پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   دانستنیها و مقالاتی در مورد عشق (http://p30city.net/showthread.php?t=27354)

ابریشم 08-14-2010 04:13 PM

دوست دارید بدانید كه چرا نماد عاشقی قلبی هست كه تیر وسطش خورده است؟!
نماد عشق یك قلب است. اما نماد عاشقی قلبی هست كه تیر وسطش خورده. كمتر كسی شاید راز این قلب تیر خورده را بداند...
نماد عشق یک قلب است. اما نماد عاشقی قلبی هست که تیر وسطش خورده. کمتر کسی شاید راز این قلب تیر خورده را بداند. لااقل من در اینترنت هر چه گشتم نه به فارسی و نه به انگلیسی در این زمینه چیزی ندیدم.در نتیجه خودم می نویسمش تا هر کسی دنبال معنایش گشت، جوابش را اینجا پیدا کند.

در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت. همه خدایان هم یک خدا یا پادشاه بزرگ داشتند که اسمش زئوس بود. یک شب به مناسبتی زئوس همه خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود.دیوانگی و جنون هم خدایی داشت بنام مانیا. مانیا چون خودش خدای دیوانگی بود طبیعتا عقل درست و حسابی هم نداشت و بیش از حد شراب خورده بود. دیوانه باشی، مست هم شده باشی. چه شود!خدایان از هر دری سخنی می گفتند تا اینکه نوبت به آفریدیته رسید که خدای عشق بود. حرف های خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و این دیوانه عالم ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و از آنسوی مجلس به سمت خدای عشق پرتاب کرد. تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد.هیاهویی در مجلس در گرفت و خدایان خواستار مجازات خدای جنون شدند. زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل، دستور داد که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است، پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود. از آن زمان به بعد عشق هر کجا می خواهد برود جنون دستش را می گیرد و راهنمایی اش می کند.به همین دلیل است که می گویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون می شود. پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که می بینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد.بعدها رومیان باستان آیین و اسطوره های یونانیان را پذیرفتند و تنها نام خدایانشان را عوض کردند. در افسانه های روم باستان زئوس را ژوپیتر، خدای جنون را ارا و خدای عشق را ونوس می نامیدند.در نتیجه به باور آنها ارای دیوانه چشم ونوس زیبا را کور کرد.عشق واقعا جنون است اما اگر دو طرفه و واقعی باشد لذتی دارد که مپرس. ولی عشق یکطرفه انسان را پریشان و خوار و حقیر می کند

ابریشم 08-14-2010 04:15 PM

من یک عاشقم
اگر عاشق نیستی پس که هستی؟؟ لااقل عاشق خودت باش...
خیلی زیبا بود. زیباییش در همان لحظه اول تمام وجودم را تسخیر کرد.آن قدر زیبا بود که دلم نمی خواست حتی لحظه ای چشم از چشم هایش بردارم.چشم هایش آیینه زندگی بود.سرشار از صداقت و یکرنگی.
احساس می کردم که او لیاقت به دست آوردن همه چیز را دارد. احساس می کردم تمام دنیا و کائنات فقط به خاطر او در گردش و تکاپو هستند.
روح بزرگ و خدایی اش آنقدر زیبا و خواستنی بود که نه تنها من بلکه همه اطرافیان را به سوی خویش جذب می کرد.فقط کافی بود لبخند بزند.
اگر به خودش ایمان پیدا می کرد می توانست حتی کوه ها را هم جابه جا کند.در مقابل ایمان و اراده او هر کاری شدنی بود.همه جنبه های او برایم دوست داشتنی بود.آنقدر در کنار او بودن برایم لذت بخش بود که تمام غصه هایم را فراموش می کردم.در مقابل روح ملکوتی او حتی غم ها و غصه های بزرگ هم می توانست مثل یک امتحان ساده زندگی باشد.اصلا ارزش او بیش از آن بود که لحظه هایش را با ناراحتی های عادی روزمره ام غم انگیز کنم.
آغوش گرم و مهربان او می توانست پناه همه اطرافیانش باشد.روح یگانه و خلاق و بی انتهای او در قالب جسمی دوست داشتنی در این دنیا نمایان شده بود.
و این فرشته زمینی تمام وجودم را از عشق لبریز کرد و از آن زمان به بعد هر زمان که او را می بینم بر لبانم ‹‹ فتبارک الله احسن الخالقین›› جاری می شود. به نظر من او ارزشمندترین کسی است که هر روز در آیینه نصب شده به دیوار اتاقم می بینم.
آخر من عاشق کسی هستم که هر موقع در آیینه نگاه می کنـــــم با چشم هایش به من سلام می کند.
دوستت دارم ای فرشته زمینی


ابریشم 08-14-2010 04:15 PM

فرصتی را به مهرورزی اختصاص دهید
هنگامی که چند سال پیش برای نخستین بار به این موضوع فکر کردم، آن را به عنوان موضوعی با ارزش به حساب آوردم. بعد فکر کردم اگر من آدم مهربانی هستم، پس چرا باید برای مهرورزی، برنامه زمان بندی شده ترتیب بدهم. با این وجود آن را امتحان کردم. در کمال تعجب، دریافتم اگر می خواهم مهربان تر و آرام تر شوم استفاده از این روش برای من بسیار مفید خواهد بود. این فکر اساساً مشاهدات مرا به این جهت کشاند که گاهی به آسانی اسیر دنیای کوچک خود می شوم و فراموش می کنم زمانی را به تمرین رفتارهای مهربان (که می خواهم به طور منظم در زندگی من باشد) اختصاص بدهم. بدیهی است که هدف بسیاری از ما اینست که در تمام (یا بیشتر) اوقات مهربان باشیم. اما حقیقت این است که وقتی در تقویم خود زمانی را به مهرورزی اختصاص می دهیم این حالت به طور عادی و بدون تلاش به سایر قسمت های زندگی ما نیز سرایت می کند. اجرای این روش تقریباً آسان است. با نگاهی به تقویم خود، زمان کوتاهی (ده دقیقه، نیم ساعت، یک ساعت یا هر چه میل خودتان است) را به طور منظم به این امر اختصاص دهید و مانند هر یک از قرار ملاقات های جدول برنامه های خود بر اجرای آن تأکید داشته باشید. طی این مدت، کارهای دیگر را کنار بگذارید و توجه خود را کاملاً به آن متمرکز نمایید. این زمان مهربانی، زمانی است برای انجام هر کاری برای شخص دیگر. کاری که با فکر قبلی صورت گیرد. گاهی من از این فرصت برای مواردی از قبیل نوشتن نامه ای که احساسات قلبی مرا به شخص مورد علاقه ام نشان دهد یا نوشتن چکی برای یک مرکز خیریه و یا شاید تلفن کردن به یک نفر فقط برای گفتن «دوستت دارم» ( و نه به دلیل دیگری) استفاده می کنم. در اوقات دیگر، روش هایی که می توانم به اجتماع خود به نحوی مؤثرتر کمک کنم را بررسی می کنم. یا به راه هایی که در مورد ارائه کمک های مثبت و مؤثر به زندگی شخص دیگر وجود دارد، فکر می کنم. یا برنامه ای را به اجرا دی می آورم و یا به اجرای آن کمک می کنم. مثلاً تهیه غذا برای فقرا، جمع آوری زباله، راهپیمایی به نفع بیماران ایدزی، یا هر کار دیگری در این زمینه. یا خیلی راحت چشمان خود را می بندم و در مورد مردم افکار خوبی را از ذهنم می گذرانم. اینجا اینکار به خود شما بستگی دارد. هیچ روش صحیح یا اشتباهی برای تمرین این استراتژی وجود ندارد. تنها نکته مهم در این امر، نیت مهرورزی شماست. این روش در زندگی من خیلی مؤثر بوده و به من در متمرکز بودن بر هدف هایم و منحرف نشدن از آنها کمک می کند. امیدوارم این رفتار ( نه تنها در حرف، بلکه در عمل) در اولویت های ما قرار گیرد. انجام این تمرین به ما کمک می کند تا این هدف را دائماً مدنظر داشته باشیم. این وقتی است که در مورد صحت مسیر زندگی ام تأمل کنم، و چنانچه در مسیر صحیحی پیش نمی روم، تلاش کنم تا متعادل و موزون شوم. تصور می کنم شما با آزمایش این روش از این که مهربانی و عشق در تمام جنبه های زندگی شما وارد شده است، به نحوی خوشایند متعجب شوید.

ابریشم 08-14-2010 04:16 PM

عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن‌ها و سال‌ها
http://vista.ir/include/lifestyle/im...4b558680d3.jpgعاشق می‌خواست به سفر برود. روزها و ماه‌ها و سال‌ها بود که چمدان می‌بست. هفته‌ها را تا می‌کرد و توی چمدان می‌گذاشت. ماه‌ها را مرتب می‌کرد و روی هم می‌چید و سال‌ها را جمع می‌کرد و به چمدانش اضافه می‌کرد. او هر روز توی جیب‌های چمدانش شنبه و یکشنبه می‌ریخت و چه قرن‌هایی را که ته ته چمدانش جا داده بود.
سال‌ها بود که خدا تماشایش می‌کرد و لبخند می‌زد و چیزی نمی‌گفت. اما سرانجام روزی خدا به او گفت: فکر نمی‌کنی سفرت دارد دیر می‌شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می‌خواهی بکنی؟
عاشق گفت: خدایا! عشق، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه‌ها و هفته‌ها احتیاج دارم. به همه این سال‌ها و قرن‌ها، زیرا هر قدر که عاشقی کنم، بازهم کم است.
خدا گفت: اما عاشقی، سبکی است. عاشقی، سفر ثانیه است. نه درنگ قرن‌ها و سال‌ها.
بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر، جز همین ثانیه که من به تو می‌دهم.
عاشق گفت: چیزی با خود نمی‌برم، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته‌یی را. اما خدایا! هر عاشقی به کسی محتاج است. به کسی که همراهی‌اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق است.
خدا گفت: نه؛ نه کسی و نه چیزی. "هیچ چیز" توشه توست و "هیچ کس" معشوق تو، در سفری که نامش عشق است.
و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی‌اش کرد.
عاشق راه افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت. جز چند ثانیه که خدا به او داده بود. عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ‌کس را نداشت. جز خدا که همیشه با او بود.


ابریشم 08-14-2010 04:17 PM

روح عشقی که در وجودم مرد
http://vista.ir/include/lifestyle/im...9ce9d76d0d.jpgوقتی با تموم وجودت عاشقی اما باید از همه ی این احساسات خیلی ساده تر از عاشقیت بگذری .چون فقط وفقط به فکر اونی . بخدا خیلی سخته نگاهتو برای همیشه ازش بدزدی چون اونو دیگه نمیتونی بشناسی .آره واقعا حقیقت داره که وقتی عاشق شدی نباید اون بدونه .خیلی سخته اونقدر سخت که چشماتم دیگه یاریت نمیده ،منم یکی از همون آدما دیگه طاقتم تموم شده چند روز چند ساعت چند سال عاشق بمونم تا کی ؟ هیچ جوری از این موضوع رها نمیشم .
اشتباه من اینه که عاشق شدم؟ مگه من خودمو عاشق کردم . چرا اونی که عاشقم کرد به فکر این نبود که یه روزی مثل الان این حق و دارم که با همه ی وجودم فریاد بزنم بابا پس تکلیف این همه علاقه چی میشه؟ جز اینه که مثل هربار به جای شکوه راهیه دیاری کردمش که پر از دعای سلامتی و خوشبختیشه ؟ جز اینکه خنده های تصنعی مو بهش تحویل دادم که یه وقت وقت رفتن دلش نلرزه . یه وقت ناراحت نشه .
یه وقت دلش نشکنه . مثل هربار . نگاه سردمو به زمین خدا میدوزم و حالا توی تنهایی خودم این حق و پیدا کردم با تموم وجودم گریه کنم ولی دیگه چه فایده وقتی هیچ وقت نتونستم بهش بگم پس حق من چی؟ من از این گریه های یواشکی خسته شدم . چرا نباید بدونه چی به سره دلم اومده؟ مثل همیشه دلم به چشمام و چشمام به فکرم .همه به همه دستور میدن دختر صبور باش گذشت کن . این وسط فقط روحمه که دیگه جونی نداره . و من شرمنده ی چشمام .شرمنده ی دلی که هربار از طرف یکی شکسته .. من چی دارم که از خودم دفاع کنم. جز اینکه سکوت کنم چون عاشقم؟یعنی ارزش و عدالت عشق انقدر کمه؟


ابریشم 08-14-2010 04:18 PM

آیا عشق ورزیدن هنر است ؟
http://vista.ir/include/lifestyle/im...f44ef57028.jpgعشق احساسی نیست که هر کس ، صرف نظر از مرحله ی بلوغ خود ، بتواند به آسانی بدان گرفتار شود .
تمام کوشش های انسان برای عشق ورزیدن محکوم به شکست است ، مگر آنکه خود او با جد تمام برای تکامل تمامی شخصیت خویش بکوشد ، تا آنجا که به جهت بینی سازنده ای دست یابد .
در فرهنگ هایی که صفات دوست داشتن ، فروتنی واقعی ، شهامت ، ایمان ، انضباط و . . . نادرند ، کسب استعداد مهر ورزیدن نیز به ناچار در حکم موفقیتی نادر خواهد بود . هر کس می تواند از خود سوال کند که واقعا چند نفر آدم مهرورز در عمر خود دیده است . . .
سوال این است ، آیا عشق هنر است ؟ اگر هنر باشد آیا به دانش و کوشش نیازمند است ؟
بدون شک ، اکثر مردم ، عشق را احساسی مطبوع می دانند که درک آن بستگی به بخت آدمی دارد ، یعنی چیزی که اگر بخت یاری کند ، آدمی بدان "گرفتار" می شود .
این بدان معنی نیست که مردم عشق را مهم نمی انگارند . مردم تشنه ی عشق اند . فیلم هایی که مردم در باره ی داستان های عاشقانه ی شاد یا غم انگیز می بینند بیشمار است ، مردم به صدها آواز مبتذل عاشقانه گوش می دهند . با وجود این به ندرت کسی این اندیشه را به دل راه می دهد که در عشق نیاز به آموختن نکته ها و چیزها دارند .
مشکل بسیاری از مردم در وهله ی نخست این است که دوستشان بدارند ، نه این که خود دوست بدارند یا استعداد مهر ورزیدن داشته باشند . بدین ترتیب ، مساله مهم برای آنان این است که چگونه دوستشان بدارند و چگونه دوست داشتنی باشند . پس راه هایی چند برمی گزینند تا به این هدف برسند . از جمله می کوشند ، تا به اقتضای موقعیت اجتماعشان ، مردمانی موفق ، صاحب قدرت و ثروت باشند – و این در مورد مردان بیشتر صادق است . زنان بیشتر می کوشند تا با پرورش تن ، جامه ی برازنده و غیره ، آراسته و جالب بنمایند . هر دو گروه سعی می کنند با رفتاری خوشایند و سخنانی دل انگیز و با فروتنی و یاری به دیگران و خودداری از رنجاندن آنان ، خود را در دل مردم جای دهند .
علت اینکه می گویند در عالم عشق هیچ نکته ی آموختنی وجود ندارد ، این است که مردم گمان می کنند که مشکل عشق ، مشکل معشوق است ، نه مشکل استعداد . مردم دوست داشتن را ساده می انگارند و برآنند که مساله تنها پیدا کردن یک معشوق مناسب – یا محبوب دیگران بودن است – که به آسانی میسر نیست .
نکته ی دیگری که طرح آن در اینجا ضروری به نظر می رسد این است که اساس فرهنگ ما ولع خریدن و مبادله است – مبادله ای که برای طرفین مطلوب باشد . خوشبختی انسان امروز در لذت تماشای مغازه ها و خرید اجناس آن ، به نقد یا به اقساط ، خلاصه می شود . زن و مرد ، دیگران را نیز با همین دید می نگرند . برای مرد ، یک زن جالب – و برای زن ، یک مرد جالب – همان غنیمتی است که هر یک از آنان در جستجوی آن است . "جالب" ، معمولا یعنی یک مشت صفاتی که مردم آنها را می پسندند و در بازار شخصیت خریدارشان هستند . آنچه به طور مشخص آدمی را از نظر جسمی و عقلی جالب می سازد ، بستگی به آن دارد که چه صفاتی باب روز باشد .
در دنیایی که در همه ی راه ها فکر بازاریابی غلبه دارد و توفیق مادی ارزشی مهم است ، دیگر جای شگفتی باقی نیست که چرا انسان ها در روابط عاشقانه ی خود نیز همان روال داد و ستد رایج در بازار کار و کالا را به کار می بندند .
اشتباه دیگر که باعث می شود گمان کنیم عشق نیازی به آموختن ندارد ، از اینجا سرچشمه می گیرد که احساس اولیه ی عاشق شدن را با حالت دائمی عاشق بودن ، یا بهتر بگوییم ، در عشق ماندن اشتباه می کنیم . اگر دو نفر که همواره نسبت به هم بیگانه بوده اند ، چنانکه همه ی ما هستیم ، مانع را از میان خود بردارند و احساس نزدیکی و یگانگی کنند ، این لحظه ی یگانگی ، یکی از شادی بخش ترین و هیجان انگیزترین تجارب زندگیشان می شود ؛ و به خصوص وقتی سحرآمیزتر و معجزه آساتر می نماید ، که آن دو نفر قبلا همیشه محدود و تنها و بی عشق بوده باشند . این معجزه ی دلدادگی ناگهانی ، اگر با جاذبه ی جنسی همراه یا با منع کامجویی توام باشد ، غالبا به آسانی حاصل می شود . اما این نوع عشق به اقتضای ماهیت خود هرگز پایدار نمی ماند . عاشق و معشوق باهم خوب آشنا می شوند ، دلبستگی آنان اندک اندک حالت معجزه آسای نخستین را از دست می دهد ، و سرانجام اختلاف ها و سرخوردگی ها و ملالت های دو جانبه ، ته مانده ی هیجان های نخستین را می کشد . اما در ابتدا هیچ کدام ، از این پایان کار باخبر نیستند . در حقیقت ، آنها شدت این شیفتگی احمقانه و "دیوانه ی" یکدیگر بودن را دلیلی بر شدت علاقه شان می پندارند ، در صورتی که این فقط درجه ی آن تنهایی گذشته ی ایشان را نشان می دهد .
این طرز تفکر – که هیچ چیز آسان تر از عشق ورزیدن نیست - گرچه هر روز شواهد بیشماری خلاف آن را اثبات می کند ، همچنان بین مردم رایج است . هیچ فعالیتی ، هیچ کار مهمی وجود ندارد که مانند عشق با چنین امیدها و آرزوهای فراوان شروع شود و بدین سان همواره به شکست بینجامد .
اگر بخواهیم یاد بگیریم که چگونه می توان عشق ورزید ، باید همان راهی را انتخاب کنیم که برای آموختن هر هنر دیگر بدان نیازمندیم .
مراحل لازم برای فرا گرفتن یک هنر چیست ؟
برای آموختن هر هنر معمولا باید دو مرحله را پیمود : اول تسلط بر جنبه ی نظری ؛ و دوم ، تسلط بر جنبه ی عملی آن . ولی غیر از یادگیری نظری و عملی ، عامل سومی نیز برای تسلط بر هر هنری لازم است – تسلط بر هنر مورد نظر باید هدف غایی شخص باشد ، یعنی در جهان چیزی نباید در نظر او مهم تر از آن هنر جلوه کند .


