در پوهنتون هاي اروپايي تا سال 1650 ميلادي به عوض آثارجالينوس و موندينو در دانشگاه هايLavain و Monpellier تدريس ميشد.

ابن سينا در زمينه هاي مختلف علمي نيز اقداماتي ارزنده به عمل آورده است . او اقليدس را ترجمه كرد . رصدهاي نجومي را به عمل درآورد و در زمينه حركت ، نيرو ، فضاي بي هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت تحقيقات ابتكاري داشت . رساله وي درباره معادن و مواد معدني تا قرن سيزدهم در اروپا مهمترين مرجع علم زمين شناسي بود . درباره اين رساله فيگينه در كتاب دانشمندان قرون وسطي چنين آورده است : ابن سينا رساله اي دارد كه اسم لاتين آن چنين است : De Conglutineation Lagibum . در اين رساله فصلي است به نام اصل كوه ها كه بسيار جالب توجه است . در آنجا ابن سينا مي گويد : ممكن است كوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . يكي برآمدن قشر زمين . چنان كه در زمين لرزه هاي سخت واقع مي شود و ديگر جريان آب كه براي يافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عين حال سبب برجستگي زمين مي شود . زيرا بعضي از زمين ها نرم هستند و بعضي سخت . آب و باد قسمتي را مي برند و قسمتي را باقي مي گذارند . اين است علت برخي از برجستگي هاي زمين .

ابن سينا خرد مبتني بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و مي گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتي دارد نه زماني) او به موجوديت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود .....سينا ميگفت افعال و حوادث مستقيما از خدا بوجود نمي ايد بلكه در نتيجه عمل غايي داخلي تكامل ميابد . سينا كو شش زياد كرد تا نظريات فلسفي خود را با عقايد عامه مسلمانان توافق دهد سينا همه قضايا را تنها به روش عقلي و كاملا مستقل از قران مورد بحث قرار ميداد از اين سبب بود كه تا قرن ها از طرف خلافت ها و هيت هاي حاكم ارتجاعي اورا مظهر كفر و الحاد ميدانستند و سوزاندن كتابهايش از سياستهاي متداول طي چند قرن در كشور هاي اسلامي منطقه بود زمانيكه اورا كافر و ملحد خواندند او گفت:
"كفري چو مني گزاف و آسان نبود
محكم تر از ايمان من ايمان نبود
در دهر چو من يكي و آن هم كافر
پس در همه دهر يك مسلمان نبود"

او به واسطه عقل منطقي و نظام يافته خود حتي در طب نيز تلاش داشت تداوي را تا سرحد امكان تابع قواعد رياضي سازد .

تسلط بر فلسفه را كمال براي يك دانشمند مي دانست . وي براي آگاهي از انديشه هاي ارسطو و درك دقيق آن ،‌ آن گونه كه خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار كتاب علم الهي و يا مابعدالطبيعه(متا فيزيك ) ارسطو را خواند و به حكم تصادف با استفاده از كتاب كه ابونصر فارابي كه درباره اغراض ما بعد الطبيعه نوشته بود ، به معاني آن راه يافت . ابن سينا در دوران عمر خود از لحاظ عقايد فلسفي دو دوره مهم را طي كرد . اول دوره اي كه مصروف مطالعه اي فلسفه .عقايد و علوم مشاهي (ارسطو يي )بود و دوم دوره اي كه از آن عقايد عدول كرد و به قول خودش طرفدار حكمت مشرقين و پيرو فلسفه اشراق شد با مرگ سينا تقريبا دوران فلسفه در مشرق به سر رسيد روجر بيكن اورا بزرگترين استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب داده اند (فلسفه ابن سينا فلسفه مشاهي و متاثر از فلسفه نوع افلا طوني ودين اسلام است وي كوشيده است كه فلسفه را با دين اسلام توفيق دهد معذالك جمع اورا كافر وملحد خوانده اند اگر چه او و ابن رشد هر دو از پيروان ارسطو بودند اما شيخ الريس كمتر از ابن رشد تابع اصيل يونان بودند .

ابن سينا قبل از ابن رشد بين فلسفه و احكام شريعت شكافي به وجود آورد و اولين كسي است كه در اسلام كتب جامع و منظم در فلسفه نوشته است و كتاب الشفا او در حكم دايره المعارف فلسفي است تاريخ اجتماعي ايران ج هشتم ) .وي به پشتوانه تلاش يك صد ساله اي كه پيش از او از سوي كساني همچون رازي و فارابي براي شكل گيري فلسفه صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفي منسجمي را ارائه دهد . با توجه به اين كه پيش از او مقدمات اين كار فراهم شده بود ، كار و وظيفه ابن سينا اين بود كه مشكلات و پيچيدگي ها را كشف و حل كند و آنها را به نحوي مظبوط و موجز شرح نمايد . فروع جزئي را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بياورد .

