![]() |
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد |
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بیخبر نرود |
تا ترا قدر خویشتن باشد
پیش چشمت چه قدر من باشد |
آب و هوای فارس عجب سفله پرور است
کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم |
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است |
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر برنگیرم |
آنرا که به صحرای علل تاخته اند
بی او همه کارها بپرداخته اند |
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی |
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد |
نور گیتی فروز چشمه هور
زشت باشد بچشم موشک کور |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
|
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست |
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت |
سکوتي بود بر قلبم که با آن ميزدم فرياد اگر از شهر غم رفتي مرا هرگز مبر از ياد |
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحبنظران حیرانند |
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود |
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان غم مخور |
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست |
ما زياران چشم يــــــاري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم |
حال اگر يابم دعايت مي كنم جان اگر خواهي فدايت مي كنم با توام هر لحظه تنها نيستي گوش كن هر شب صدايت مي كنم |
دریاست مجلس او دریاب وقت و دریاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد |
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بدم که کردم این عیاشی |
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب :53:کز گذر توخاک را مشک ختن نمی کند |
کمال دلبری و حسن در نظر بازیست
به شیوه نظر از نادران دوران باش |
http://photos1.blogger.com/blogger/4.../03-family.jpg
جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش امدهمه را درعهدت حقا که به چشم در نیامد ما را {پپوله} |
الا یا ایها الساقی ادر کاساونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
با فراغت تو شکستی دل من، می ترسم! خرده های دل من در کف پایت برود |
بنوش می که سبک روحی و لطیف مدام
علی الخصوص در آن دم که سر گران داری |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در ان
شرط اول قدم ان است که مجنون باشی. |
http://www.nosazimadares.org/northkh...B%8C%D8%B2.gif
عاقبت از عشق تو اهل کلیسا می شوم می کشم دست ازمسلمانی مسیحا می شوم انقدر بر کشتی عشقت نشینم همچو نوح یا به ساحل می رسم یا غرق دریا می شوم:53: |
صنمی لشکری ام غارت دل کرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم |
گل نیست چنین سرکش و رعنا که توئی / مه نیست بدین گونه فریبا که توئی غم بر سر غم ریخته آنجا که منم / دل بر سر دل ریخته آنجا که توئی |
زیر پایت گر بدانی حال مور
همچو حال توست زیر پای پیل |
بیاموزمت کیمیای جدایی
ز همصحبت بد جدایی جدایی |
هرگز دل من ز علم محروم نشد
گم ماند ز اسرار که معلوم نشد |
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی |
اکنون ساعت 07:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)