ابریشم 08-14-2010 04:18 PM

«عشق حقیقی» در دسترس است، فقط...
http://vista.ir/include/lifestyle/im...5fa9a8d1f0.jpgاغلب افراد (بخصوص افراد مجرد) تمایل دارند که بدانند چگونه و کجا باید عشق حقیقی را بیابند. در مطلب امروز پیشنهاداتی کاربردی و بسیار سودمند را برای دستیابی به یک عشق حقیقی برای شما طرح کرده ایم، که برای اطلاع دقیق از آنها تا انتهای مطلب با ما باشید.
● باور داشته باشید که می توانید به یک رابطه درازمدت دست یابید
اغلب افراد مجرد در آرزوی داشتن یک رابطه فوق العاده می باشد. اما تعداد معدودی از آنان محقق شدن چنین رابطه ای را باور دارند. برای مجردها حتی ملاقات با یک فرد جذاب، سازگار و دلخواه یک امر ناممکن قلمداد می گردد. این بسیار حائز اهمیت است که شما به این امر ایمان داشته باشید که; آشنایی با یک فرد مناسب و تشکیل یک رابطه درازمدت و حتی مادام العمر برای شما نیز امکانپذیر است. بخاطر داشته باشید که باور و ایمان نیمی از پیروزی در هر کاری می باشد.
● فرد مناسب خود را تعریف کنید
بهترین شیوه برای انجام این کار آنست که بهترین دوستان خود را در نظر گرفته و ویژگی ها و صفاتی که از نظر شما بسیار قابل ستایش می باشند را در آنها شناسایی کنید. شریک زندگی آینده شما می باید از همان ویژگی ها و صفات اخلاقی برخوردار باشد. اگر از نظر شما ویژگی هایی نظیر بالندگی معنوی، حس شوخ طبعی، مهربانی و یا تحصیلات عالیه تحسین برانگیز می باشند، شریک آینده شما نیز باید از آن خصوصیات برخوردار باشد، و چنانچه شما اعتقادی به وجود چنین فردی ندارید بهتر است به مرحله نخست بازگردید.
● بیاموزید چگونه افراد ناشایست و نامناسب حال خود را شناسایی کنید
این نباید کار دشواری برای شما باشد. فردی که صفات و ویژگی های دلخواه و ارزشمند شما را بروز نمی دهد بعنوان یک شریک تازه نامناسب می باشد. همچنین فردی که تنها در حضور شما رفتارهای خوشایند و خوب از خود به نمایش می گذارد و نه شخص دیگری، باز برای شما نامناسب می باشد. علاوه بر آن افرادی که در پیشبرد رابطه شتابزده عمل می کنند نیز شایسته برقراری رابطه نیستند. اینگونه افراد معمولا سبب دلشکستگی شما می گردند.
● با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نکنید
چنانچه با فردی که فاقد خصوصیات دلخواه شما می باشد وارد رابطه گردید، تنها ناکامی و اندوه را متوجه خود ساخته اید. زیرا چندی از رابطه شما نخواهد گذشت که شروع به تغییر وی مطابق همان ویژگی های دلخواه خود خواهید کرد. اما شریک شما بطور طبیعی در مقابل این تغییر از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانایی وی در برقراری ارتباط و یا گوش دادن به صحبت های شما و یا برآورده سازی نیازهایتان موجب می گردد که آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقه مندی به خودتان تلقی کنید. اما تنها واقعیت آنست که شما فردی را برگزیده اید که متناسب و برازنده تان نیست.
● خود را در محیط هایی قرار دهید که فرد مورد نظر شما در آنجا به فعالیت می پردازد
به فرض اگر در آرزوی برقراری رابطه با یک ورزشکار می باشید، قطعا وی را در سینما نمی توانید بیابید و یا چنانچه در جستجوی یک موسیقیدان هستید باید وی را در محافل موسیقی بیابید. بنابراین برای یافتن عشق دلخواه خود می باید از خانه خارج گردید.
● بر ترس خود از آنکه طرد گردید و یا مجددا تنها بمانید غلبه کنید
تمام روابط در مقطعی از زمان پایان خواهند یافت. برخی با جدایی ها، برخی با طلاق و برخی نیز با مرگ. هیچ ضمانتی در زندگی وجود ندارد و عشق نیز از این مسئله مستثنی نمی باشد. هر زمان که شما عاشق فردی می گردید ناخواسته خود را در معرض طرد شدگی و ناکامی قرار می دهید. آخرین باری که در عشق شکست خورده اید را بخاطر می آورید؟ همانگونه که مشاهده می کنید شما دست نخورده باقی مانده و جان سالم بدر برده اید. پس آنقدرها هم طرد شدن وحشتناک نیست.
● از وابستگی بپرهیزید و سعی کنید آزاد زندگی کنید
به زندگی عادی خود مشغول بوده و تنها اندکی در پی مجذوب ساختن فرد دلخواه خود باشید. افراد مجردی که تمام توجه و انرژی خود را معطوف مجذوب ساختن شریک زندگی دلخواه خود می گردانند، خود را از داشتن یک شریک مناسب و خوب محروم می سازند. همچنین افراد مجردی که از نداشتن یک رابطه و شریک خوب پیوسته محزون و دلسرد می باشند، در عوض آنکه وقت خود را هدر خیال پردازی های آرزوهای خود کنند، بهتر است ابتکار عمل را بدست گرفته و برای خودشان زندگی و موقعیت های شگفت انگیزی خلق کنند.
● ریسک کنید اما زیرکانه و آگاهانه
از منزل خارج گردید، با افراد جدید ملاقات کرده و باب صحبت را بگشایید و قرار ملاقات بگذارید. شانس و اقبال خود را با این اعمال افزایش دهید. ممکن است طرد شوید اما مطمئن باشید ارزش آن را خواهد داشت. یافتن یک عشق حقیقی امری دشوار و زمانبر است هیچگاه تا زمان دستیابی به آرزوهایتان از پای ننشینید.


ابریشم 08-14-2010 04:19 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif 3 راه برای شناسایی بهتر زبان عشق ...
http://www.getsmile.com/emoticons/fu...8129/cupid.gif 1- کلام تأیید آمیز :


در این حالت است که شما نیاز شنیدن تعریف و تمجید از زبان معشوقه تان دارید تا احساس کنید او نیز شما را دوست دارد. جملات ساده و بی آلایشی چون : "واقعا" این تو هستی که به این درجه نائل شده ای ؟" یا ، "چقدر در این لباس می درخشی و گویی که این لباس فقط برازنده تو است ؟" و یا "تو بهترین پدر برای فرزندانمان هستی"

http://www.getsmile.com/emoticons/fu...8129/cupid.gif 2- اوقات گذراندن با یکدیگر :

اگر ارزش نهادن به اوقاتی که با یکدیگر هستید زبان عشق شماست ، به چگونگی گذران این لحظات دقت کنید . برای اینکه اوقات خوش را داشته باشید زمان بگذارید و در حین صحبتهای خود با او مطمئن باشید که صداهای مزاحمی مثل تلفن ، تلویزیون ، و ... حذف شود.

http://www.getsmile.com/emoticons/fu...8129/cupid.gif 3- دریافت هدایا :

هدیه همیشه قابل لمس و به چشم می آید و زبانی برای اظهار عشق و وفاداری است . شاید زبان عشق شما دریافت هدایا و لمس کردن آنها است . حتی اگر خیلی بزرگ و گران نباشد. یک شاخه رز زیبا ، سوغاتی ، دعوت به یک رستوران و...

http://www.getsmile.com/emoticons/fu...8129/cupid.gif 4- خدمت کردن به یکدیگر :

دقت کنید که چه خدمتی باعث لذت طرف مقابلتان می شود ، کارهایی مثل ، تمیز کردن پارکینگ ، به گردش بردن بچه ها در روز شنبه ، تمیز کردن آشپزخانه ، حمام ، بله باید بدانید که در برخی افراد حتی ، انجام این کارهای نه چندان سخت می تواند نشانه ی عشق باشد.

http://www.getsmile.com/emoticons/fu...8129/cupid.gif 5- تماس فیزیکی

صمیمیت در حس معاشقه ( در آغوش کشیدن ، بوسیدن ، نوازش کردن و ...) میتواند تنها زبان عشق یک نفر در ازدواج باشد .

http://www.getsmile.com/emoticons/fu...8129/kiss3.gif برای شناسایی بهتر زبان عشق خود این سوالات را در ذهن خود مرور کنید :

1- من چطور عشقم را به دیگران ابراز می کنم ؟ ( برای مثال : من عشقم را با جملاتی تسلی بخش به معشوقه خود ، به خصوص در زمان گرفتاری ، ابراز می کنم )

2- انتظارات خود من در عشق چیست ؟ ( برای مثال : اگر معشوقه ام از من تعریف و تمجید کند ، می فهمم که مرا دوست دارد )

3- از چه چیزهایی واقعا" دلگیر می شوم ؟ ( برای مثال : از اینکه نفر مقابلتان افتخار و غرور شما را در کسب مقامی نادیده بگیرد دلگیر می شوید. )

اگر هر دو طرف زبان عشق خود را یافتید ، باید با هم در میان بگذارید و نیاز خود را مطرح کنید تا هر دو از لحظات زیبا و لذت بخش بهره ببرید .

انعطاف پذیر باشید . هر دو طرف باید تغییراتی هرچند کوچک را در رفتار و فکرشان بپذیرند ، چرا که ممکن است گامی بزرگ بسوی خوشبختی شما باشد.

با بررسی مباحث فوق ، شاید به راههای دست یابید تا عشق خود را پربار تر و عمیق تر احساس کنید .



ابریشم 08-16-2010 10:46 PM

اگر کسی رو دوست داری...
علاقه، عشق، دوست داشتن، گل
شکسپیر: اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.
ویکتور هوگو:کسی رو که دوستش داری هر چند وقت یه بار بهش یادآوری کن که او را دوست داری!!!!!!!!!!!
دانشجوی زیست شناسی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... او تکامل خواهد یافت.
دانشجوی آمار: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر دوستت داشته باشد، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است.
علاقه، عشق، دوست داشتن، گل
دانشجوی فیزیک: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است.
دانشجوی حسابداری: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر کن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهکار بفرست.
دانشجوی ریاضی: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن.
علاقه، عشق، دوست داشتن، گل
دانشجوی کامپیوتر: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر نه بهتر است که Delete اش کنی.
دانشجوی خوشبین: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن... نگران نباش بر می گردد.
دانشجوی عجول: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن .... اگر در مدت زمانی معین برنگشت فراموشش کن.
علاقه، عشق، دوست داشتن، گل
دانشجوی شکاک: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ....اگر برگشت، از او بپرس " چرا "؟
دانشجوی صبور: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ....اگر برنگشت، منتظرش بمان تا برگردد.
دانشجوی رشته صنایع: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش کن این کار را مرتب تکرار کن...

ابریشم 08-24-2010 03:20 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif آیا دیدن فیلم های عاشقانه مضر است؟

در دنیای فیلم ‌های رمانتیک ، پسر نجیب و خجالتی عاشق دختر می ‌شود و با هم دوست می ‌شوند و بعد از چند بحث و جدل دوباره آشتی می‌ کنند و سپس در اثر تراژدی از هم جدا می‌ شوند و بعد ناگهان در اثر یک اتفاق غیرقابل پیش بینی دوباره به هم می‌ پیوندند… اما محققان مطالعاتی را آغاز کرده اند که بفهمند آیا این باورهای تزریقی به دنیا تحت پروژه “فیلم‌ های عاشقانه” می ‌تواند جلوی به وقوع پیوستن عشق حقیقی در دنیای واقعی را بگیرد یا نه ؟!
مدتی قبل محققان دانشگاهی در ادینبورگ مطالعه خود درباره ۴۰ فیلم‌ هالیوودی که بین سالهای ۱۹۹۵-۲۰۰۵ ساخته شده بودند به اتمام رساند – آنها متوجه شدند مشکلاتی که زوجین به مشاورین ازدواج در مرکز مشاوره گزارش داده ‌اند ، انعکاسی از تصور غلط درباره عشق و عاطفه است که در فیلم ‌های ‌هالیوودی به نمایش گذاشته می ‌شود.
مشاورین رابطه اغلب با تصورات اشتباه معمولی در بین مراجعین خود روبرو می ‌شوند ، مانند اینکه اگر شریک شما واقعا عاشقتان است بدون هیچ کلمه ای خودش می ‌فهمد که شما به چه چیز نیاز دارید یا اینکه زوج آینده هر کسی از قبل مشخص شده است – تحقیقات زیادی انجام شده که نشان می ‌دهد این موارد در چنین فیلم هایی به وفور نمایش داده می ‌شود.
این حقیقت که‌ هالیوود به ما نسخه ‌های پیشرفته ای عشق و رمانس می ‌فروشد ، چیز عجیبی نیست اما آیا آنچه نمایش داده می ‌شود یک حقیقت از پیش موجود است یا چیز جدیدی در اذهان مردم تزریق می ‌شود ؟!
برای مثال ۱۳۰ دانش آموز داوطلب فیلم سرندیپیتی محصول سال ۲۰۰۱ را تماشا کردند و گروه دیگری به همین تعداد فیلم درامی از دیوید لینچ را تماشا کردند – آنها که کمدی رمانتیک سرندیپیتی را تماشا کرده بودند ، بیشتر به سرنوشت محتوم اعتقاد پیدا کرده بودند تا آنها که فیلم واقعی را دیده بودند.
محقق دیگری اظهار می ‌دارد تاثیر فیلمهای کمدی رمانتیک بر ضمیر ناخود آگاه و خود آگاه و تحریک آن پروسه بسیار پیچیده ایست که تاثیر فیلم در آن کاملا مشخص نیست ، مانند فیلمهای خشونت آمیز که عده‌ ای ان را یک محرک کامل برای ارتکاب خشونت می ‌دانند و عده ‌ای دیگر این درجه از قاطعیت را برای آن قایل نیستند.
البته به مردم هشدار داده می ‌شود تا از تماشای زیاد این فیلم ها خودداری کنند زیرا ممکن است بر روابط عاطفی واقعی آنها تاثیر بگذارد ، ممکن است نوجوانان را به اشتباه وارد روابط زود هنگام کند ، همین تعداد کم از کسانی که دچار تاثیرات منفی شده اند ، می‌ تواند بهانه ای برای توجه بیشتر ما در عواقب تماشای تعداد زیاد از این گونه فیلم ها باشد.
محقق دیگری می ‌گوید همیشه هم این اثر منفی نیست ، وقتی یک زوج از سال های شاد و خوشبخت زندگی دور می‌ شوند ، نیاز به منبعی دارند تا به آنها امید دهد که بیشتر در کنار هم باشند ما گاهی نیاز داریم با داستان ها زندگی کنیم تا بتوانیم بر واقعیات غلبه کنیم و باور کنیم کسی در این دنیا هست که در کنار ماست و دوستمان دارد.