او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بين مفاهيم كلي مثل انسان ،‌ فضيلت و جزئيات حقيقي به يكي از پرسشهاي علماي قرون وسطي كه مدت هاي طولاني ذهن آنها را به خود مشغول كرده بود پاسخ داد . تاثير آراي فلسفي ابن سينا ، ‌همچون آموزه هاي طبي او ، ‌بر علاوه قلمرو اسلامي ، ‌در اروپا نيز امري قطعي است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلماني فرقه دومينيكي (1200 تا 1280 ميلادي ) ‌نخستين كسي بود كه در غرب تفسير و شرح جامعي بر فلسفه ارسطو نوشت . به همين دليل اغلب او را پايه گذار اصلي ارسطوگرايي مسيحي مي دانند . وي كه جهان مسيحيت را با سنت ارسطويي الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سينا متكي و معتقد بود. همچنين فلسفه ما بعد الطبيعه ابن سينا ، ‌خلاصه مطالبي است كه متفكران لاتيني دو قرن بعد از او بدان رسيدند در قرن پنجم هجري به وسيله پيشوايان مذهب و پيروان خانقاه مبارزه گسترده و شديد عليه علم و حكمت و مخصوصا فلسفه اغاز شد و در مدارس و مكاتب اهل علم تدريس هر گونه علم .فلسفه و حكمت را حذف كردند و جاي انرا به تفسير قران.احاديث. و اصول فقه واگذار كردند . علما مورد تكفير اربابان مذهب قرار گرفت از جمله كسانيكه كه با تمام قوا بر ضد فلسفه و علم طغيان كرد حجته اسلام غزالي(450 الي 505هجري) بود كه عمري فلسفه را اموخت و به علت ياس وحيرت و واهمه عجيبي كه به او دست داد از مدرسه به خانقاه رفت و دامن عرفان را محكم گرفت و از جمله دشمنان سر سخت فلسفه .علم و حكمت گرديد.

غزالي در تهافت الفلا سفه (فارابي) و سينا را رد ميكند و ميگويد(علي التحقيق انها را ظلماتي فوق ظلمات فرا گرفته است) در المنقذ من الضلال متذكر شده است كه اين دو فيلسوف در بيست مورد در موضوع الهيات اشتباه كرده اند .در سه مورد مستوجب تكفير و در هفده مورد مستوجب تبعيد اند) و سه مورد كه انها را از اسلام جدا ميسازد و مورد تكفير قرار ميگيرند مينويسد: (1- معتقد بودن انها بر اينكه خداوند حاكم بر كليات است نه جزييات . 2- اعتقاد شان به تقدم عالم. 3- اينكه اجساد حشر ندازد ثواب و گناه مربوط روح است نه جسم .)
تعرض به سينا بدينجا پايان نمپذيرد بعضي از دانشمندان كوته استين در قرون بعدي نيز به او تاخته اند از جمله عثمان بن عبدالرحمن موسوم به ابن صلاح (643) سينا را مرتد و بي دين شمرده و او را از جمله علماي خارج مذهب دانسته و خواندن كتاب هاي سينا را براي مسلمانان جايز نمي شمارد و گناه كبيره ميداندو سينا را شيطاني از شياطين لقب داده است) غافل از اينكه او خودش شيطان بزرگ بود .


هر قدر از قرن وسطي دور تر ميشويم و هر قدر رايره نفوذ دين بيشتر ميشود اين اعتراظات بيشتر و شديد تر ميشود علت هم معلوم است زيرا منطق و نحوه استنتاج سينا با مبادي ظاهر بينان دين كه پايه اش بر تعصب نهاده شده سازگار نيست مخصوصا كه با هجوم تركان عثماني دين زا با خرافات . اساطير وفانتزي ها اميخته ساختند و توده هاي كشور هاي اسلامي را در جهل و خرافه نگهداشتن تا هيت هايي حاكم بتواند براحتي حاكميت نمايند و تنها دشمني كه دز مقابل هر گونه جهل و خرافه ايستادگي ميكند علم و معرفت است بنا اين مخالفت ها متدينين ظاهر نما با اشاعه فلسفه و حكمت امري طبعيي بشمارميرود.

ابوعلي سينا در سال 428 هجري قمري ، زماني كه تنها 58 سال داشت ،‌ در حالي رخت از جهان بربست كه با اداي دين خود به دانش بشري ، نامي به صلابت تمدن خراساني از خود به جاي گذاشت اما دريغ ودرد كه امروز اين صلابت تمدن خراساني دارد كه آهسته آهسته به باد فراموشي سپرده شود.


منبع:آفتاب

مهدی 09-09-2010 07:38 PM

روزگار 18 شهریور
 
جلال‌آل‌احمد
جلال‌الدین سادات آل‌احمد معروف به جلال‌آل‌احمد، فرزند سیداحمدحسینی طالقانی در محله سید‌نصرالدین از محله‌های قدیمی تهران به دنیا آمد. او در سال 1302پس از 7دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسرخانواده بود.
پدرش در کسوت روحانیت بود و از این‌رو جلال‌ دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. اما در سال 1323 به حزب توده پیوست و عملا از تفکرات مذهبی دست شست. در آن سال‌ها اوج‌گیری حرکت‌های چپ‌گرایانه و شعارهای تند حزب از عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکری او شدند. جلال در سال‌های فرجامین زندگی با روحی خسته و دلزده از تفکرات مادی به تعمق در خویشتن خویش پرداخت تا آنجا که در نهایت، پلی روحانی و معنوی بین خود و خدایش برقرار کرد. او در کتاب خسی در میقات که سفرنامه حج اوست به این تحول روحی اشاره می‌کند. جلال آل‌احمد در 18شهریور ماه 1348 در 46سالگی زندگی را بدرود گفت.


