![]() |
الهي باشي وبسيار باشي
به شرط آنكه با ما يار باشي |
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند |
لطف خدا بيشتر از جرم ماست
نكته سر بسته چه داني ، خموش ! |
جدایی را نمیخواستم خدا کرد
کدام ناکس به حق ما دعا کرد |
برگیر پیاله و سبو ای دلجوی
فارغ بنشین بکشتزار و لب جوی |
یاد آن روز که در صفحه شطرنج غمت
شاه بودم و با کیش رخت مات شدم |
گاه باشد که کودکی نادان
بغلط بر هدف زند تیری |
دور از روی تو ای مایه شادی همه عمر
مونسم آه و فغان همدم من فریاد است |
چو در چشم شاهد نیاید زرت
زر و خاک یکسان نماید برت |
زیر این سقف منقش خط ناموزون نیست کجی دایره از طرز نگاه من و توست |
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود |
من وصل یارم آرزو،او را به سوی غیر رو نه من گنه دارم نه او،کار دل است این کارها |
بخنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آنچه که پروانه خویشتن بکشد |
من که یکبار به وصل تو رسیدم همه عمر کی توانم که شوم از تو به یکباره جدا |
سرکه از دسترنج خویش و تره
بهتر از نان کدخدا و بره |
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی |
خواب نوشین بامداد رحیل
باز دارد پیاده را ز سبیل |
تو آن ابری که بر ما سایه داری و نمی باری
نمیدانم چرا دست از سر ما بر نمیداری |
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نخواهی |
هر که شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید |
سیل دریا دیده هرگز بر نمی گردد به جوی نیست ممکن هر که شد عاشق دگر عاقل شود |
امید هست که روی ملال در نکشد
ازین سخن، که گلستان نه جای دلتنگیست |
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه با خبر باش که من غرق گناهم هر شب |
زمین شوره سنبل بر نیارد
در او تخم و عمل ضایع مگردان |
این شیوه ام زشمع خوش آمد که هیچ گاه پروانه را نسوخت مگر در حضور خویش |
دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو |
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد |
آنان که علی خدای خود پندارند
کفرش به کنار عجب خدایی دارند... عید غدیر مبارک |
تازه عاشق شده بودم هدف تیر شدم
دو قدم مانده به معشوق زمینگیر شدم |
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست. |
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند ... |
کجاست می که مرا عالم دگرببرد بپا اگر نروم او مرا بسر ببرد ... |
توانگرا دل درویش خود بدست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند |
مفلسانيم و هوای می و مطرب داريم آه اگر خرقه پشمين به گرو نستانند ... |
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی |
ای دوست ندانی که من کیستم
روزی سرغم ایی که من نیستم |
دل را به کف هرکه نهم، باز پس آرد کـس تــاب نگهــداری دیـوانه نـدارد |
دوستی نیست متـاعی که فراموش شود آشنایی نه چراغی است که خاموش شود |
عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
اکنون ساعت 06:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)