ابریشم 08-24-2010 03:21 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif توصیف عشق از نظر و زبان معلم ها
.
دبیر انگلیسی: عشق تنها کلمه ای است که ed نمی گیرد و به گذشته باز نمی گردد
دبیر ادبیات: عشق آن نیرویی است بین دو انسان. مثل لیلی و مجنون
دبیر تاریخ: عشق تنها قراردادی است که از کشورهای دیگر وارد نمی شود
دبیر دینی: عشق نیرویی الهی و خدادادی است
دبیر ریاضی: عشق رابطه ی دو انسان است و رابطه ی دو انسان مانند رابطه ی سینوس و کسینوس است
دبیر جغرافی: تیرهای عشق از بلندایی به بلندی قله ی آلپ بر قلب وارد می شود
دبیر زمین شناسی: عشق تنها فسیلی است که اثرش هیچگاه از بین نمی رود
دبیر ورزش: عشق تنها توپی است که اوت نمی شود
دبیر فیزیک: عشق همانند نیروی کشش آهن رباست که قلب انسان ها را به سمت خود می کشد
دبیر شیمی: عشق تنها بازی است که بر روی قلب اثر می گذارد و آتشی که از این طریق بر قلب وارد می شود از اسید سوزناکتر است
دبیر هندسه: عشق همانند هاله ای از نور دایره ی قلب انسان را فرا می گیرد
دبیر علوم: میکروب عشق از راه چشم وارد می شود

http://persian-star.org/1389/4/30/mf_Eshgh-Love2.jpg

اما …
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی
دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی
غذا نیست که بهش ناخنک بزنی
رفیق نیست که بهش کلک بزنی
یادت باشه که عشق مقدسه…
باید صادق باشی تا عشق واقعی رو با تمام وجودت دریابی

ابریشم 09-01-2010 11:34 AM

ماهیت عشق محور ازدواج نه شرط کافی آن

http://www.vista.ir/include/articles...0db6e23e36.jpg


امروز مایلم درباره موضوع مهم کسانی که در سنین جوانی با آن دست و پنجه نرم میکنند صحبت کنم . بار ها مطالبی در خصوص قدرت عشق , کی عاشق میشویم , زمینه های عاشقی و… صحبت کردم و یا به نقل قول پرداختم .
وارد شدن به این روابط مطمئنا باعث ایجاد استرس نیز می شود .اضطرابی ناشی از اینکه آیا انتخابم صحیح بوده , آیا این رابطه مستمر خواهد بود ؟ آیا توانایی راهبری این رابطه را دارم ؟ آیا توانایی پاسخ به عکس العمل های معشوقم را خواهم داشت و هزاران ایای دیگر … البته موضوع عشق موضوع پیچیده ای نیست بلکه به نظر من تفاوت های فرهنگی و تربیتی , سلیقه ای , جنسیتی , اوضاع حاکم بر افراد , نوع نگرش افراد به رابطه ها در کنار ماهیت آن رابطه ها نکات کلیدی و تاثیر گذار در این رابطه هاست .
این موارد عشق های متعددی را برای یک نفر رقم میزند که ارتباط مستقیمی با عناوین یاد شده دارد .مثلا رابطه مادر و فرزند بیانگر عشقی عظیم از نوعی منحصر بفرد است .
رابطه یک زوج نمونه ای دیگر و … در معانی مختلف در فرهنگ های گوناگون عشق را بصورت یک کشش قدرمتند به سوی یک هدف مشاهده کردم . نمونه متعالی آن عشق به کمال و زیبایی مطلق است که فرای فرهنگ مختلف , اشاره به هدفی مقدس و والا دارد . با این وصفی که نمودم مطمئنا عشق چیزی نیست جز چیزی که زمینه تکامل انسان را فراهم میکند .
یکی از مشکلاتی که در ذهن بسیاری از ما بدون پاسخ مانده تمایز میان عشق و هوس هست . چرا بیشتر مواقع این دو با هم در امیخته میشه؟ عشق که مایه تکامل همه جانبه انسانه چگونه به این راحتی با هوس اشتباه گرفته میشه ؟
باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترک حیوانی متمایز نماییم. اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شی‏ء یا انسان، نوعی وابستگی ایجاد می‏کنه؛ ولی این وابستگی را نباید با کشش عاشقانه یکی بدانیم بلکه ماهیت آن چیزی جز هوس نیست ؛ بر عکس عشق که مایه رشد هر انسانه ولی هدف هوای نفس، ارضای شخصه.
یکی از نکاتی که بشدت کمبود اگاهی عمومی در مورد آن را مشاهده نمودم این است که هدف عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتی اگر به فنای عاشق بینجامد. بنابراین، عاشق درصدد رضایت معشوق و نه رضایت خویش است .
سوال مهم دیگری که بارها به آن برخورد نموده ام اینست که آیا امکان دارد با قدرت عشق قدم در مسیر انتخاب و سپس شروع زندگی مشترک گذارم ؟ با در نظر گرفتن جملاتی که در بالا به آنها اشاره نمودم , یک نکته غیر قابل انکار در زندگی را باید بیان کنم و آن نیاز های افراد است . نیاز هایی که انسان ها به طور فیزیکی و عینی با آنها دست و پنجه نرم میکنند .
بر خلاف عشق که قدرتی خارق العاده در حیطه معنوی دارد . انسان عاشق نمی‏تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . اگر به جملاتم در سطر های بالا دقت کرده باشید بیان کردم که عاشق واقعی آمادگی کاملی در براورده کردن درخواست های معشوق خود دارد و افتخار خود به حساب میآورد و به آن مبالد .
با توجه به این دیدگاهم , آیا اگر دو نفر دارای تفاوت های اساسی در برآورده نمودن نیاز های یکدیگر دباشند قادرند این موضوع را محقق کنند ؟ازدواجی که بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان، حتی نیازهای مربوط به تغذیه ها , خواب و امیال جنسی صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شکست خواهد خورد.
صحبت در این موضوع بسیار جای بیان داره .اما تنها در حد معلومات خودم بسنده میکنم و برای جلوگیری از حاشیه رفتن موضوع رو به زمینه های دیگر نمیکشونم . سعیم بر این خواهد بود تا در آینده بیشتر این موضوع رو باز کنم .مطمئنا با گذشت زمان بهتر نظر خواهم داد

ابریشم 09-01-2010 11:35 AM

عشق کافی نیست

http://www.vista.ir/include/articles...11a36ecc4b.jpg



▪ از نگاه مشاور : دکتر بدری‌سادات بهرامی انگار از قبل با این دختر و داستان عجیبش آشنا بود. تا وارد شدیم گفت: «به حرف‌های چند روز پیش که در حضور مادر بزرگت گفتم، خوب فکر کردی؟ من برایت یک سورپرایز دارم و می‌خواهم آینده تو را، یعنی فردای ازدواجت را، نشانت دهم.» ...
● قصه از کجا شروع شد؟
دختر، دانشجوی سال دوم مهندسی است و یکی از دو دختر یک تاجر معروف فرش. بین همه کسانی که به مرکز مشاوره آمده‌اند، کاملا متمایز است. می‌توانی حدس بزنی از سر تا پا چند میلیون تومان پول همین لباس‌های مارک‌دارش است که می‌گوید همه‌اش را از اروپا خریده. او در دانشکده، یک پسر همکلاسی دارد که پدرش در یکی از روستاهای کرمان، کشاورز است و ۱۰ برادر و خواهر دارد. از بین این همه بچه، فقط همین پسر است که درس خوانده و به تهران آمده تا مهندس بشود. آن دختر و این پسر، عاشق هم شده‌اند و می‌خواهند با هم ازدواج کنند! پدر دختر برای هر کدام از دخترانش یک ویلای هزار متری در شمال تهران و یک ماشین آخرین مدل خریده و معتقد است که به پول داماد هیچ نیازی ندارد و فقط کافی است پسر خوبی باشد. الآن هم به اصرار مادربزرگش (مادر مادرش) که او هم کلی ملک و املاک در ایران و سوئد دارد، برای مشاوره قبل از ازدواج آمده است. دختر می گوید: «من تصمیمم رو گرفتم؛ اصلا مهم نیست مردم بگن که مثلا یه پسر چوپان عاشق یه دختر پادشاه شده؛ دوستش دارم و نیاز مالی هم ندارم. الآن هم فقط به احترام مادرجون اینجام!» از او خواستم تا به من هم اجازه دهد همراهش شوم و صحبت‌های خانم دکتر بهرامی را در این رابطه با هم بشنویم.
ـ دختر: چه‌طور می‌خواهید فردایی را که هنوز نیامده به من نشان بدهید؟ من به صحبت‌های شما فکر کردم. شاید اگر سطح اقتصادی اجتماعی او بالاتر از من بود و جای ما دو تا عوض می‌شد، شما اصلا این مشکل را نمی‌دیدید. صحبت شما برای این است که یک زن از نظر مالی بسیار بالاتر از شوهرش است.
ـ دکتر بهرامی: نه، عزیزم،! معلوم شد که به حرف‌های آن روز خوب فکر نکردی. اتفاقا من قصد دارم داستان یکی از مراجعانم را برایت بگویم که همین حالا در آستانه طلاق هستند و درست برعکس شما، پسر، مدیرعامل یکی از شرکت‌های معروف تهران و میلیاردر است و با دختری ازدواج کرده که پدرش فراش مدرسه‌ای در اطراف شیراز است. آنها کسی را نداشتند که راهنمایی‌شان کند و بگوید قبل از ازدواج با مشاور صحبت کنند. حالا بعد از دو سال، در مراحل دادگاهی طلاق‌اند. امروزِ آنها، فردای تو و آن پسری است که عاشق هم شده‌اید و اتفاقا درست برعکس شما، اینجا پسر پولدار با دختر فقیر ازدواج کرده. باید یک بار دیگر حرف‌های مرا در ذهنت مرور کنی؛ باور کن طبقه اقتصادی ـ اجتماعی هر کسی در شخصیت و نوع نگرش او به زندگی موثر است. برای همین است که می‌گویم اگر تناسبی بین طبقات اقتصادی ـ اجتماعی شما دو نفر وجود نداشته باشد، نگاهتان به زندگی آن‌قدر با هم فاصله خواهد داشت که این فاصله را با هیچ‌چیزی نمی‌توان پر کرد.
نمی‌گویم اگر پدر تو معلم یا کارگر است با پسری ازدواج کن که پدر او هم چنین باشد؛ حرفم این است که فاصله‌های فاحش این‌چنینی نباید وجود داشته باشد؛ چون شما دو نفر به دلیل سبک مختلف زند‌گی‌تان، به دو شیوه مختلف بار آمده و تربیت شده‌اید و در کنار هم بودن‌تان یعنی دردسرهای فراوان. وقتی تو می‌خواهی با کسی ازدواج کنی باید او از نظر خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در تناسب با تو باشد؛ وگرنه با دریایی از مشکلات مواجه می‌شوید.
دختر (آرام گریه می‌کند و می‌گوید): ولی ما همدیگر را دوست داریم. او پسر خوبی است. مرا به خاطر خودم دوست دارد. او نمی‌داند پدرم چه‌قدر پولدار است. مگر این آقای مدیر عامل و همسرش چه مشکلی داشتند که دارند طلاق می‌گیرند؟
ـ خانم دکتربهرامی: گریه تو و شاید هزاران نفر مثل تو به خاطر این است که قبل از هر بررسی منطقی و ارزیابی یکدیگر، به سرعت عاطفی می‌شوند و به هم دل می‌سپارند. متاسفانه این کوری عشق، به تعبیر حضرت علی (ع)، شما را کور و کر می‌کند و واقعیت‌ها را نمی‌بینید.
این همه بدبختی‌ ما در ازدواج‌های مدرن امروزی است که شما جوان‌ترها دل می‌سپارید و پایتان را در یک کفش می‌کنید که حتما او را می‌خواهید و بعد از ازدواج که چشمتان باز شد، می‌فهمید هیچ ربطی به هم نداشته‌اید و از هیچ لحاظی به دنیای هم تعلق ندارید. این یکی از علل آمار بالای طلاق ماست. من قصه آن دو نفر را که مشابه شما بودند، برایت می‌گویم. تصمیم نهایی با خودت!
آقای «الف» یکی از دو پسر یک آقای مولتی‌ میلیاردر است که تعداد قابل توجهی از زمین‌های شمال تهران متعلق به اوست. از جلوی باغ ورودی که حیاطشان محسوب می‌شود تا خانه باید با ماشین، مسافتی را بروی. انواع ماشین‌های بنز را می‌بینی که متعلق به پدر، مادر و خود اوست. پزشکی قبول می‌شود و چون استاد نقاشی هم بوده، در یک مدرسه حوالی شیراز، تفننی تدریس نقاشی می‌کند و آنجا با خانم «م» که دختر فراش مدرسه بوده، آشنا و دلباخته او می‌شود.
پدر «م»، او و دیگر اعضای خانواده‌اش (۷ نفر) را از روستا به آنجا آورده و در اتاق سریداری مدرسه ساکن بودند. با وجود تلاش مادر و پدر آقای «الف»، او منصرف نشده و خانم «م»، را به تهران می‌آورد. یک خانه و همه لوازم منزل را خریداری می‌کند و حتی به دوستان و آشنایان می‌گویند اینها همه جهیزیه «م» است. مادر آقای «الف» بسیار فهمیده و از افراد سرشناس تهران قدیم بوده و آداب مختلف طبقه اقتصادی اجتماعی را به «م»می‌آموزد. او هفته پیش درست روی صندلی تو، رو به روی من، نشسته بود و می‌گفت:«من خسته شدم! مال دنیای اینها نیستیم. جاری من برای تفریح آخر سال به منزل مادرش در کانادا می‌رود. محبت کردن و صحبت کردن اینها مانند ما نیست. همه تلاشم را می‌کنم تا مثل آنها رفتار کنم اما در موقعیت‌های تازه که بلد نیستیم، چه کنم؟!»
«الف» می‌گفت: «من چه‌طور به او بفهمانم مهربانی کردن به فرزند برادرم مستلزم این نیست که اتاقش را تمیز کند و با خدمتکار خانه آنها مشغول کار شود؟ این مایه سرشکستگی است اما در دنیای «م»، خیلی از این کارها نشانه محبت و علاقه و حتی در مواردی، وظیفه یک زن محسوب می‌شود.»
بگذارید خیلی بی پرده بگویم. بحث ما این نیست که در تعریف مردم، کدام طبقه اجتماعی ـ اقتصادی خوب یا کدام‌یک بد است. ما فقط می‌گوییم این دو در نوع نگاه و شخصیت افراد متعلق به طبقه خود موثرند و کاملا با هم متفاوت هستند.
برای رفتارهای خاص خانم «م» است که علی‌رغم داشتن خانه آنچنانی و لباس‌های آنچنانی، همه متوجه او می‌شوند و می‌‌گویند تازه به دوران رسیده است؟! او ناخودآگاه به آن چیزی عمل می‌کند که از کودکی با آن شکل گرفته است. برعکس این حالت را هم دیده‌اید؛ کسانی که بسیار متمول بوده‌اند و در اثر ورشکستگی، مجبور به زندگی میان طبقه پایین جامعه شده‌اند. آنها رفتار و شخصیتی متفاوت دارند و همه همسایه‌ها متوجه این تفاوت می‌شوند.
● فصل آخر قصه
دختر، امتحانات پایان ترم را می‌گذراند و می‌خواهد به تفاوت‌های همه‌جانبه بین پسر و خودش بیندیشد. او می‌گوید: «هر چه فکر می‌کنم، تفاوتمان را فقط در طبقه اقتصادی‌مان نمی‌بینم و حس می‌کنم فرهنگ خانوادگی و حتی نوع نگاه او با من فرق دارد. دختر تصمیم گرفته بعد از این، با چشم باز و حتما پس از مشاوره ازدواج، عاشق شود. حالا که این مقاله را می‌خوانید در آن داستان دوم، آقای «الف» و خانم «م» از هم جدا شده‌اند و در همان شهر حوالی شیراز، یک خانه خریده و مبلغی برایش گذاشته‌ تا زندگی کند. آقای «الف»می‌گوید هرگز اتفاق نیفتاد که با او بتوانم برای خرید لباس یا وسیله‌ای بیرون بروم؛ چون همه چیز از نظرش بسیار گران بود. مادر و پدرم یا برادرم دراین دو سال فقط یک بار به خانه‌ام آمدند چون هر بار که قرار می‌شد بیایند؛او از شدت اضطراب، مریض می‌شد! من دوستش دارم ولی ما متعلق به دنیای هم نیستیم. حس می‌کنم از یک رنج تمام‌نشدنی نجات پیدا کردم.