درگذشت آیت‌الله طالقانی
آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، شخصیت بزرگ مذهبی، ساعت یک و 45 دقیقه بامداد 19‌شهریور‌1358 (دهم سپتامبر 1979) در 68‌سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. اندکی پس از فوت آیت‌الله طالقانی، مهدی بازرگان، نخست‌وزیر وقت، صباغیان، وزیر کشور کابینه او و جمعی از مقامات وقت در اقامتگاه وی حاضر شدند. در میان سران ملل دیگر که فوت آیت الله طالقانی را تسلیت گفتند نام لئونید برژنف، رهبر شوروی و سایروس ونس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا به چشم می‌خورد. بازرگان روز درگذشت آیت الله طالقانی را تعطیل و 3روز عزای عمومی اعلام کرد. مرحوم طالقانی برای نخستین بار در 29‌سالگی به زندان افتاد . از آن پس هرچند وقت یک بار زندانی شده بود. آخرین بازداشت او در سال‌1354 صورت گرفت که در آبان ماه 1357 (نوامبر‌1978و اوج انقلاب) پس از 3سال از زندان آزاد شد.


روزی که فرهاد دوم وارثان اسکندررا از آسیا بیرون راند
در آخرین ماه تابستان‌129 پیش از میلاد و طبق بعضی از تاریخ‌ها، نهم سپتامبر این سال، فرهاد دوم شاه اشکانی در جنگی که با سلوکی‌ها در سوریه کرد، برای همیشه وارثان اسکندر مقدونی را از آسیا بیرون راند و شکست ایران از ارتش اسکندر تلافی شد. در این جنگ 17‌هزار سلوکی کشته و 12‌هزار و 700نفر اسیر شدند و این اسرا هرگز آزاد نشدند. علت پیروزی اسکندر مقدونی بر هخامنشیان این بود که در نخستین جنگ، فرماندهان محلی ارتش عمدتا از سربازان مزدور خارجی (مرسنر) استفاده کرده بودند.
درسی که جهان از این جنگ گرفت این بود که در جنگ‌های دفاعی، باید صرفا از سربازان داخلی استفاده شود که بدانند شکست آنها برابر است با تصرف وطنشان توسط بیگانه و از دست رفتن عزیزانشان و بنابراین، تا آخرین نفس پایداری خواهند کرد. از آن پس دولت‌ها از سرباز مزدور تنها برای تعرض به سایر سرزمین‌ها استفاده کردند تا دست این سربازان برای غارت باز باشد و به طمع غنیمت بهتر بجنگند.


شاه طهماسب صفوی در قندهار
نهم سپتامبر سال‌1539 شاه طهماسب صفوی وارد قندهار شد تا برادرش سام میرزا را که از 5سال و چند ماه پیش از آن بر او یاغی شده بود تنبیه کند. سام میرزا در سال‌1534 در قندهار یاغی شده و منطقه بزرگی از ایران خاوری را از قلمرو برادر خارج ساخته بود و این، در حالی بود که ازبکان پی در پی به شمال این منطقه (شمال افغانستان امروز) دست‌اندازی می‌کردند. پیش از ورود شاه طهماسب به قندهار، سام‌میرزا فرار کرده بود و شاه طهماسب با نیروهایی که با خود آورده بود به شمال راند و ازبکان را از آنجا بیرون راند.


منبع:همشهری آنلاین

ساقي 01-21-2011 02:49 PM

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 ژانويه
 
مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 ژانويه


آدینه (ناهیدشید)
یکم (هرمزد روز)
بهمن 1389




ايران

هزار و 754 سال پیش ارتش ایران از جنگ افزار شیمیایی استفاده کرد

گزارش جامع همراه با عکس و ویدئو درباره نخستین بکارگیری گاز خفه کننده و سلاح شیمیایی در جنگ که یکم ژانویه 2009 در نشست انستیتوی باستان شناسی آمریکا در شهر فیلادلفیا مطرح شده بود 21 ژانویه آن سال! در رسانه ها انتشار یافت. این گزارش توسط دکتر سایمون جیمز Simon James باستانشناس انگلیسی، همکار موزه بریتانیا و استاد دانشگاه لیسستر Leicester تهیه و ارائه شده بود. وی که دنباله بررسی های دهه های 1920 و 1930 باستان شناسان فرانسوی ـ آمریکایی را در سوریه و ترکیه و بویژه منطقه « دورا ـ اوروپوس» گرفته است ثابت کرده است که ارتش ایران در زمان شاپور یکم ـ شاه ساسانی، درجریان پس گرفتن شهر «دورا» در کنار فرات (واقع در سوریه) که باروی مستحکمی داشت از رومیان، از گاز خفه کننده استفاده کرده بود.

به این ترتیب تاریخ استفاده از سلاح شیمیایی به سال 256 میلادی (1754سال پیش باز می گردد) که تاریخ بکارگیری آن را از دوران جنگ جهانی اول نوشته اند. بازپس گیری «دورا» بود که والریانوس امپراتور وقت روم را به جنگ با ایران برانگیخت که در این جنگ که دومین جنگ ایران و روم در زمان شاپور یکم بشمار می رود والریانوس با ژنرالهایش و چهل تا شصت هزار لژیونر اسیر شدند، والريانوس در برابر شاپور یکم يکم زانو زد و امپراتوری روم تحقیر شد. تصویر والریانوس که در برابر شاپور یکم زانو زده است در نقاطی از ایران بر کوه نقش شده است تا ایرانیان نسل های بعد نسبت به وطن خود که چنان قدرت نظامی داشته افتخار و مباهات کنند.
طبق گزارش دکتر جیمز به نشست «ای. آی. ای AIA»، یگانهای مهندسی ارتش ایران برای ورود به دژ «دورا Dura» دست به ساختن تونلهای زیر زمینی زدند و این کار را از داخل چادرهای خود آغاز کردند تا نظامیان رومی متوجه فعالیت آنان نشوند.

مقطع این تونلها دو متر در دو متر بود. اتفاقا رومیان نیز همزمان به همین فکر افتاده بودند و ایرانیان هنگامی متوجه این فعالیت آنان شدند که یکی از تونلها پس از 11 متر کنده شدن به تونل رومی ها برخورد کرد. جنگ در تونلهای دو متری با شمشیر و نیزه امکان نداشت و در اینجا بود که مهندسان ارتش ایران یک ماده قابل اشتعال و دودزا و خفه کننده را که از ترکیب قیر (بیتومن ـ نفت خام) و سولفور (گوگرد) ساخته بودند به درون تونل (نقب) منتقل و با پرتاب شعله، آتش زدند و پس از خفه شدن رومی ها و انتقال هوای تازه، از آن طریق وارد دژ شدند و آن را گشودند و بارویش را تخریب کردند که آثار آن باقی مانده است. در بررسی های باستانشناسی دهه 1930 بقایای اجساد 20 لژیونر رومی و جنگ افزارهای آنان در یکی از این تونلها به دست آمد.

تحقیقات تازه دکتر جیمز و آزمایش استخوانهای لژیونرهای رومی در لابراتوار، خفه شدن آنها و نوع گاز خفه کننده را به دست داده است. تسلیحات و آموزش ارتش ایران در جهان باستان در برهه هايي از تاريخ برتر از ملل دیگر بود و بهرام چوبین (ژنرال بنام ایرانی) در جنگ بلخ از نوعی سلاح مشابه راکتهای امروز استفاده کرده بود. با وجود این، بزرگترین جنگ افزار ایرانیان در طول تاریخ، ناسیونالیسم توفنده ایرانی بوده است که بنظر مي رسد دارد دوباره زنده می شود.




ترس دولت روسيه از نادر شاه:


بدون جنگ از همه دعاوي خود گذشت و از همان راهي كه آمده بود باز گش
21 ژانويه سال 1732دولت روسيه طبق يادداشتي كه در رشت به نماينده دولت ايران تسليم شد مفاد قرارداد سال 1724 خود با دولت عثماني را كه به امضاي پتر يكم و سلطان عثماني رسيده بود كان لم يكن و بلااثر اعلام داشت. طبق اين قرارداد كه با ظهور نادر و از ترس او لغو شد، دولتين روسيه و عثماني با سوء استفاده از ضعف ايران به سبب جنگ داخلي (تصرف اصفهان به دست قندهاري ها ايراني) توافق كرده بودند كه سراسر غرب ايران ــ از گرجستان تا خوزستان ــ به عثماني و نواحي ساحلي شمال ايران ــ از حاجي طرخان تا استراباد ــ به روسيه تعلق داشته باشد. پتر يكم تزار روسيه چند روز پس از امضاي اين قرار داد درگذشته بود.

در سال 1724 دولت عثماني هنگامي كه شنيد كه پتر يكم امپراتور روسيه با 45 هزار سرباز و صدها توپ در حاجي طرخان مستقر شده و قصد راندن به جنوب و رساندن خود به آبهاي اصطلاحا گرم اقيانوس هند را دارد كه هدف نهايي اوست پيشنهاد انعقاد آن قرارداد را داده بود كه ميان دو كشور برسر ايران كه اوضاع مبهمي داشت درگيري روي ندهد و به علاوه، روسها طمع به غرب ايران نكنند. پتر يکم با اين پيشنهاد موافقت كرده بود.

جانشينان پتر پس از اطلاع از ظهور نادر و قلع و قمع قندهاري ها و عقب راندن عثماني و بركنار كردن طهماسب دوم شاه صفوي، حساب كار خود را كردند و ضمن لغو يكجانبه قراردادي كه باعثماني امضاء كرده بودند از همه دعاوي خود دست برداشتند و دستور بازگشت نيروها را صادر كردند.

باوجود لغو اين قرار داد و باز گرداندن نيروها، روسيه در بيرون بردن باقيمانده واحدهاي نظامي خود از بادكوبه (باكو) تعلل مي ورزيد كه نادر دو سال بعد عازم داغستان شد و روسها با شنيدن اين خبر به واحدهاي باقيمانده در دژ بادكوبه دستور تخليه و بازگشت فوري دادند و شتاب در اين كار به قدري زياد بود كه سربازان روس تعدادي از توپهاي خود را برجاي گذارده بودند.
اسناد آرشيو «سن پترز بورگ» نشان مي دهد كه به تزار وقت روسيه (جانشين پتر يکم) گزارش كرده بودند كه اگر نادر از منطقه دربند قفقاز عبور كند به تصرف روسيه قانع نخواهد شد و تا اروپاي مركزي پيش خواهد راند.

ساقي 01-21-2011 02:58 PM

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 ژانويه
 
تيراندازي به حسنعلي منصور نخست وزير وقت در ميدان بهارستان و مرگ او



يكم بهمن 1343 (21 ژانويه 1965) حسنعلي منصور نخست وزير وقت پس از پياده شدن از خودرو نخست وزيري در ميدان تاريخي بهارستان براي ورود به ساختمان مجلس، هدف سه گوله قرار گرفت و چهار روز بعد در بيمارستان پارس درگذشت و محمد بخارايي كمي پايين تر از مسجد سپهسالار به اتهام تيراندازي به منصور دستگير شد. منصور در پياده رو ميدان بهارستان، بلافاصله پس از پياده شدن از اتومبيل و پيش از ورود به مجلس هدف گلوله قرارگرفته بود. چند ساعت پس از انتقال منصور به بيمارستان، شاه امير عباس هويدا ـ وزير دارايي و دوست نزديك منصور ـ را به رياست موقت شوراي وزيران برگزيد كه پس از درگذشت منصور جاي وي را گرفت و نخست وزير شد و 13 سال در اين سمت باقي بود.