ابریشم 09-07-2010 01:02 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif محك تشخیص ‏عشق از هوس
محك تشخیص‏
چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوس‏بازى لذت‏جو و خوش‏خیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟
اگر مدعى عاشق آگاهانه باشد، علاوه بر زیبایى‏ها و مزایاى محبوب، از معایب و نقایص او هم اطلاع دارد. وقتى از او بخواهیم علت دلبستگى و عشقش را بیان كند و ویژگى‏هاى مثبت و منفى محبوب را بشمارد، از تعریف و بیان او مى‏توانیم حقیقى یا تخیلى بودن عشقش را تشخیص دهیم. اگر علت‏هایى كه ارائه مى‏دهد منحصر در مزایاى جسمى و جنسى نبود و علاوه بر آن به معنویات هم توجه داشت و توانست در جنب مزایا و محاسن، معایب چندى هم از محبوب بشمارد، و در شمارش و تبیین محاسن نیز اغراق نكرد، معلوم مى‏شود كه عشق او آگاهانه است. وقتى مدعى با علم به واقعیت و حدود محاسن و آگاهى از معایب و نقایص فردى، به او علاقه‏مند گشته باشد، بعد از وصال در یافته‏هایش تخلفى نمى‏بیند و نمى‏یابد كه پشیمان گردد.

او در محبوب خود محاسنى بیش از آنچه داشت تصور نكرده بود و از معایب او نیز بى‏خبر نبود تا پس از ازدواج خلاف آن را بیابد و ایده‏آل خیالى‏اش را با واقعیت مطابق نبیند بلكه چه بسا وقتى با واقع مواجه شود، او را زیباتر و والاتر از آنچه مى‏دانست و معایب و نقایصش را كمتر ببیند و علاقه‏اش مستحكم‏تر شود.
اگر محبوب از مدعى عشق توصیف و تصویر خود را بخواهد و آن را همه‏جانبه و مطابق با واقع ببیند، مى‏تواند به صداقت و واقع‏بینى او اطمینان یافته و به دوام زندگى با او مطمئن شود.


مطلب دیگر اینكه مدعى عشق چنانچه فقط به جنبه‏هاى جسمى و زیبایى‏هاى جنسى توجه داشته باشد، این هم عشق نیست بلكه هوس شعله‏ور است و نمى‏تواند مبناى زندگى باشد زیرا عشق و علاقه به جسمانیات كم‏دوام است چون خودِ زیبایى‏هاى جسمى كم‏دوامند و بعد از چند سال كمرنگ مى‏شوند و از بین مى‏روند و عشق مبتنى بر آنها هم به همین منوال.

عاشقى مى‏تواند مدعى عشق پاك باشد كه در جنب ویژگى‏هاى جسمى و مادى، با آنها یا بیشتر به ویژگى روحى، اخلاقى و اعتقادى محبوب توجه داشته باشد زیرا این ویژگى‏ها دائم هستند و عشق مبتنى بر آنها نیز دوام مى‏یابد. كسى كه فقط به چشم و ابروى دخترى یا قد و بالاى جوانى دلبسته باشد، چه بسا با دیدن چشم و ابروى زیباتر و قد و بالاى رساتر بدو دل مى‏بندد و از اولى دل مى‏كَند؛ ولى دلبسته به روحیات و معنویات، اگر با معنویت بالاتر مواجه شود، از معنویت قبلى دل نمى‏كند بلكه سعى مى‏كند او را به این حد ارتقا دهد و از خداوند تعالى محبوبش را طلب مى‏كند.

علاوه بر آن، دلبسته به جسم محبوب، اگر اهل ارزش‏هاى دینى و اخلاقى نباشد، بعد از مدتى وصال، شعله هوسش فروكش مى‏كند و دیگر جاذبه و علتى براى تداوم زندگى نمى‏یابد.
اگر تصویرى كه مدّعى عشق ارائه مى‏كند، خیالى، موهوم، نامطابق با واقع و تك‏بُعدى بود، این عشق موهوم و خیالى است و اگر فقط به ابعاد جسمى و مادى توجه شده بود، این هوس شعله‏ور است و این مدعى را نه عاشق بلكه هوس‏بازى دلداده ی توهمات و تخیلات باید دانست و دست رد به سینه ی او زد.

ابریشم 09-09-2010 04:55 PM

علائم عاشقی در درون خود ...

هنوز خیلی ها نتونستن در درون خودشون احساسات عاشقی رو که در خود نهفته هست را کشف کنند.... علائم کشف احساسات نهفته شده یعنی عشق:


وقتی با خنده از خواب بلند میشی بدون که یه عاشقی


وقتی تو آینه کسی رو بجز خودت دیدی بدون که یه عاشقی

وقتی با عجله و بدون اینکه چیزی بخوری از خونه رفتی بدون که یه عاشقی
وقتی که پله ها رو دو تا دو رفتی پایین بدون که یه عاشقی

وقتی تو خیابون آواز خوندی و رقصیدی بدون که یه عاشقی

وقتی یه گل رز خریدی بدون اینکه بوش کنی بدون که یه عاشقی

وقتی روی صندلی پارک برعکس همه می شینی بدون که یه عاشقی

وقتی یه گل رز رو بوییدی و دادی به کسی بدون که یه عاشقی

وقتی با تمام وجودت گفتی دوستت دارم بدون که یه عاشقی

وقتی که عکسش رو روی یه درخت پیر کشیدی بدون که یه عاشقی

وقتی بخاطر یه سکه به همه روانداختی بدون که یه عاشقی

وقتی بهت گفت دوستت داره بدون که یه عاشقی

وقتی به اون فکر میکنی بدون که یه عاشقی

وقتی باهات دعوا می کنه و راحت دلت رو میشکونه بدون که یه عاشقی

وقتی خیابونها رو بدون اونکه بشماریشون طی کردی بدون که یه عاشقی

وقتی روی همون صندلی مثل همه نشستی بدون که یه عاشقی

وقتی اون گل رز رو نبوییده پر پر کردی بدون که یه عاشقی

وقتی اون تنه درختی رو که عکسش رو روش کشیدیاز بین بردی بدون که یه عاشقی

وقتی به خودت دروغ میگی که دوستش نداری بدون که یه عاشقی

وقتی شام نخورده میری تو رختخواب بدون که یه عاشقی

وقتی با گریه می خوابی بدون که یه عاشقی مثل من که یه عاشقم بدونه معشوق

ابریشم 09-13-2010 04:31 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif قدرت وصلابت یک مرد و زیبایی یک زن
قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست
بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه.

قدرت و صلابت یه مرد این نیست که چقدر بتونه صداش رو بلند کنه
بلکه در اینه که چه جملات ملایمی رو میتونه تو گوشات زمزمه کنه.

قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا رفیق داره
بلکه در این هست که چقدر با فرزندان خودش رفیق هست.

قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه قدر در محیط کار قابل احترام هست
بلکه در این هست که چقدر در منزل مورد احترام هست.

قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چقدر دست بزن داره
بلکه به این هست که چه دست نوازشگری میتونه داشته باشه.


قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چند تا زن عاشقشن
بلکه به این هست تنها عشق واقعی یه زن باشه.
قدرت و صلابت یه مرد به این نیست که چه وزنه سنگینی رو میتونه بلند کنه
بلکه بستگی به مسائل و مشکلاتی داره که از پس حل اونا بر بیاد.


زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده... ژستی که گرفته
و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست.

زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه
به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه.

زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست
بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره.

محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه
هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده
زیبایی یک زن هست
چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه.

ابریشم 09-13-2010 04:32 PM

جاذبه در مقابل عشق

http://vista.ir/include/lifestyle/im...72196b375e.jpg


وقـتی اولیـن بار کسی را می بیـنیم، صرفنـظر از مـحیـط یـا طریقه این ملاقات، یا مجذوب او می شویم یا نمی شویم.
ایـن مجذوبـیت اولیـه اگـر دنـبال شود، سرانجام به دوستی منـجر شـده و بـعد ممـکن است از حصار و موانعی که برای
مـحافظت از خـود در اطرافمان کشیده ایم عبور کرده تـبدیل به عشق شود.



جاذبه معمولاً تصمیم آنی از دوست داشتن یا نداشتن است که به معیارهای ناخودآگاه ما برمی گردد. وقتی کسی را رو در رو ملاقات کنیم، سعی می کنیم او را با معیارهای فیزیکی و ظاهری بسنجیم. اگر از طریق نامه، تماس های تلفنی یا چت های اینترنتی با کسی آشنا شویم، سعی می کنیم از طریق نحوه صحبت کردن و گفتگویشان و اینکه چقدر حرف زدن با آنها برایمان جالب و سرگرم کننده است، آنها را بسنجیم.


کاملاً حقیقت دارد که در اینترنت مردم می توانند هر طور که بخواهند رفتار کنند، و هر شخصیتی باشند که می خواهند. اما آخر کار خودِ واقعیشان از شکاف شخصیتی که برای خود ساخته اند به بیرون نفوذ می کند و خودِ واقعیشان را می بینیم. نکته اخلاقی این چیست؟ اینکه بهتر است خودمان باشیم. چون ممکن است روزی پیش بیاید که مجبور شوید یا بخواهید که فرد آنطرف مکالمه اینترنتی را ملاقات کنید.


از طرف دیگر وقتی خودِ واقعی طرف مقابل را ملاقات می کنید، یادتان باشد که زمان باعث شده آن فرد را دوست داشته باشید، به خاطر چیزی که در فکرشان و قلبشان است. ممکن است تصور کنید آن معشوقی را پیدا کرده اید که دقیقاً مثل شما فکر میکند و دقیقاً مثل شما احساس می کند.


هیچ کس کامل نیست. همه ما اشکالات و نقص هایی داریم. اینکه بخواهیم فرد "مناسب" را برای خودمان پیدا کنیم اشکالی ندارد. اما اگر بخواهیم فرد "کامل" را پیدا کنیم، به جرات می توانم بگویم که غیر ممکن است. چون هیچ فرد کاملی وجود خارجی ندارد.
وضعیت ظاهری این فرد به اندازه وضعیت روحی و درونی او اهمیت ندارد. ما عاشق روح افراد می شویم نه قد و قواره و ظاهرشان. و گرچه برای بهتر کردن ظاهرمان می توانیم کارهایی انجام بدهیم، اما این نباید معیار اصلی ما برای دوستی باشد. ما عاشق قلب انسانها می شویم، عاشق درونشان، خودِ واقعیشان. مسئله مهم همین است.


ابریشم 09-13-2010 04:33 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif love

http://vista.ir/include/lifestyle/im...02784fab3c.jpg


● اروس(EROS):
عشق شهوانی - عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.



● لودوس( LUDUS):
عـشق تـفننی - ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.


● فیلو( PHILO):
: عشق بـرادرانـه - عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.


● استورگ: ( ST O R G E)
عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی
بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.


● پراگما( P R A GM A):
عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.


● مانیا ( M A NIA) :
عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.


● اگیپ( A GAPE)
عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .
پژوهشها حاکی از آن میباشد که زنان بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانیا و مردان به لودوس و اروس گرایش دارند.

ابریشم 09-13-2010 04:35 PM

عشق؛ قدرتی ما‌فوق تصور

http://www.vista.ir/include/lifestyl...09fa667424.jpg



قدرت بزرگی دروجود شماست که قوی‌تر و دربرگیرنده‌تر از هرقدرت دیگری است
این قدرت درواقع، نیرویی را در شما برمی‌انگیزد که می‌تواند به عنوان بزرگترین قدرت وجودی شما عمل کند. به گونه‌ای که وقتی آن را بکارمی‌گیرید، همه آشفتگی‌ها و همه منفی‌دیدن‌ها را ازمیان می‌برد. و آنچنان پایدار و تمام‌نشدنی است که هیچ نوع منفی‌گرایی و فرد‌گرایی، قدرت نمود و ظهورنمی‌یابد.
به عبارتی، هرموقعیت و اتفاق منفی درزندگی شما، دربرابر این قدرت نامحدود و سرشار از زیبایی، مهرو محبت و انسانیتی بسیارعمیق و غنی، امکان ایستادگی ندارد و به سادگی ازبین می‌رود و کمرنگ می‌شود.
نکته اینجاست که خاصیت این نیرو همچون معنا و ذات وجودی‌اش، این است که هرچه بیشتر بکارگرفته می‌شود؛ قدرتمند‌تر و اصیل‌تر می‌شود.
شاید ملموس‌ترین و فراگیرترین نمود این نیرو و به عبارتی اوج این قدرت، درارتباط بین انسان و خدایش نمود یابد. آن گونه که دربیان مولانا متبلورمی‌شود؛ چرا که غرق درعالم معنی بود.
به قول استاد ابراهیم دینانی، "هیچ وقت نمی‌خواست قافیه بگوید و تصنع شعری به کارببرد و نمی‌خواست درقید وزن گرفتارشود... در کلام مولانا معنا می‌جوشد و لفظ متناسب با خودش را پیدا می‌کند و طبیعی است آن لفظی که به طور طبیعی و متناسب با معنی آمده است اثرگذار خواهد بود. به همین سبب سخن او ساده و همه کس فهم است. هم درزمان مولانا زبان او را می فهمیدند و هم امروز می‌فهمند.
خلاصه آنکه درکلام مولانا معنی برلفظ غلبه دارد، خشونت در کلامش نیست و پیامش پیام صلح است، پیام دوستی است؛ بنابراین حتی درزمان خودش مسلما‌ن، یهود و نصارا این پیام را می‌فهمیدند."
این قدرت، همان نیروی عشق است که وقتی فوران می‌کند شکوفه‌های زیبای آن به پهنایی غیرقابل تصور، زمان ومکان را درمی‌نوردد و به زندگی با همه سختی‌ها، مرارت‌ها، نامردمی‌ها، منفعت‌جویی‌ها و خودگرایی‌ها معنا و لطافت انسانی می‌بخشد.
پس تردید نکنیم و این نیرو را درخود کشف کنیم و آن را آگاهانه با تمرین‌های مختلف بارور سازیم. از هرفرصتی استفاده کنیم و با جاری کردن آن در درون و خارج از خودمان، آثار گرانبهایش- که قابل مقایسه با هیچ اثرمادی نیست- را در زندگی خود ببینیم.
اما دیدن این نتایج نیز آمادگی خاص خود را می‌طلبد. اینکه از کلیه وابستگی‌ها و تعلقات دروغین و بی‌مایه خود را پاک سازیم و به قول سهراب سپهری، چشم‌هایمان را بشوئیم تا بتوانیم نظاره گر اتفاق‌های جدید پرشور، پرهیجان و بالنده درزندگی باشیم.
درواقع ما باید "خودمان" را پیدا کنیم و به آن عشق بورزیم و به زایش نیرویی دست یابیم که چیزی برای بخشیدن به دیگران داشته باشیم. چرا که به واقع،بخشش نیز توشه و توانی می‌خواهد.
وقتی توانستید انرژی‌های منفی اطراف خود را که همچون ابری برآسمان زندگی شما سایه افکنده، ببینید؛ جا نزدید ، ایستادید و خودتان را پذیرفتید؛ قطعا جواب خواهید گرفت. چراکه خودتان بهتراز هرکسی می‌دانید؛ بهرحال این تجربه را درمواردی داشته‌اید و این اشاره تنها از باب یادآوری است.
روانپزشکان و راویان زندگی، آنها که پرتلاش، مصمم، بی‌ریا و صبورند، همچنین بریک نکته تاکید می‌کنند اینکه این کار تداوم می‌خواهد؛ اگریک روز سراپا عشق باشید و یک روز سراپا خشم، به جواب نمی‌رسید.هم‌ زمان با تقویت نیروی عشق، خشم را کاهش دهید تا آن قدر کم رنگ شود که تنها عشق بماند... تنهای تنها... تا لذت و شیرینی زندگی را دریابید.


ابریشم 09-13-2010 04:36 PM

از3طریق بفهمید کی دوستتون داره

آدم­ها از سه طریق می­فهمند که طرف، دوستشون داره.
یا به تعبیر بهتر باید بگم: « آدم­ها سه تا گیرنده ­ی عاطفی دارند ».

◄ گیرنده­ های شنیداری

◄ گیرنده ­های دیداری

◄ گیرنده­ های لمسی

همه­ ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده ­های عاطفی خودمون، می­فهمیم این بابایی که داره برای ما بال بال می­زنه، به ما علاقه داره یا نه؟


مرد به زن تلفن می­زند و می­گه : « عزیزم! دوستت دارم ». زن هم کلی خوش­حال می­شه.
تويه مهمونی که همه ­ی آقایون خوش­تیپ و خوش لباس هستن، زن به مرد می­گه: « وا! آقا! به عقیده­ ی من، شما از همه جذاب­تر هستید! » مرد هم حسابي دهنش آب می­افته و خوش­حال می­شه.

این­ها همه یعنی فعالیت « گیرنده ­های شنیداری ».

به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه­ ی کسی رو از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگه و از راه « گوش »، می شنویم، شاخک­های عاطفی ما به قلب­مان پیام می­دهند که این فرستنده­ ی پیام، « تو رو دوست داره ».

مرد برای روز تولد زنش کادو می­خرد. پس دوستش داره.

زن برای مرد، توخونه لباس­های خوب می­پوشه، پس دوستش داره.

مرد تو مهمانی همه­ ی حواسش به زنش است، پس دوستش داره.

پس مجموعه ­ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شون، می تونیم به علاقه­ ی طرف خودمون پی ببریم، « گیرنده­ های دیداری » ما رو فعال می­کنه. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده­ های لمسی » داره اینه که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افته.

◄ نکته­ ی کنکوری:

[ وقتی کاری را انجام می­دیم، وظیفه ­ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار رو می­کنیم. این مجموعه­ ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخک­های عاطفی طرف روا فعال می­کنه و به قلب ما پیام می­فرسته که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! »]

مرد، زنش رو نوازش می­کنه، پس دوستش داره.

مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شونه­ ی زنش می­گذاره و از اون به دلیل تهیه­ ی غذا، تشكر می­کنه. [ سالی یه بار هم این کار روبکنید بد نیست ]

زن، همین طوری که نشسته و داره همراه مرد، برنامه­ ی تلویزیون را می­بینه، دست مرد رونوازش ميكنه. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده­ ی این بخششان، غیر فعال است ].

در این نوع ابراز علاقه، لمس طرفه که گیرنده ­های عاطفیه ­اش رو فعال میكنه.

***

خب!همينطورکه خوندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده­ عاطفی ما فعال می­شه و این به دلیل ارسال پیام محبت ­آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است. هرکسی یه« گیرنده­ ی اصلی» یا « شاخک اصلی » داره. یعنی بیش­تر از طریق اون گیرنده ست که می­فهمه طرفش به اون داره ابراز علاقه می­کنه. این شاخک­ها، « نقطه­ ی آسیب پذیر» دوستی­ها و محبت­ها هستند.

چرا؟ چون این شاخک­ها « سیر » می­شن. یا به تعبیری، حساسیت­های خود را از دست می­دن. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده­ ی خاص، پالس بفرستید.یک نفر، شاخک­ « شنیداری»اش زود سیر می­شه. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریع­تر ناگیرایی پیدا می­کنه. عده­ ای هم از «لمس» زود خسته می­شن.

تصور کنید که زن، راه به راه به مرد می­گه: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم می­خوره. یا برعکس، مرد می­روه و می­آد، قربون صدقه­ ی زنش می­ره! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » می­روه و تمام محبت­های اضافی را بالا می­آره.

◄ نکته ­ی کنکوری:

[ اگر می­بینین که دوست دخترتون به شخص دیگه اي توجه داره، اول باید نتیجه بگیرین که یک جایی دارین « افراط » یا « تفریط » می­کنین. باید قبول کرد که خيلي از زن­ها، بیش­تر جلب « کم­توجهی مرد» می­شن تا « توجه بیش از حد ». دقت کنین که می­گم « کم توجهی » نه «بی ­توجهی»!

و من اسم اون شخص دوم رو که گاهی به نام­های «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد می­کنیم رو «توالت عاطفی» می­ذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتي کمبودهای عاطفی خودشون روتو این توالت بالا می­آرن. حالا چرا توالت؟ چون اون شخص سوم، بيخود می­کنه وقتی می­بینه که دو نفر با هم دوست یا همسرن، وارد جریان عاطفی اونها می­شه. حتي اگه زن یا مرد ، خودشون مایل باشن و از او دعوت کنن که وارد جریان عاطفی­شون بشه تا نفر سوم اجازه نده که « توالت » باشه، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]

برگردیم به اصل داستان! داشتم می گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده­ ی اصلی طرف مقابلمون، پالس عشقی می فرستیم، در این حالت آن گیرنده ی اصلی، یا به کل خاموش می­شه یا میره روی « استندبای ».

◄ دقت کرده اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنین، خودش رومی­گیره؟

◄ تجربه کردین که وقتی یکی از عشق و محبتتون نسبت به خودش مطمئن شد، محلتون نمی­گذاره؟

◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش رو نبینی؟

. چون این آدم ها، شاخک اصلی­شون، زود به « ناگیرایی » دچار می­شه.


بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمون داره، دیگه نیازی نمی بینیم که گیرنده­ های عاطفی خودمون رو روشن بذاریم. چون ما انسان ها ذاتاً عاشق « نداشته ها» هستیم. وقتی چیزی روداشتیم، دیگه ارزشش برامون از بین میره. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال ها با هم دوست هستن، ولی دو ماه بعد از ازدواجشون، تقاضای طلاق می کنن.هم آقایان و هم خانم­ها، به این عارضه­ ی بد، مبتلا هستیم. ما آدمها همین طوری ایم اصلن. وقتی می فهمیم که کسی دوستمون داره، دیگه تلاشی برای جلب دوستی بیشترش نمی کنیم. چون « ظرف پذیرش محبت­ها­مون، به شدت کوچک است».

بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] اینه که شاخک اصلی طرفمون رو شناسایی کنیم، و به آن، پیام های کمتری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]

در حقيقت: دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست می­خواد.

[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]

وگرنه اگر بخوايد کارتون رو به معجزه­ ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار كنين و مدام عشقتون رو « آرزو » کنین و منتظر بمونین تا «مهرتون به دل طرف بیفته»، همون بهتره برین یه امام زاده ای دخیل ببندین و برای کفترهاش، دونه ی نذری بپاشین!

به جای همه­ ی این کارها، اول گیرنده ­های عاطفی فرد موردعلاقه ­تون رو شناسایی کنین، بعد ببینین کدوم گیرنده هاش ممکنه زمانی کار دستتون بده؟ کدومش بیش­تر به دردتون می خوره؟ با کدومش زود خسته می­شه؟ چه فرستنده هائيتون رو خاموش کنین که طرف فردا خودش رو براتون نگیره؟ کدوم ها رو روشن نگه دارین که تعادل دوستی حفظ شه؟

اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امام­زاده­ ها هم معجزه می­کنن.http://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/heart.gif

همه این هایی رو که گفتم، چیزهاییه که همه مون میدونیم. فقط باید یکی، یادمون بیاره. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ست که دوستی ها روپایدارتر میکنه و جدایی ها روا به تاخیر می اندازه....


ابریشم 09-15-2010 02:58 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%287%29.gif ازدواج ،عاشقانه یا عاقلانه؟



http://img.tebyan.net/big/1382/02/20...1031058481.jpg

انسان موجودى اجتماعى است و براى آنكه بتواند نیازهاى خود را در قبال تداوم حیات استمرار بخشد به زندگى گروهى و ارتباط با سایر همنوعان خود نیازمند است. از جمله نیازمندى‏ها، نیازهاى روحى و جسمانى است كه با ازدواج و تشكیل خانواده برآورده مى‏شود. ازدواج عبارت است از «پیوند بستن دینى و رسمى یك زن و مرد براى شروع زندگى مشترك.» (انورى، 1381: 345) و یا «رابطه حقوقى است كه براى همیشه یا مدت معین به وسیله عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و به آنها حق مى‏دهد كه از یكدیگر تمتع جنسى ببرند.» (معین، 1377:216)

«ازدواج از نظر اسلام، پیمانى مقدس است؛ پیمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات و سنن و قوانین خاصى است. در سایه آن براى طرفین تعهدات و حقوقى پدید مى‏آید كه تخلف آن موجب عقوبت و كیفر است.» (قائمى، 1375: 18)


ازدواج عاقلانه‏

حساسیت و اهمیت ازدواج تا اندازه‏اى است كه بسیارى از پژوهشگران پیش از آنكه به عوامل شایع در روابط ارتباطى و محیطى خانواده گسیخته توجه كنند به زیرساخت و زیربناى خانواده نظر مى‏كنند. روشن است هر چه اساس و پایه زندگى بر حسب كنش منطقى و تفكرى صحیح صورت گیرد در آینده، كمتر با انباشت ناسازگارى‏ها و اختلاف همسران روبه‏رو خواهد بود.
طبق دیدگاه پارتو (جامعه‏شناس ایتالیایى)، كنش منطقى داراى سه جنبه متفاوت و مرتبط با هم است: هدف عینى، ابزار و وسایل متناسب با اهداف و در انتها تأیید آگاهان.

سؤال‏ها مى‏تواند به این شكل مطرح شود: آیا مى‏توان ازدواج را یك هدف عینى تلقى كرد؟ براى موفقیت در ازدواج نیاز است چه ابزار و وسایلى داشته باشیم؟ نقش والدین و دیگران تا چه اندازه مهم و معتبر است؟

در پاسخ به سؤال اوّل باید بپذیریم كه ازدواج یك هدف عینى در جهت ارضاى نیازهاى درونى و تكامل روحى و حتى جسمانى است. اهداف ازدواج، در یك بیان كلى و همه‏پسند كه مكتب اسلام بیان كرده، به اختصار عبارت است از:


با چنین كاركردهایى ازدواج یك هدف عینى است؛ منتها براى تكمیل شدن ابعاد كنش منطقى نیاز است به دو شرط دیگر نظرى بیندازیم.
ابزارها و وسایل متناسب ازدواج را مردان و زنان تشكیل مى‏دهند ولى شیوه چیدمان آنها در كنار یكدیگر و اینكه چه كسى، در چه صورت و با چه ویژگى‏هایى با شخصى ازدواج كند كه نهایت كامیابى و لذت را در زندگى‏اش تجربه كند، بحث مفصلى است. گوناگونى فرهنگى، نژادى، قومى و حتى ژنتیكى سبب شده انسان‏ها هر كدام نسبت به دیگران منحصر به فرد و یگانه باشند. اندیشه دو نفر كاملاً شبیه به هم نیست؛ این مورد حتى در باره دوقلوهایى كه از بسیارى جهات همانند هستند، قابل بیان است. این موضوع زمانى حساس‏تر مى‏شود كه دو انسان از دو جنس مخالف قصد دارند روزها، ماهها و سال‏هاى زیادى در زیر یك سقف زندگى كنند. «باید چنان رفتار كنند كه گویى مى‏خواهند دوست و رفیقى از جنس خود (نه از جنس مخالف) براى همه عمر برگزینند تا از افسون شهوت مصون بمانند.» (مساواتى‏آذر، 1374: 274).
منابع اسلامى ملاك‏هاى ازدواج را غالباً به این شكل مطرح مى‏كند:


انتخاب همسر متناسب و شایسته بیش از هر مسئله دیگرى در زندگى، نیازمند تأمل و دقت است. اهمیت این مسئله به خاطر این است كه چون ازدواجى صورت گرفت گسست و فسخ قراردادى بدون تحمل فشارهاى روحى و آسیب‏هاى اجتماعى میسر نیست. امرى كه با گزینش صحیح سبب خوشبختى و سرور مى‏شود اما در مقابل، گزینش ناصحیح، كوهى از مشكلات را به دنبال دارد.

شرط سوم در كنش عقلایى تأیید آگاهان است. در این قسمت مى‏توان به حضور والدین و سایرین اشاره كرد. به نوعى مى‏توان والدین و بزرگ‏ترها را «مظهر گرایش اولى» نامید (ساروخانى، 1375: 104).

http://img.tebyan.net/big/1388/10/12...4217154165.jpg

ازدواج احساسى‏
در چنین ازدواج‏هایى همسران كفو هم نیستند. ملاك‏ها و همسانى‏ها رعایت نشده و موازین، آن گونه كه باید در نظر گرفته شود ، خواه به عمد و خواه ناآگاهانه به فراموشى سپرده شده است.
اهداف هم مى‏تواند ناصحیح و نامناسب باشد ، از جمله ازدواج تنها به خاطر كامجویى و لذت جنسى، ازدواج تنها به خاطر كسب مال و ثروت، ازدواج به خاطر رسیدن به پست و مقام و ... .
عوامل زیادى در چگونگى شكل‏گیرى ازدواج عاشقانه مؤثر است مانند فقر فرهنگى، فقر اقتصادى، ازدواج تحمیلى، ازدواج ترحمى و موردى كه در جامعه زیاد دیده مى‏شود. «شاید كمتر ازدواجى را بتوان سراغ گرفت كه در آن هم مظاهر عالى عشق به چشم خورد و هم با تمامى معیارهاى مصلحت سازش یابد. در آنان كه فقط به توسن علایق فردى و احساسات مجال مى‏دهند به زودى با سرماى سخت زمستانِ واقعیت مواجه شده و خواهند لرزید.» (ساروخانى، 1375: 104)
عشق بیانگر دلبستگى فیزیكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به یكدیگر احساس مى‏كنند.


عشق چیست؟

عشق بیانگر دلبستگى فیزیكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به یكدیگر احساس مى‏كنند. این روزها بسیارى از ما در باره این نظر كه عشق همیشگى است تردید داریم اما معمولاً فكر مى‏كنیم كه عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى كه عاشق مى‏شوند كاملاً طبیعى به نظر مى‏رسد كه بخواهند زندگى مشتركى را آغاز كنند و رابطه‏شان با یكدیگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.
عشق در بهترین حالت یك ضعف اجتناب‏ناپذیر و در بدترین حالت نوعى بیمارى روانى تلقى مى‏گردد. (گیدنز، 1989: 10)

عشق: بد یا خوب‏

منطقى بودن رفتار ممكن است این تصور را در ذهن ایجاد كند كه عشق در روابط همسران غیرضرورى و غیرقابل پذیرش است. اما هرگز چنین نیست بلكه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. عشق عنصر ناگریز خوشبختى است و هدیه‏اى است كه از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مى‏آید ؛ پیوند دهنده قلب‏ها و روشنى بخش چشم‏هایى است كه به امید داشتن هدف‏هایى والا مبادرت به آن كرده‏اند. هدف ما از بحث، عشق‏زدایى كردن و پاك‏سازى آن در ازدواج نیست زیرا همان گونه كه ازدواج كوركورانه در اثر عشقى آتشین، ویران كننده و نامطمئن است، حسابگرى كامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.
نقص ازدواج عاشقانه، كاستى در شناخت و آگاهى شخصى است كه نیاز هست بیشتر به عیب‏هاى او نظر انداخت.