در پي تير اندازي به منصور، سر لشكر حسن پاكروان رئيس وقت ساواك جاي خود را به سپهبد نعمت الله نصيري رئس شهرباني کل کشور داد (تفصيل اين جا به جايي را بانو فاطمه پاكروان بيان داشته كه در قسمت تاريخ شفاهي ايران در دانشگاه هاروارد محفوط است). نخست وزيري منصور ده ماه و چهارده روز طول كشيد. از نوشته اصحاب اطلاع چنين بر مي آيد كه يكي از انگيزه هاي قتل حسنعلي منصور اصرار او به دادن مصونيت قضايي به نظاميان آمريكايي در ايران بود.

چند روز پس از درگذشت منصور، شاه شديدا سياست انگلستان را به باد انتقاد گرفت. پاره اي از مفسران با توجه به انتقاد شاه از انگلستان حدس زده بودند كه ممكن است رقابت پنهاني انگلستان و آمريكا در ايران به ترور حسنعلي منصور انجاميده باشد، زيرا در هواداري منصور از سياست آمريكا ترديد وجود نداشت. همچنين در جامعه ايراني وقت از ديرزمان اين شايعه رواج داشت که دولت لندن از حاميان بازاريان مذهبي است. طراح ترور حسنعلي منصور از اين دسته از بازاريان بودند.
هفتاد روز پس از اين رويداد، در كاخ مرمر به سوي شاه نيز تيراندازي شد.

علي منصور پدر حسنعلي هم در زمان رضاشاه نخست وزير ايران بود. وي در شهريور 1320 و در زماني بسيار حساس كناره گيري كرده و فروغي که ميانه خوبي با رضاشاه نداشت برجايش نشسته بود. حسنعلي منصور كه موسس حزب ايران نوين بود قبلا دبيري شوراي عالي اقتصاد را بر عهده داشت.




سالروز تاسيس حزب كمونيست ايتاليا، كه زماني بزرگترين حزب ماركسيستي جهان غرب بود


21 ژانويه 1921 «آمادئو بورديگا Amadeo Bordiga» رهبر ماركسيست هاي حزب سوسياليست ايتاليا با يارانش از اين حزب جدا شد و با كمك آنتونيو گرامشيAntonio Gramsci (گرامشچي) حزب كمونيست ايتاليا را به نام «پارتيتو كمونيستا داايتاليا» در شهرLivorno ليورنو تاسيس كرد كه در 1970 يك سوم راي دهندگان ايتاليايي را پشت سر خود داشت و عنوان بزرگترين حزب كمونيست دنياي غرب را به دست آورده بود. حزب كمونيست ايتاليا در دوران حكومت موسوليني غير قانوني اعلام شده بود.
اين حزب با فروپاشي شوروي نظرات خود را تعديل كرد (با توجه به شرايط جهان امروز و تفكّر نسل نوين اروپا عملي تر ساخت) و اينك زير نام حزب دمكراتيك چپ به فعاليت ادامه مي دهد.


ساقي 01-21-2011 03:02 PM

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 ژانويه
 

در قلمرو دموکراسي

روزنامه نگار در نقش آموزگار و پاسدار دمكراسي



«ويليام جان لانگ William John Lang» روزنامه نگار آمريكايي و از دبيران مجله لايفLife بيست و يکم ژانويه 1968 در 54 سالگي درگذشت. وي كه كار روزنامه نگاري را از 22 سالگي در روزنامه «شيكاگو ديلي نيوز» و پس از اتمام دانشگاه آغاز كرده بود. وي پس از پوشش انتخابات سالهاي 1936 و 1940 رياست جمهوري آمريكا، در يك مقاله طولاني و ماندني نظريه اي را ابراز داشت كه از همان زمان مورد توجه خاص سردبيران رسانه ها و دمكراسي دوستان است. وي نوشته است كه اگر روزنامه نگار به هنگام تحرير اخبار مربوط به رقابت هاي انتخاباتي، در قالب گزارش روزنامه و به شيوه ژورناليستي؛ اصول دمكراسي و نظر مردم و كارهاي گذشته (بد و خوب) نامزدها را دقيقا و منصفانه برنگارد؛ نه تنها مردم معمولي آموزش دمكراسي مي بينند بلكه دمكراسي از اصول و هدفهاي خود دور نمي شود و رتوريكRhetoric هاي نامزدها (نطق هاي عمومي و عمدتا توخالي و لفّاظي ها) نخواهد توانست راي دهندگان را بفريبد و مانع از آن شود كه اقدامات منفي خود درگذشته را پنهان كنند. «لانگ» روزنامه نگاران را آموزگار و پاسدار دمكراسي خوانده و با اين دو رسالت از آنان خواسته است كه در پوشش اخبار مربوط به فعاليت هاي انتخاباتي «حّب و بغض» شخصي خود را كنار بگذارند و اصول و سود جامعه را در نظر داشته باشند. وي در همين مقاله به سردبيران روزنامه هاي ساير كشورها توصيه كرده بود كه با هدف خدمت به آموزش و رشد معلومات ملت خود، مبارزات انتخاباتي كشورهاي ديگر را به طور روزانه، مشروح و «بي واسطه (از طريق خبرنگار خود و نه به نقل از خبرگزاري ها و رسانه هاي ديگر و توجه به متن اعلاميه هاي رسمي)» پوشش دهند. ويليام جان لانگ همچنين روند جنگ جهاني دوم از شمال افريقا تا شهر برلن و ازجمله نبرد بالژ را پوشش داده بود.