«مهم‏ترین دلیل جدایى به فرایند معیوب انتخاب همسر برمى‏گردد و اینكه ازدواج صرفاً بر اساس روابط احساسى و زودگذر شكل مى‏گیرد. تحقیقات نشان داده است 30 درصد طلاق‏ها در سه سال اوّل ازدواج رخ مى‏دهد چرا كه در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروكش كرده و چهره واقعى افراد مشخص مى‏شود و مشكلات زندگى خود را نمایان مى‏سازد.» (تواناعلمى،1383)


آسیب‏شناسى ازدواج عاشقانه‏

فروپاشى و از بین رفتن بیشتر خانواده‏هایى كه روزى عاشق یكدیگر بوده‏اند اولین آسیبى است كه ازدواج‏هاى نامقعول و غیرمنطقى مى‏بیند. البته گاهى هم اتفاق مى‏افتد كه منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناك‏تر از پیش مى‏باشد. افسردگى روحى، خودكشى و نومیدى از زندگى مى‏تواند بعدها در روابط فردى به وجود آید. دسته دیگر علاوه بر چشیدن ناكامى، متوسل به خشونت مى‏شوند و مى‏خواهند از این طریق آنچه را كه نتوانستند به دست بیاورند جبران كنند. تیتر روزنامه در صفحه‏هاى حوادث، هر روز از چنین اتفاقاتى خالى نیست و ما شاهد هستیم قتل‏ها و جنایت‏هاى وحشتناكى به نام عشق و روابط عاشقانه صورت مى‏گیرد كه نشان از جنون و بیمارى روانى آنهایى دارد كه به نوعى سرخورده از عشق لقب گرفته‏اند.
منصفانه نیست مانند دكتر استل‏پنستى، عشق را نوعى تصور و تفاهم فرض كنیم و یا مانند «گیدنز» یك بیمارى روانى قلمداد نماییم ولى هر چه كه هست اگر ادعا كنیم ازدواج هر چه سنجیده‏تر و مناسب‏تر و بر اساس عقل و منطق صورت پذیرد استحكام و پایدارى خانواده بیشتر خواهد بود؛ و هر چه زناشویى نامناسب‏تر و بر اساس رفتارى غیرعقلایى تأثیر گرفته باشد گسیختگى خانواده بیشتر اتفاق خواهد افتاد.
1- پاسخ به نداى غریزه و فطرت‏ 2- ایجاد كانون آرامش براى همسران‏ 3- داشتن فرزند و تربیت كودكان و فرزندان سالم‏ 4- حفظ عفت و پاكدامنى‏ 5- دوستى، محبت و عشق‏ 6- اجراى سنت رسول‏اللَّه(ص) 7- تأمین سلامت جسم و روان و برقرارى تعادل در وجود آدمى‏ 8- كمك به تكامل و رشد یكدیگر. 1- توجه به بُعد مذهب و دیندارى‏ 2- داشتن اخلاق نیكو و حُسن خلق‏ 3- سلامت جسمانى‏ 4- توجه به خانواده‏ 5- توجه به اصل كفویت (همشأن بودن).

ابریشم 09-15-2010 03:00 PM

نحوه تداوم بخشیدن به روابط جدی عاشقانه

http://www.vista.ir/include/lifestyl...d4420c95dc.jpg

به مرحله ای رسیده اید که فکر می کنید رابطه ی شما در حال جدی شدن است. یک ارتباط جدی شاید یکی از مراحل مهمی است که شما را هر چه بیشتر به نامزدی نزدیک خواهد کرد. البته ممکن است برخی از افراد تصور کنند که این مراحل جزء تشریفات و آداب و رسوم به شمار می روند. به هر حال تاکید ما در این مقاله بیشتر بر روی روابط "جدی" است. در این مرحله هر دو نفر باید سعی کنند تا بیشتر همدیگر را بشناسند. با این وجود علیرغم کارهای بسیار زیادی که طرفین می بایست در این دوران انجام دهند، زوجین برای حفظ دوام و بقای ارتباط می بایست یک سری مسائل حیاتی را نیز در نظر بگیرند. در این مقاله قصد داریم تا رموز برقراری یک ارتباط جدی را با شما در میان بگذاریم.



● صداقت
زمانیکه ارتباط شکل جدی به خود می گیرد، دیگر نوبت به آن می رسد که فرد ظاهر بی نقص و کاملی را که در ملاقات های اولیه از خود بروز می داده را کنار بگذارد. در این مرحله باید خود واقعی تان را به طرف مقابل نشان دهید. باید چهره ی واقعی تان را ابراز کنید و ببنید که آیا می توانید با شخصیت واقعی که دارید با یکدیگر ارتباط موفقی برقرار کنید یا خیر. این امر به شما کمک می کند که بعد از ازدواج به مشکل برخورد نکنید.


● گفتگو
زوج هایی که به سختی می توانند نظر خود را به یکدیگر انتقال دهند و احساس واقعی خود را با طرف مقابل در میان بگذارند، قادر به تجربه ی روابط بلند مدت و جدی نخواهند بود. یک ارتباط جدی بر مبنای شراکت بنیان نهاده می شود و شراکت موفق مستلزم اعتماد است. اگر با هم صحبت نکنید، هیچ یک از شما نمی توانید حدس بزنید که برای دیگری چه اتفاقی روی داده است. در حالیکه حریم خصوصی و فضای مناسب فردی برای هر یک از طرفین در این زمان از اهمیت خاص خود برخوردار می باشد، اما برقراری ارتباط و بیان احساسات، افکار و عواطف شخصی نیز امری است که به نوبه ی خود از اهمیت ویژه ا ی برخوردار می باشد.


● درک و پذیرش
اگر شما متوجه مسئله ی ناخوشایندی در مورد شریکتان شوید، آیا باز هم مانند قبل دوستش خواهید داشت؟ شاید روزهای اول تصور دیگری در مورد شریکتان داشتید، اما به مرور زمان نقص هایی در وجود او پیدا می شود و ممکن است تصویری که از او در ذهنتان ساخته بودید لکه دارد شود. مهم این است که بتوانید خود را با شخصیت واقعی او وفق دهید.


● گذشت و تواضع
چه کسی باید به خاطر دیگری تغییر کند؟ این شاید یکی از پیچیده ترین سوالاتی باشد که می توان در مورد یک ارتباط جدی مطرح کرد. اگر میزان درک متقابل و پذیرش طرفین از یکدیگر بالا باشد، اصلاً شاید لازم نباشد که هیچ یک از طرفین خودشان را تغییر بدهند؛ اما اگر زوجین صلاح دیدند که در برخی موارد خودشان را با هم تطبیق دهند، هر دو نفر در کنار هم باید این کار را انجام دهند. اینکه بتوانید غرور خود را کنار گذاشته و تغییر کنید، نیازمند حس تواضع و فروتنی بالایی است.


● زنده نگه داشتن رابطه
یکی از مسائلی که باعث سقوط روابط جدی می شود، این است که طرفین احساس می کنند باید یک ارتباط ثابت را دنبال کرده و یک سری کارهای روتین انجام دهند. بد نیست هر چند وقت یک بار کارهای جدید انجام دهید و طرف مقابل را با سورپریزهایی که برایش دارید، شگفت زده کنید. سعی کنید در طول مدت زمانی که با یکدیگر هستید، کارهای جالب و جذابی انجام دهید.


ابریشم 09-15-2010 03:01 PM

فرق عشق صادق و کاذب

http://www.vista.ir/include/lifestyl...d302184c6e.jpg


یکی از مشکلات موجود در زندگی زناشویی، نشناختن مرز عشق حقیقی و عشق کاذب است. همسرمان را دوست داریم اما او از این وضعیت سوءاستفاده می‌کند و ما باز هم ادامه می‌دهیم. چرا؟ آیا انسانیت‌مان زیاد است؟ یا به بیراهه سوءتفاهم می‌رویم؟ ...
در شماره‌های پیشین به تفاوت بین عشق و عادت پرداختیم و تفاوت آنها را بیان کردیم و گفتیم گاهی آدم‌ها چون نیاز به تغذیه عاطفی از سوی فرد مقابل دارند بنابراین به رابطه هر چند اشتباه خود ادامه می‌دهند و گفتیم که اگر افراد از نظر تمام شرایط با فرد مقابل برابر باشند و به صورت منطقی ازدواج کنند اما باز باید یک کشش یا حس دوست‌داشتن در آنها ایجاد شود تا ازدواج موفقی داشته باشند. پس از این بحث، یکی از خوانندگان گرامی سوالی را مطرح کردند و پرسیدند: «اگر خانمی آرام و مطیع نسبت به مردی علاقه داشته باشد که بسیار مغرور و خودخواه و در عین حال دوست‌داشتنی است، چه‌طور می‌تواند با او کنار آمده و چه‌طور می‌تواند رفتار او را تغییر دهد تا کمی انعطاف‌پذیرتر شود؟»



● عشق واقعی یا خودآزاری؟
پاسخ ما به این خواننده عزیز این است که اصولا باید بدانیم هر وقت هر رفتاری تقویت شود، دوباره تکرار شده و به اصطلاح روز به روز بیشتر می‌شود. اگر در مقابل یک آدم مغرور و خودخواه و یک‌دنده همیشه انعطاف‌پذیر و باگذشت باشید، یعنی همیشه دارید کار او را تقویت می‌کنید. یعنی علی‌رغم اینکه او همیشه مغرور و یکدنده است، شما همیشه کوتاه آمده و رفتار او را تقویت می‌کنید. پس با این شیوه آن آقا روز به روز خودخواه‌تر، یکدنده‌تر و مغرورتر می‌شود. چنانچه چنین رابطه‌ای علی‌رغم همه آسیب‌ها وجود دارد از نظر ما این یک رابطه پاتولوژیک یا آسیب‌زا است. یعنی شاید خانمی که به چنین فردی علاقه‌مند است، یک‌جور خودآزاری دارد. برای اینکه او در این رابطه در حال اذیت شدن است اما دوست دارد که در این رابطه مانده و ادامه دهد. از نظر ما حتما در این رابطه آسیبی وجود دارد که این دو را کنار هم نگه می‌دارد. ضمن اینکه سوال شده باید چه کار کند تا این رفتار تغییر کند. پاسخ این است که اگر این خانم فکر کند که من هم دوست دارم یک وقت‌هایی نظرات خود را بیان کنم ولی می‌ترسم او را از دست بدهم و طرف مقابل با همه وجودش این را حس کند که او نمی‌تواند مرا رها کند و از من کنده شود و می‌ترسد که از من جدا شود، همیشه این رابطه ادامه پیدا می‌کند، در حالی که عشق و علاقه‌ای بین‌شان نیست.
قطع به یقین یکی از علایم عشق حقیقی این است که دو سر عشق انبساط خاطر دارند و احساس‌شان نسبت به هم خوب است. در حالی که در عشق کاذب یکی از طرفین، دیگری را خوار و ناتوان می‌کند و بنابراین اگر چنین رابطه‌ای وجود دارد باید طرفین بدانند که ادامه رابطه فایده‌ای ندارد.
اصولا عشقی که نتواند عشق تولید کند به درد نمی‌خورد. اگر آن آقا شما را دوست داشته باشد نباید بترسید که او را از دست می‌دهید و قدم اول برای تغییر این است که به خودتان بگویید «هیچ اشکالی ندارد اگر از دستش بدهم» سپس رفتار مناسب را انجام دهید. رفتاری که مناسب یک عشق حقیقی است. یعنی من هم باید در رابطه احساس انبساط خاطر و شادی کنم، آن‌وقت شاید آن آقا به خاطر ترس از دست دادن شما روی خودش کار کرده و یا حتی به یک روان‌شناس مراجعه کند و از تکنیک‌های رفتاری کمک بگیرد تا بتواند تغییر کند.


● باز هم سن و سال مهم است
سوال بعدی که یکی دیگر از خوانندگان پرسیده بودند، این بود که: «اگر سن خانم از سن آقا بالاتر باشد اما از نظر مشخصه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با هم برابر باشند آیا می‌توانند با هم ازدواج کرده و مشکلی نداشته باشند؟»
ببینید، اولین نیاز هر مرد تمکین عقلی، عاطفی و روانی همسرش نسبت به اوست. تمام مردها نیاز دارند به اینکه همسرشان تاییدشان کرده و قبولشان کند. زمانی که خانمی بزرگ‌تر است، از آنجا که بلوغ عقلی، عاطفی و روانی دخترها جلوتر از پسرها رخ می‌دهد و این فاصله تقریبا تا سن کمال عقل وجود دارد، بی‌اختیار نمی‌تواند این تمکین عقلی، عاطفی و روانی را برای همسرش ایجاد کند و وقتی مردی احساس کند که زنش قبولش ندارد این حس می‌تواند شروع برهم خوردن رابطه باشد.
یک اتفاق دیگر هم که در چنین ازدواج‌هایی می‌افتد، این است که اصولا خانم‌ها کمی زودتر از آقایان شکسته می‌شوند به علت اینکه زمینه کلاژن‌سازی در آقایان طولانی‌تر است ولی در خانم‌ها زودتر از بین رفته و موجب شکسته شدن آنها می‌شود.
شاید الان مشکلی نباشد اما ۲۰ سال دیگر وقتی این خانم مثلا ۶۰ ساله می‌شود از آقایی که چند سال از خودش کوچک‌تر است خیلی شکسته‌تر است و درنتیجه در قدم‌های اول دچار افسردگی شده و به تدریج به سوءظن و بدبینی نسبت به همسرش گرفتار می‌شود بنابراین چنین ازدواج‌هایی توصیه نمی‌شود.

ابریشم 09-15-2010 03:02 PM

علائم علاقه مندی در زنان

http://www.vista.ir/include/lifestyl...b31bdaa938.jpg


● او همگام با شما است
ناگهان متوجه میشوید که او همه جا حضور دارد. او "بطور اتفاقی" هر کجا شما هستید پیدایش می شود، یا در راه روی محل کارتان مرتب جلوی شما قدم میزند، یا "تصادفی" به شما برخورد میکند، یا در میهمانی در اطراف شما مانور می دهد.
آنچه که او انجام میدهد تلاش برای جلب توجه شما است، و بـرای این اسـت که خود را در موقعیتی قرار دهد تا شما "قدم اول" را بردارید. مسئله اینـجا اسـت کــه بـسـیـاری از مردان نسبت به این عمل زنان بیتوجه هستند و به همین دلیـل بسیاری از فرصت ها را از دست میدهند. مردان مستقیم عمل می کنند، زنان غیر مستقیم. بنابرایـن اگر زنـی مکررا" شروع به قـرار گـرفـتـن سـر راه شـما نـمود، احتمال اینکه او اینکار را عمدا" انـجام میدهد زیاد است.