در تاريخ ژورناليسم وطن ما، ايران، اين نوع پوشش خبري تنها در مورد انتخابات سال 2004 رياست جمهوري آمريكا در روزنامه همشهري كه عليرضا شيخ عطّار (بعدا قائمقام وزير امورخارجه و اينک سفير ايران در آلمان) سردبيري آن را بر عهده داشت زير نظر دكتر جواد وعيدي انجام گرفت. اين دو از يك روزنامه نگار حرفه اي حاضر در صحنه خواسته بودند كه مبارزات را به طور روزانه و به گونه اي كامل و بي طرفانه گزارش كند و قسمتي از جاي روزنامه را به درج اين گزارش ها به نقل از خبرنگار خود اختصاص داده بودند كه در آرشيو همشهري موجود است.


در قلمرو ادبيات

نقش سرود ميهني و اشعار مهيّج: روزنامه نگاري كه اعلاميه استقلال آرژانتين را نوشت


«كايتانو خوزه رودريگزCayetano Jose Rodriguez» روزنامه نگار، مولف و شاعر آرژانتيني 21 ژانويه سال 1823 در 62 سالگي درگذشت. از كارهاي مهم او نوشتن اعلاميه استقلال كشور آرژانتين است (برخي از مورخان نوشته اند كه ويراستار اعلاميه بود!). رودريگز عضو كنگره اي بود كه در سال 1815 قانون اساسي آرژانتين را نوشت. كار جاودانه ديگر او گفتن سرودي ميهني (مشابه سرود «اي ايران») به هنگام تعرض انگليسي ها به آرژانتين بود كه با خواندن آن جوانان آرژانتيني به حركت درآمدند و انگليسي ها را شكست و فراري دادند. رودريگز اشعاري هم در ذم «برده داري» نوشت كه باعث الغاء برده داري در اين كشور آمريكاي لاتين شد. رودريگز مدتها سردبيري يك روزنامه را در وطن خود برعهده داشت.



خاطره نگاري و بيوگرافي نويسي «پندآموز» و خدمت به جامعه اند


21 ژانويه 1933 «جورج مورGeorge Moore» داستان نگار، درام نويس، شاعر و خاطره نگار ايرلندي در 81 سالگي فوت شد. وي از معروفترين داستان نگاران رئاليست اروپا بشمار مي رود كه 47 ناول، پنج بيوگرافي و چندين خاطره از خود برجاي گذارده است. وي كه تحصيلكرده فرانسه بود كار داستان نگاري را با نوشتن داستانهاي كوتاه آغاز كرده بود. «جورج مور» هر گزارش مطبوعات در زمينه اتفاقات شهري را كه به نظرش داراي ارزش اجتماعي مي آمد هفته ها دنبال مي كرد و مجموعه اين وقايع را در يك كتاب منتشر مي ساخت. نخستين ناول مطوّل او «عاشق مدرن (نوظهور)» عنوان دارد. داستانهاي بعدي جورج «زوجه هنرپيشه نقابدار»، لويس سيمور و زنان نيويوركي، فقر در روزهاي بهاري، عزب ولي محدود، شمارش روزهاي بربادرفته عمر، قتل آرزوها، مردم آزاري و ....
«مور» خاطره نگاري و بيوگرافي نويسي را «پندآموز» و خدماتي بزرگ به جامعه مي دانست. وي توصيه كرده است كه براي بيوگرافي نويسي «خادمان گمنام» نبايد فراموش شوند؛ گرچه همه تجربه هاي انساني براي ديگران مثمر ثمر هستند. در جوامع بشري، بسياري از افراد دلسوز و خوش فكر و داراي حسن نيّت بوده و خدمات بي شائبه كرده اند ولي چون تجربه آنان به صورت كتاب باقي نمانده برباد رفته است كه (به باور جورج مور) خيانتي است به جامعه و نسلهاي بعدي كه نبايد اشتباهات را تكرار كنند.
«مور» سرچشمه نوآوري هاي متعد بود كه در تاريخ عمومي ادبيات آمده است.


ساقي 01-21-2011 03:06 PM

ساير ملل


شقّه شدن «پوگاچف» انقلابي معروف روسيه


بيست و يکم ژانويه سال 1775 (طبق تقويم ميلادي سابق: دهم ژانويه اين سال) «يمليان پوگاچفYemelyan Ivanovich Pugachev» قزاق انقلابي روسيه، به فرمان تزار وقت در مسكو چهار شقّه شد. وي كه از قزاقهاي ناحيه «دنDon» بود قبلا سروان ارتش تزار بود و در جنگ با عثماني و آلمان شركت كرده بود. پوگاچف در جريان يك ماموريت داخلي در منطقه ولگاVolga از مشاهده وضعيت رقت برانگيز سرفهاي منطقه (كشاورزاني كه با مزرعه بفروش مي رسيدند و به نوعي «برده» بودند) و نيز نبودن قانون و ضوابط رعايت حق و انصاف آزرده شد و برضد تزار وقت (كاترين دوم) كه پوگاچف تزارها را منشاء ظلم و فساد مي دانست دست به قيام زد و در اندك مدتي بيش از ده هزار هوادار مسلح به دست آورد و شهرستان «كازانKazan» را تصرف كرد ولي بعدا از ارتش تزار كه به فرماندهي دو ژنرال از دو سوي وي را مورد حمله قرار داده بودند شكست خورد و تني چند كه خودشان را در زمره ياران او جازده بودند تا بلكه به نوايي برسند وي را در 14 سپتامبر 1974 دستگير و به ژنرالهاي تزار تسليم كردند كه در يك قفس آهنين به مسكو منتقل و در اينجا در يك ميدان عمومي شقّه شد. پوشكين نويسنده نامدار روس در كتاب «دختر كاپيتان» جزئيات دستگيري و قتل پوگاچف را شرح داده است.


روزي كه لوئي16 گردن زده شد

لوئي شانزدهم


ساعت ده و سي دقيقه بامداد 21 ژانويه 1793 لويي شانزدهم پادشاه برکنارشده فرانسه كه سه روز پيش از آن در يك دادگاه انقلاب پاريس به جرم خيانت به وطن (دعوت محرمانه از دولت هاي خارجي براي حمله نظامي به فرانسه و بازگرداندن او به سلطنت)، ولخرجي بدون مجوز از خزانه کشور و دستور تيراندازي به مردم غير مسلّح که براي ابراز خواست خود اجتماع کرده بودند به اعدام محكوم شده بود در برابر چشمان هزاران پاريسي با گيوتين گردن زده شد و سر او را دقايقي چند در برابر جمعيت گرفتند و جمعيت فرياد زنده باد جمهوري برآورد. لويي 16 پيش از قراردادن گردنش در دستگاه گيوتين، چند جمله خطاب به حاضران (مردم) بيان داشته بود، ولي طبّالان صداي طبلها را آن چنان بلند كردند كه جز اطرافيان، كسي متوجه حرفهاي او نشد. باوجود مخالفت لويي 16، جّلاد دستهاي اورا از پشت بست و گردنش را زير گيوتين قرار داد.


سالمرگ لنین که وصیت های او رعایت نشد


21 ژانويه 1924 لنين رهبر انقلاب بلشويکي اکتبر 1917، بنيادگذار روسيه شوروي و طراح سوسياليسم لنينيستي در پي يك سكته مغزي كه قبلا عارض او شده بود، پيش از آن كه نظام تازه اش هفت ساله شود درگذشت. سپس وارثان انقلاب بلشويکي روسیه (اکثریت)، بدون توجه به وصيتنامه لنين، بر سر قدرت وارد يك جنگ شش ساله شدند كه فاتح اين جنگ استالين بود كه عقيده به استقرار سوسياليسم از راه خشونت و نيز صدور سوسياليسم به ساير كشورها داشت. حتي آن قسمت از وصيتنامه لنين كه در كنار مادرش دفن شود نه در يک ميدان شهر مسکو و در ساختماني اختصاصي، و «سن پترزبورگ» را به اسم او به «لنينگراد» تغيير نام ندهند و مقامات دولتي و حزبي همانند مردم معمولي (عوام الناس) زندگي ساده داشته باشند، انتصاب مقامات پس از آزمایشهای سخت و اطمینان از دلسوز بودن و وفاداری به سوسیالیسم صورت گیرد و از تجمل بپرهيزند رعايت نشد. لنین تاکید بر اولوّیت ساخت یک ژورنالیسم ممتاز کرده بود که زیربنای روسیه شوروی باشد و پاسدار وطن و سوسیالیسم که به آن هم توجه نشد و مورخان بی اعتنایی به وصیتنامه لنین و نبود یک ژورنالیسم ممتازرا از عوامل فروپاشی شوروی در 1991 بشمارآورده اند.




اخطار اتمي روسيه در ژانويه 2008 همزمان با ورود آمريكا به ركود اقتصادي - تهديد ژنرال روس كه نظير آن از 1991 شنيده نشده بود


21 ژانويه 2008 رسانه هاي غرب اظهارات ژنرال «يوري بالويفسكيYuri Baluyevsky» رئيس ستاد ارتش روسيه را همراه با تفسير منتشر كرده بودند كه سه روز پيش از آن گفته بود: ما مي توانيم در صورتي كه خود و متحدين مان را در معرض خطر جدّي ببينيم دست به حمله پيشگيرانه اتمي بزنيم. از زمان فروپاشي شوروي در دسامبر 1991 تا اين زمان چنين اخطاري شنيده نشده بود. با اين خبر، در برخي از روزنامه ها عكس ژنرال بالويفسكي چاپ شده بود كه دست در دست همتاي چيني خود ژنرال «لينانگ گوانگليLiang Guanglie» قرار داده بود (عكس مربوط به چند ماه پيش بود كه در سيبري و در جريان يك مانور نظامي مشترك گرفته شده بود). به علاوه، عكسي از يك زيردريايي اتمي روسيه. اين رسانه ها در ماههاي آخر سال 2007 «ولاديمير پوتين» مرد قدرتمند روسيه را با نيكلاي يکم تزار اين كشور در نيمه اول قرن نوزدهم مقايسه كرده و با اين نوشته خود عکس پوتين در کنار قاپ عکس تزار را به چاب رسانده بودند.

رسانه هاي آمريكا اين خبر را در كنار اخبار مربوط به ركود اقتصادي اين كشور و قصد بخشودگي 140 تا 150 ميليارد دلار از ماليات افراد (به صورت بازگردانيدن چك نقدي = ري بيت) به آنان كه بتوانند خريد كنند (اقتصاد به حركت آيد) و نيز اول شدن بانو هيلري كلينتون در «كاكس» حزب دمكرات ايالت نوادا (مربوط به ژانويه 2008) قرارداده بودند. (كاكس Caucus واژه اي سرخپوستي به مفهوم كميته و اجتماع اعضاي شعبه حزب و هواداران آن و يا افراد يك طايفه وابسته به قبيله بزرگتر است كه وارد فرهنگ لغات انگليسي شده و در هركشور انگليسي زبان با جزيي تفاوت داراي مفهوم مشابهي است.).




فيدل كاسترو - بازنشستگي و انتخابات كوبا


بيستم ژانويه 2008 هشت ميليون و 400 هزار راي دهنده كوبايي به حوزه هاي راي گيري رفته بودند تا 614 عضو مجمع ملي اين كشور را انتخاب كنند. فيدل كاسترو (در آن زمان 81 ساله) يكي از نامزدهاي عضويت در مجمع ملي كوبا بود. آخر وقت اين روز اعلام شد كه 95 درصد راي دهندگان به حوزه ها مراجعه كرده بودند. در انتخابات كوبا، نامزدهايي كه كمتر از 50 درصد آراء حوزه خود را به دست آورند پذيرفته نخواهند شد. دوره تازه مجمع بعدا 31 تن را براي انتخاب رئيس جمهور كوبا تعيين كرد و اين منتخبين بيست و چهارم فوريه 2008 رائول کاسترو را به سمت رئيس جمهور انتخاب کردند. فيدل كاسترو به سبب ابتلاء به بيماري روده، از ژوئيه 2007 اختياراتش را به برادرش رائول تفويض كرده بود ولي پس از برخاستن از بستر بيماري، به صورت محدود بار ديگر از خود فعاليت هايي نشان مي داد ازجمله ملاقات با سران كشورهاي آمريكاي لاتين كه اينك عمدتا چپگرا و دوست فيدل كاسترو هستند. فيدل کاسترو پس از بازنشسته شدن اندرزها و نظرات خودرا به صورت مقاله منتشر مي کند و اين مقالات بلافاصله پس از انتشار به سراسر جهان مخابره و نقل مي شود و خلاصه اي از آنهاهم به اطلاع سران دولتها مي رسد.

زمستان 2008 که «داسيلوا» رئيس جمهور وقت برزيل (يك سوسياليست) درهاوانا با كاسترو ديدار كرد همچنانكه در عكس زير ديده مي شود؛ اين دو از يكديگر عكس گرفتند. در اين عكس، كاسترو سرحال بنظر مي رسيد.

ساقي 01-21-2011 03:08 PM

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 ژانويه
 

برخي ديگر از رويدادهاي 21 ژانويه


1824: توماس جكسون ژنرال معروف كنفدراسيون آمريكا در طول جنگهاي داخلي اين كشور به دنيا آمد. وي كه به علت دلاوري هايش به «ستون وال» معروف شده بود در سال 1863 كشته شد. ويرجينيايي ها هجدم ژانويه هر سال را به عنوان روز «لي ـ جكسون» برگزار مي كنند. در طول جنگهاي داخلي آمريكا، ژنرال لي فرمانده كل نيروهاي كنفدراسيون بود.

1861: سناتورهاي ايالات جنوبي آمريكا از جمله جفر سون ديويس كه بعدا رئيس كنفدراسيون آمريكا شد از عضويت سنا كناره گيري كردند كه مقدمه جنگ داخلي 4 ساله آمريكا شد.

1925: نظام حكومتي آلباني واقع در ساحل درياي آدرياتيك جمهوري شد. اين سرزمين قبلا از متعلقات عثماني در اروپا و پيش از آن وابسته به امپراتوري روم بود.

1950: «جورج اورول George Orwell» مولف انگليسي كتاب «1984» ـ 21 ژانويه 1950، هفت ماه و 12 روز پس از انتشار اين كتاب كه در آن اوضاع كنوني جهان ـ جهان سال 1984 و پس از آن را به لحاظ محدوديت هاي انسان و گسترش ابزارهاي كنترل در قالب داستان پيش بيني كرده بود از بيماري سل درگذشت. در زمان انتشار كتاب، كسي باور نمي كرد كه اين داستان روزي تحقق يابد و بسياري از نقدنگاران در آن زمان آن را يك داستان بي مزه و بي محتوا خوانده بودند كه بعدا كتاب شگفت انگیز قرن 20 شد و مولف آن به صورت یک نابغه و پیشگو در آمد.

1952: در پي بسته شدن كنسولگري هاي انگلستان به تصميم دكتر مصدق در شهرهاي ايران ، مردم در سراسر كشور دست به شادماني زدند و اين روز را تعطيل عمومي اعلام كردند، زيرا كه خاطرات بدي از مداخله اين كنسولگري ها در امور وطن خود به ويژه پس از تقسيم ايران ميان روسيه و انگلستان داشتند.

2002: جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا ايران ، عراق و كره شمالي را « محور شرارت Axis of Evil»خواند.

2008: در اين روز اعلام شد كه روسيه در پايان سال 2007 چهارصد و پنجاه ميليارد دلار افزايش صادرات بر واردات داشته است. اين درآمد هنگفت نتيجه گران شدن بي سابقه بهاي نفت خام در سال 2007 بوده است كه صادرات اصلي روسيه را تشكيل مي دهد. صادرات اسلحه روسيه در رديف دوم قرار دارد.

2008: طبق يك آمار جهاني كه در اين روز (21 ژانويه 2008) انتشار يافت، شمار استفاده كنندگان از اينترنت در كشور چين روزانه به رقم 210 ميليون رسيده بود كه بيش از هر كشور ديگر درجهان است.


اکنون ساعت 11:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)