● او حرکاتی بخصوص انجام می دهد
یک جمله قدیمی می گوید:"جسم دروغ نمی گوید." طبیعت بشر را جوری برنامه ریزی نموده که هنـگام ابـراز عـلاقه بـی اخـتیـار شـروع بـه انـجام یـک سـری حرکات جسمانی مشخص میکند. این اعمال غیر شفاهـی از گـشاد شـدن چشم هنگام نظاره به چیزی جالب گرفته تا لبخند زدن و لمس کردن، متغیر است.
در اینجا برخی از علائم زبان جسمانی را مشاهده میکنید:
▪ اشاره نمودن در جهت شما با پاها یا شانه ها
▪ خم شدن به طرف شما هنگام صحبت
▪ بازی کردن با مو و دست کشیدن لای موها
▪ نوازش کردن جواهرات ( مانند گوشواره ) و لمس نمودن دسته عینک
▪ چشم برنداشتن از شما هنگام صحبت و گفتگو
▪ تقلید از حرکات شما ( مثلا" اگر دست خود را روی میز بگذارید او هم همین کار را میکند.)
▪ لبخند زدن هنگامیکه شما او را برانداز میکنید.
اگر برخی از این علائم را هنگام حضور طرف مقابل مشاهده نمودید، تقریبا" می توانید مطمئن شوید که او چراغ سبز شروع رابطه برای ازدواج را دارد به شما نشان میدهد


● او هیچگاه برای شما سرش شلوغ نیست
این اصلی ترین قانون بازی عشق است. اگر زنی علاقه به برقراری رابـطـه و بـیرون رفتن با شما داشته باشد، همیشه خودش را در دسترس قرار میدهد. یـعنـی او یـک شـمـاره تلفن کاری یا آدرس ایمیل به شما خواهد داد. او در اسرع وقت به تلفـن یا ایـمیـل شـما جواب خواهد داد. او دعوت شما را برای با هم بودن خواهد پذیرفت - و اگر او در روزی که شما تعیـین کرده اید وقت نداشت، چیزی شبیـه این خواهد گفت: "خوب، این پنجشنبه نمیتونم، اما اگر اشکال نداره بندازیم برای پنجشنبه دیگه، باشه؟ "
شـمـا هـرگـز از یـک زن عـلاقـمـند چـنین جملاتی را نخواهید شنید: " الان واقـعـا" سـرم شلوغه"، یا "بذار بینم وقت دارم"، یا "نمیدونم بتونم بیام یا نه"


● او در مورد شما کنجکاو است
زنی که به شما علاقمند است دوست دارد همه چیزتان را بداند ( تا بتواند در این مـورد با دوستان دخترش صحبت کند). او درمورد خانواده،پیشینه،سلیقه غذایی، موسیقی، فیلم و مسائل گوناگون شما پرسش خواهد کرد. انگیزه اصلی او این اسـت کـه عـلایـق شما را بشناسد تا بتواند خود را دارای علایق مشــتـرک بــا شما نموده و پـیـوسـتـگـی بیشتری با شما ایجاد کند- اگر از قایق سواری خوشتان نمیآید، او نیز ناگهان از این کار متنفر می شود.


● او وضعیت مالی شما را می سنجد
زن علاقمند دوست دارد منابع و بنیه مالی همسر آینده خود را مورد سنجش قرار دهد. سؤالاتی مانند: "کجا زندگی میکنی؟"، "چه ماشینی داری؟" و "شغلت چیه؟" مـیتواند نشانه علاقمندی وی باشد. اگر پاسخ این سؤالات مطابق با "استانداردهای" او باشــد، علائم بعدی ظاهر خواهند شد وگرنه او در غباری از مه فرو خواهد رفت.


● او در مورد آینده صحبت میکند
یک زن علاقمند همیشه دوست دارد در مورد نقشه های آینده و کارهایی که میتوانید با هم انجام دهید اشتیاق نشـان مـی دهد. درواقع او اغلب چیزی شـبـیـه ایـن میـگـویـد: "وای... تـو هـم از بـولیـنگ خوشت میاد؟ باید یه بار با هم بریم بازی کنیم." اگر او چنین عمل نمود، شک نکنید که دوست دارد ازش بخواهید با شما بیرون برود.


● او بیقراری و بی تابی میکند
اگر او واقعا" علاقمند باشد، همانند یک گربه دور و بر شما دستپاچه و بیقرار خواهد بود، بخصوص هنگامیکه شما نتوانید متوجه علائم اشتیاق او شوید. البته ممکن است که ذاتا" یک شخص خجالتی نرمال باشد - اگر او فقط پیش شما بی قراری میکند، احتمالا در سرش فکر ازدواج دارد.


● او نسبت به زنان دیگر، حسادت می ورزد
یک زن سعی می کـند از مـرد مـورد علاقه خود همانند یک عقاب مراقبت نموده و او را با چنگ و دندان حفظ کند. بنابراین اگر در حـال جوک گفـتن بـرای زنـان دیـگر متـوجـه حرص خوردن و جلز و ولز کردن او شـدیـد، بـدانـید کـه او انـتظار دارد برایش بیشتر از یک دوست باشید.
نشانه های فوق ممکن است لزوما" دلیل بر علاقـمـندی یک زن نـبـاشد چـون بـرخـی از زنان کلا" با دیگران حالتی دوستانه


ابریشم 09-15-2010 03:03 PM

ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت يکديگر و به نيت ازدواج يا ...

وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصيات رفتاري از مهمترين عواملي است كه ارتباط بين دخترها و پسرها را در جامعه ما توجيه مي كند. بخصوص دخترها كه معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستي مي دهند.
اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چيست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت كشي، عشق يا ...؟
روان شناسان معتقدند، ميل و كشش به جنس مخالف از نظر فيزيولوژي يك نياز طبيعي، فطري و رواني است. آنان مي گويند در تمام فرهنگها و كشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولين نگاه و گرايش را به سوي جنس مخالف ابراز مي كنند. اما مرز اين كشش در هر فرهنگي تعريف شده است، براي مثال در جوامع غربي و ساير جوامع غير مسلمان ارتباط ميان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شكلي از اين ارتباط مورد پذيرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در كشورهاي مسلمان و برخي فرهنگها اين ارتباط محدود است و در مواردي به فضاي سياسي و اجتماعي جامعه بستگي دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ي ما چگونه است؟
در گذشته هاي نه چندان دور ارتباط بين پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پايين بود ارتباطات به شكل وسيع نبود، از اين رو كنترل بيشتري بر جوانان صورت مي گرفت، اما واقعيت اين است كه بسياري از جوانان امروز در ارتباط هاي خود به ازدواج فكر نمي كنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسايل اقتصادي، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتي، فراگيري اطلاعات و دانش و پديده جهاني شدن كه مبتني بر ارزشهاي ديني نيست، احساس دو گانه اي را در اين نسل پديدار كرده است.
يك صاحبنظر در اين باره مي گويد: غرايز احساسي عاطفي و اخلاقي جوان برگرفته از فضيلت هاي نهفته در ذات اوست كه با نكات متعالي و دستورات حيات بخش اسلامي مي تواند مورد سنجش عميق قرار گيرد. آنچه كه جوان متهور و متحول امروز ايران طلب مي كند، مسلماً آشفتگي ها و نابساماني هاي غربي نيست. وظيفه ي والدين ، مربيان و مسئولان است كه در زمينه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فكر و اخلاق اجتماعي آنان را مدنظر قرار دهند و بر اين محور كه بسيار حساس و پيچيده است، برايشان تعيين تكليف كنند. اگر فرهنگ ازدواج صحيح را به جوان آموزش ندهيم، غرايز جواني او ممكن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بيراهه بكشد.
اما آيا ارتباط بين دو جنس هميشه به پيوندهاي عاطفي و صميمانه منجر مي شود؟ آيا اين نوع ارتباط نمي تواند به زمينه هاي علمي، فرهنگي و ... محدود باشد؟ يك صاحبنظر در اين باره مي گويد:
«از آنجا كه در جامعه ما نگاه دوگانه اي نسبت به اين مسئله وجود دارد، نتوانسته ايم به تعريف قابل قبولي در اين باره برسيم به همين دليل نوع نگاه به دو جنس مخالفي كه كنار يكديگر قرار مي گيرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نيت همراه است و به معناي ناخوشايند موضوع يعني دوست دختر و پسر تعبير مي شود. در حالي كه مي توان به جوانها آموزش داد كه مباحثه و مكالمه با يك غير همجنس در صورتي كه بر محوري صحيح انجام گيرد، شايد حتي مزيت اخلاقي و اجتماعي و شخصيتي براي او و جامعه در برداشته باشد.»
چرا ارتباط ناسالم
برخي كارشناسان تربيتي تحليل اينگونه رفتارها و تفكرات را به اِعمال محدوديت هاي غير منطقي به جوانان نسبت مي دهند و مي گويند كه وقتي جوان عرصه را بر خود تنگ ببيند و نتواند خود را از نظر عاطفي و اخلاقي با محيط تطبيق دهد و مربيان، معلمان و برنامه ريزان نهادهاي آموزشي و تربيتي نيز نتوانند به احساسات و تمايلات منطقي و احساسي او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه مي برد و سعي مي كند چيزهايي را كه طي سالهاي زندگي از او دريغ شده است به هر ترتيب ممكن حتي با هنجارشكني به دست آورد.
عده اي نيز تنگناهاي اقتصادي ، گسترش ارتباطات، فردگرايي و بي تفاوتي به ارزش ها را دليل اين گونه رفتارهاي اجتماعي مي دانند و معتقدند اين دلايل موجب شده بسياري از جوانان امروزي نسبت به ازدواج ديد مثبتي نداشته باشند و به نوعي از زير مسئوليت تشكيل خانواده شانه خالي كنند. يك روان شناس در اين باره مي گويد:
«متأسفانه مشكلات مالي و تصويب قوانيني كه به نوعي حقوق زنان را در جامعه تضمين مي كند از عواملي است كه موجب شده پسران زير بار ازدواج نروند. از سوي ديگر بسياري از جوانان در اين زمانه ترجيح مي دهند خوش باشند. از اين رو به ازدواج با نگاه منفي مي نگرند اما از آنجا كه زن و مرد هر دو به هم نيازمندند و رفع نيازهاي عاطفي و احساسي آنان در حال حاضر از طريق ازدواج به سختي امكان پذير است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستيم.»
اين روان شناس دليل اين گونه نگرش نسل جديد به ارزشها را بي توجهي مسئولان به نيازهاي جوانان مي داند و مي گويد:
«از آنجا كه در موقع بحران نتوانستيم مسائل روز را به موقع هنجاريابي كنيم اغلب جوانان امروزي اين حق را براي خود قائل شده اند كه به سوي رفتارهاي فرد گرايانه گرايش يابند و هنجارهاي اجتماعي را ناديده بگيرند.»وي سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقي، رواج بي بندوباري، پريشاني و بي ثباتي احساس و عواطف را از عواقب بي حد و حصر ارتباط جنس ها نام مي برد و مي گويد:
«اگر اينگونه ارتباطات به عادت تبديل شود ديگر چيزي به نام هسته يا كانون خانواده شكل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا مي رود، جنس ها نسبت به هم بي اعتماد و بي تفاوت مي شوند و در نهايت خانواده اي شكل نمي گيرد و به اين ترتيب شاهد گسترش بسياري از مسايل رفتاري، ناهنجاري هاي اخلاقي و حتي بهداشتي در جامعه خواهيم بود. اينجاست كه نقش كارشناسان علوم ديني و تربيتي در هنجاريابي و جايگزيني هنجارهاي متعادل و مرام تربيتي صحيح و متعالي كه مورد پذيرش خانواده، فرد و نهادهاي اجتماعي باشد روز به روز آشكارتر مي شود.
ديدگاه اسلام
به طور طبيعي زن و مرد به عنوان دو پيكره جامعه انساني به زندگي مشترك با يكديگر نيازمندند . در شرع نيز به پيوند ميان اين دو سفارش بسيار شده است، از اين رو اخلاقي ترين، معنوي ترين و انساني ترين جلوه پيوند زن و مرد در ازدواج تجلي پيدا مي كند و هر نوع رابطه (جنسي) كه خارج از قانون ازدواج باشد، مشكلات متعددي را از لحاظ اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي به بار مي آورد.
در جوامع غربي كه پايه هاي اخلاق ديني و مذهبي سست و ضعيف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانين و هنجارهاي موجود تجاوز مي كند . به طوري كه ارتباط آزاد دختران و پسران به شكل طبيعي و غريزي جريان دارد و از اينجاست كه ريشه هاي فساد اخلاقي شكل مي گيرد و بنياد اجتماعات بشري را متزلزل مي كند.
اما اسلام چه حد و مرزي براي ارتباط بين زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن مي فرمايد: زنان پليد براي مردان پليدند و مردان پليد براي زنان پليد و زنان پاك براي مردان پاك هستند و مردان پاك براي زنان پاك . اينان از آنچه درباره ي ايشان مي گويند بركنارند ، براي آنان آمرزش و روزي نيكو خواهد بود. ( نور / 26)
از ديدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صميمي ميان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعايت موازين اسلامي و حفظ حجاب ظاهري و دروني در عرصه هاي علمي و مشاركت هاي اجتماعي قابل قبول است. اما خارج از اين چارچوب براي ايجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت يا دائم را توصيه مي كند. از اين رو در اسلام رابطه دوستي بين دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعايت ضوابط اسلامي منعي براي اين ارتباط نيست و چه بسا اينگونه ارتباطات زمينه ساز دوستي هاي فكري ، معنوي و عقلي هم بشود.
اما وقتي جوانان تن به ازدواج دائم نمي دهند و جامعه قدرت پذيرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، براي پاسخ به نياز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه بايد كرد؟
خداوند در اين باره مي فرمايد : به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامني ورزند كه اين براي آنها پاكيزه تر است ، زيرا خدا به آنچه مي كنند آگاه است و به زنان با ايمان بگو كه ديدگان خود را از هر نامحرمي فرو بندند و پاكدامني ورزند و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه از آن پيداست.... ( نور / 30 و 31 )
و در ادامه مي فرمايد : كساني كه وسيله ي زناشويي نمي يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بي نياز گرداند... ( نور 33 )
اساس هر نظمي در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر مي گردد. اگر اين نظم برقرار نشود جامعه به سوي انحطاط مي رود. مشكل اين است كه ما در بسياري از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادي از غرب الگو گرفته ايم كه اين مورد موجب بسياري از ناكامي هاي اقتصادي و فاصله طبقاتي و فقر در جامعه شده است، در حالي كه اگر موازين الهي و اسلامي در جامعه پياده شود، شاهد اين بحرانها نيستيم. يك جوان وقتي عدالت اسلام را ببيند، خودش مي خواهد روابط آزاد نداشته باشد و اين قيد را با طيب خاطر مي پسندد. اين يك اصل رهايي بخش است كه نبايد با جنس مخالف ، ناسالم برخورد كنيم. در عين حال جامعه نيز بايد بسترسازي كند تا شرايط ازدواج دائم فراهم شود. اما در يك كلام براي حل بحران هاي اجتماعي ، راهي جز بازگشت به مباني سنتي و سنت هاي اصيل ديني نداريم

ابریشم 09-22-2010 05:36 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif رسم بازي عشق
رسم بازی عشق این بود که
من بشمارم و تو قایم شوی
به همان رسم های قدیمی کودکانه (قایم باشک)
هنوز نشمرده بودم که رفتی
و چنان ناپیدا که
برای همیشه به دنبالت سرگردان و آواره شدم
لعنت به این بازی بچه گانه... لعنت


ابریشم 09-22-2010 05:37 PM


خاك عاشقی می داند، گريه می كند، رنج می كشد

و صبر می كند، سر به آستان مرگ می گذارد، بر شانه هايش گريه می كند

اما نمی ميرد، خاك عاشقی صبور است، بر برگ های پاييز بوسه می زند

تقدير جهان را عوض می كند، جوانه ها را بيدار، و درخت ها را خواب می كند

اما خود، هرگز نمی خوابد، خاك عاشقی صبور است، كه سال ها و سال ها

برای آسمان صبر می كند،و من، همانم، كه از خاك آمده ام

چون خاك عاشقم، و چون خاك، روزی، صبوری را هم خواهم آموخت

جمیله 09-22-2010 10:37 PM

قصه عشق و دیوونگی


يه روز عشق و ديوونگي و محبت و فضولي داشتن با هم قايم باشک بازي مي کردن نوبت به ديوونگي که رسيد همه را پيدا کرد اما هر چه گشت از عشق خبري نبود فضولي متوجه شد که عشق پشت يه بوته گل سرخ قايم شده ديوونگي رو خبر کرد و ديوونگي يه خار بزرگ برداشت و در بوته ي گل سرخ فرو کرد صداي فرياد عشق بلند شد وقتي به سراغش رفتند ديدند چشماش کور شده و ديوونگي که خودشو مقصر مي دونست تصميم گرفت که هميشه عشقو همراهي کنه و از اون به بعد ديوونگي شد عصاي عشق

جمیله 09-22-2010 10:38 PM

داستان عاشقي گل شقايق


شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی

یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت

ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت

شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود-اما-

طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد

ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و
بسوزانند


شود مرهم
برای دلبرش آندم
شفا یابد

چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده

و یک دم هم نیاسوده، که افتاد چشم او ناگه
به روی من

بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و
به ره افتاد

و او می رفت و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را
رو به بالاها

تشکر از خدا می کرد
پس از چندی

هوا چون کورۀ آتش، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت

به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست

به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من

برای دلبرم هرگز دوایی نیست
و از این گل که جایی نیست خودش هم تشنه بود اما!!

نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست اوبودم

و حالامن تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟

نه حتی آب،نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه

روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه -

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت
زهم بشکافت اما ! آه

صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد

و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را

به من می داد و بر لب های او فریاد "بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل"
ومن ماندم

نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی

و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد

ابریشم 09-30-2010 01:25 PM

چه فرقیه بین اون کسی که دوستش داری با اون کسی که عاشقشی...



وقتی با کسی که عاشقشی روبرو میشی.. قلبت تندتر میزنه

ولی وقتی با کسی که دوستش داری روبرو میشی فقط خوشحال میشی..

********************************************


وقتی با کسی که عاشقشی... هستی زمستون پیش چشمات مث بهاره

ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی ..زمستون فقط زیباست ..همین

*************************************************

اگه تو چشمای کسی که عاشقشی نیگاه کنی خجالت میکشی و صورتت سرخ میشه

ولی اگه تو چشمای کسی که دوستش داری نیگاه کنی لبخند میزنی

*************************************************

وقتی با کسی که عاشقشی هستی نمیتونی هر چی تو دلت هست به زبون بیاری..

ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی ..این کارو میتونی بکنی...

************************************************** *

وقتی با کسی که عاشقشی هستی معمولا تو رفتارت راحت نیستی و خجالت میکشی

ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی... تو خودت هستی و هر کاری دوست داری میکنی.

************************************************** **

تو نمیتونی به طور مستقیم تو چشمای اونی که عاشقشی نیگاه کنی

ولی تو میتونی همیشه با لبخند و مستقیم تو چشمای کسی که دوستش داری نیگاه کنی

*************************************************

وقتی کسی که عاشقشی گریه میکنه تو هم به همراه او اشک میریزی

ولی وقتی کسی که دوستش داری گریه میکنه تو فقط تسکینش میدی...

************************************************** ****



احساس عاشق بودن از چشم شروع میشه ..

ولی دوست داشتن از گوش

میدونی چه جوری؟؟




وقتی تو میخوای کسی رو که دوست داشتی دیگه دوست نداشته باشی کافیه دیگه گوشات رو بگیری و به حرفاش گوش ندی و اهمیتی ندی و فراموشش کنی

ولی وقتی میخوای کسی رو که عاشقشی فراموش کنی..چشمات رو میبندی ولی عشق به صورت قطره ای اشک از چشمات میاد پایین...و می ریزه روی قلبت و اون جا میمونه

تا ابد.... .. ..

imann 09-30-2010 05:48 PM

انسان با فریفتن خود آغاز و با فریفتن دیگران تمام می کند این همان چیزیست که دنیا به آن عشق و عاشقی می گوید:)

ابریشم 09-30-2010 10:32 PM

تنها با گفتن دوستت دارم نمی‌توان به کسی ثابت کرد که دوستش داریم.
عشق و محبت احساسی است که نسبت به کسی در ما به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود.
وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی کارها می‌کنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمی‌دهیم.
وقتی کسی را دوست دارید:



۱– به او دروغ نمی‌گویید.

۲- غرورش را نمی‌شکنید.

۳- به خانواده‌اش و کسانی که دوست دارد احترام می‌گذارید.

همسر شما از دل یک خانواده آمده است که اگر آن خانواده نبود همسر شما نیز امروز در کنار شما نبود پس به خاطر وجود همسرتان که دوستش دارید باید از خانواده‌اش سپاسگزار باشید و به خاطر همسرتان به آنها احترام بگذارید و مطمئن باشید که همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.


۴- او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهید گرفت.

این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست که هر کسی ایراداتی دارد اما اگر کسی بخواهد همیشه تنها ایرادات شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در کنار نقاط منفی و بیشتر ببینید تا به همسرتان احساس ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بی‌خود بپرهیزید.

۵- با او لج‌بازی نمی‌کنید. وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابرش موضع‌گیری نمی‌کنید و در برابر خواسته‌ها و رفتار او لج نمی‌کنید.


۶- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتکب می‌شوید به راحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی می‌کنید. اشتباه کردن در زندگی اجتناب ناپذیر است و یکی از راه‌های برطرف کردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل عذرخواهی است که این عمل در برابر کسی که دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا که غرور در برابر معشوق جایی ندارد.

۷- او را در کارها و تصمیماتتان دخیل می‌کنید. وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه می‌خواهید نظر او را راجع به همه چیز جویا شوید و کاری کنید که او را خوشحال می‌کند پس همیشه با او مشورت می‌کنید و تصمیماتتان را به تنهایی نمی‌گیرید.

اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب‌ناپذیر است اما برخورد همسران در این اختلاف نظرها می‌تواند آن را مشکل ساز و یا سازنده کند.


۸-اگر مخالفتی با او دارید با آرامش قانعش می‌کنید. اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب‌ناپذیر است اما برخورد همسران در این اختلاف نظرها می‌تواند آن را مشکل ساز و یا سازنده کند. پس اگر همسرتان را دوست داشته باشید با آرامش با او سخن می‌گویید و دلیل مخالفتتان را روشن و واضح برایش توضیح می‌دهید و آنگاه می‌توانید قانعش کنید.

۹- به او در کارهایش کمک می‌کنید. زن و مرد باید در همه چیز با هم همکاری داشته باشند. درست است که این دو در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها کمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه چیز همکاری می‌کنند. پس به راحتی می‌توان این کمک کردن را در زندگی امروزه معنی کرد.

۱۰-اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است کمکش می‌کنید. اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بی‌حوصله است اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را می‌کنید که این احساس منفی را از او دور کنید یا اگر لازم باشد به او فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه این‌که بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحت‌تر کنید. گاهی آرامش داشتن در برابر کسی که عصبانی است او را بیشتر عصبانی می‌کند. اگر همسرتان را عصبانی کردید با آرامش بی موقع خود ، او را عصبانی‌تر نکنید چرا که او فکر می‌کند آنقدر برایش ارزش ندارید که وقتی ناراحت است عین خیالتان نیست.



۱۱- می‌توانید به راحتی اشتباهات او را ببخشید و فـرامـوش کـنـیـد. درسـت است که بعضی اشتباهات بخشودنی نیست اما تعداد آنها بسیار کم است و معمولا در زندگی اشتباهات کوچکی پیش می‌آید که می‌توان با محبت از آنها گذشت و با صحبت‌های منطقی از بروز دوباره آن جلوگیری کرد.

۱۲- از این‌که در کنارش هستید خوشحالید و نمی‌خواهید از کنارش فرار کنید. بعضی از زن و شوهر‌ها دائما می‌خواهند از هم فرار کنند و تنها باشند و یا با دیگران وقت بگذرانند. درست است که ممکن است گاهی انسان به تنهایی و خلوت کردن نیاز پیدا کند اما طبیعتا در اکثر اوقات از این‌که در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذت می‌برید و می‌شود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند که در کنارش خوشحالید.

۱۳- با لذت گذشت خواهید کرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرتان می‌خواهید. این گذشت به معنی نادیده گرفتن خودتان نیست بلکه وقتی کسی را دوست دارید اول به او می‌اندیشید و بعد به خودتان.


۱۴- در جمله‌هایتان کمتر از من استفاده می‌کنید و بیشتر از او و خوبی‌هایش می‌گویید.

بسیاری کارهای دیگر که وقتی کسی را دوست داریم انجام می‌دهیم یا نمی‌دهیم در این دسته جای دارند که می‌توان با دقت در انـتـظـارات خـودمـان در بـرابر کسی که ادعا می‌کند دوستمان دارد آنها را بیابیم. در واقع کارهایی که خودمان از همسرمان انتظار داریم می‌تواند فهرست خوبی از این دسته باشد.


ابریشم 10-05-2010 06:17 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2844%29.gif از3طریق بفهمید کی دوستتون داره..!!!
آدمها از سه طریق میفهمند که طرف، دوستشون داره.
یا به تعبیر بهتر باید بگم: « آدمها سه تا گیرنده ی عاطفی دارند ».
◄ گیرنده های شنیداری
◄ گیرنده های دیداری
◄ گیرنده های لمسی
همه ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده های عاطفی خودمون، میفهمیم این بابایی که داره برای ما بال بال میزنه، به ما علاقه داره یا نه؟

مرد به زن تلفن میزند و میگه : « عزیزم! دوستت دارم ». زن هم کلی خوشحال میشه.

تويه مهمونی که همه ی آقایون خوشتیپ و خوش لباس هستن، زن به مرد میگه: « وا! آقا! به عقیده ی من، شما از همه جذابتر هستید! » مرد هم حسابي دهنش آب میافته و خوشحال میشه.
اینها همه یعنی فعالیت « گیرنده های شنیداری ».
به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه ی کسی رو از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگه و از راه « گوش »، می شنویم، شاخکهای عاطفی ما به قلبمان پیام میدهند که این فرستنده ی پیام، « تو رو دوست داره ».
مرد برای روز تولد زنش کادو میخرد. پس دوستش داره.
زن برای مرد، توخونه لباسهای خوب میپوشه، پس دوستش داره.
مرد تو مهمانی همه ی حواسش به زنش است، پس دوستش داره.
پس مجموعه ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شون، می تونیم به علاقه ی طرف خودمون پی ببریم، « گیرنده های دیداری » ما رو فعال میکنه. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده های لمسی » داره اینه که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افته.
◄ نکته ی کنکوری:
[ وقتی کاری را انجام میدیم، وظیفه ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار رو میکنیم. این مجموعه ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخکهای عاطفی طرف روا فعال میکنه و به قلب ما پیام میفرسته که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! »]
مرد، زنش رو نوازش میکنه، پس دوستش داره.
مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شونه ی زنش میگذاره و از اون به دلیل تهیه ی غذا، تشكر میکنه. [ سالی یه بار هم این کار روبکنید بد نیست ]
زن، همین طوری که نشسته و داره همراه مرد، برنامه ی تلویزیون را میبینه، دست مرد رونوازش ميكنه. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده ی این بخششان، غیر فعال است ].
در این نوع ابراز علاقه، لمس طرفه که گیرنده های عاطفیه اش رو فعال میكنه.
***
خب!همينطورکه خوندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده عاطفی ما فعال میشه و این به دلیل ارسال پیام محبت آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است. هرکسی یه« گیرنده ی اصلی» یا « شاخک اصلی » داره. یعنی بیشتر از طریق اون گیرنده ست که می­فهمه طرفش به اون داره ابراز علاقه میکنه. این شاخکها، « نقطه ی آسیب پذیر» دوستیها و محبتها هستند.
چرا؟ چون این شاخکها « سیر » میشن. یا به تعبیری، حساسیتهای خود را از دست میدن. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده ی خاص، پالس بفرستید.یک نفر، شاخک « شنیداری»اش زود سیر میشه. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریعتر ناگیرایی پیدا میکنه. عده ای هم از «لمس» زود خسته میشن.
تصور کنید که زن، راه به راه به مرد میگه: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم میخوره. یا برعکس، مرد میروه و میآد، قربون صدقه ی زنش می­ره! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » میروه و تمام محبتهای اضافی را بالا میآره.
◄ نکته ی کنکوری:
[ اگر میبینین که دوست دخترتون به شخص دیگه اي توجه داره، اول باید نتیجه بگیرین که یک جایی دارین « افراط » یا « تفریط » میکنین. باید قبول کرد که خيلي از زنها، بیشتر جلب « کم­توجهی مرد» میشن تا « توجه بیش از حد ». دقت کنین که میگم « کم توجهی » نه «بی ­توجهی»!
و من اسم اون شخص دوم رو که گاهی به نامهای «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد میکنیم رو «توالت عاطفی» میذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتي کمبودهای عاطفی خودشون روتو این توالت بالا میآرن. حالا چرا توالت؟ چون اون شخص سوم، بيخود میکنه وقتی میبینه که دو نفر با هم دوست یا همسرن، وارد جریان عاطفی اونها میشه. حتي اگه زن یا مرد ، خودشون مایل باشن و از او دعوت کنن که وارد جریان عاطفیشون بشه تا نفر سوم اجازه نده که « توالت » باشه، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]
برگردیم به اصل داستان! داشتم می گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده ی اصلی طرف مقابلمون، پالس عشقی می فرستیم، در این حالت آن گیرنده ی اصلی، یا به کل خاموش میشه یا میره روی « استندبای ».
◄ دقت کرده اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنین، خودش رومیگیره؟
◄ تجربه کردین که وقتی یکی از عشق و محبتتون نسبت به خودش مطمئن شد، محلتون نمی­گذاره؟
◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش رو نبینی؟
. چون این آدم ها، شاخک اصلیشون، زود به « ناگیرایی » دچار میشه.
بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمون داره، دیگه نیازی نمی بینیم که گیرنده های عاطفی خودمون رو روشن بذاریم. چون ما انسان ها ذاتاً عاشق « نداشته ها» هستیم. وقتی چیزی روداشتیم، دیگه ارزشش برامون از بین میره. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال ها با هم دوست هستن، ولی دو ماه بعد از ازدواجشون، تقاضای طلاق می کنن.هم آقایان و هم خانمها، به این عارضه ی بد، مبتلا هستیم. ما آدمها همین طوری ایم اصلن. وقتی می فهمیم که کسی دوستمون داره، دیگه تلاشی برای جلب دوستی بیشترش نمی کنیم. چون « ظرف پذیرش محبتهامون، به شدت کوچک است».
بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] اینه که شاخک اصلی طرفمون رو شناسایی کنیم، و به آن، پیام های کمتری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]
در حقيقت: دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست میخواد.
[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]
وگرنه اگر بخوايد کارتون رو به معجزه ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار كنين و مدام عشقتون رو « آرزو » کنین و منتظر بمونین تا «مهرتون به دل طرف بیفته»، همون بهتره برین یه امام زاده ای دخیل ببندین و برای کفترهاش، دونه ی نذری بپاشین!
به جای همه ی این کارها، اول گیرنده های عاطفی فرد موردعلاقه تون رو شناسایی کنین، بعد ببینین کدوم گیرنده هاش ممکنه زمانی کار دستتون بده؟ کدومش بیشتر به دردتون می خوره؟ با کدومش زود خسته میشه؟ چه فرستنده هائيتون رو خاموش کنین که طرف فردا خودش رو براتون نگیره؟ کدوم ها رو روشن نگه دارین که تعادل دوستی حفظ شه؟
اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امامزاده ها هم معجزه میکنن.
همه این هایی رو که گفتم، چیزهاییه که همه مون میدونیم. فقط باید یکی، یادمون بیاره. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ست که دوستی ها روپایدارتر میکنه و جدایی ها روا به تاخیر می اندازه....


ابریشم 10-05-2010 06:18 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2844%29.gif ۱۰ راه تضمینی برای عمیق تر کردن رابطه عاشقانه
داشتن یک رابطه شاد و خوب کار سختی نیست! خبر بهتر برای زوج های خوشبخت این است که اگر در یک رابطه موفق باشید، چه ازدواج کرده باشید چه نکرده باشید، می توانید با ایجاد چند رفتار جدید و تغییرات کوچک در رابطه تان آن را برای همیشه همانطور حفظ کنید یا حتی آنرا بهتر هم بکنید. بااینکه خیلی متخصصین می گویند باید روی درست کردن اشکالات رابطه متمرکز شوید، تحقیق من ثابت کرد که اضافه کردن رفتارهای مثبت به رابطه تاثیر بسیار بیشتر بر خوشنودی زوج ها دارد. در زیر به ۱۰ راه برای عمیق تر کردن رابطه تان برای خوشنودی و رضایت بیشتر اشاره می کنیم.

ابریشم 10-05-2010 06:19 PM

1-خاص بودن طرف مقابلتان را قبول کنید.
همه ما در لحظه هایی آرزو می کردیم طرف مقابلمان لاغرتر، پولدارتر، رمانتیک تر یا خیلی چیزهای دیگر بود. نگاهی به انتظاراتتان بیندازید و ببینید تا چه حد واقعبینانه هستند. انتظارات غیرواقعبینانه فقط منجر به خسته شدن شما از رابطه می شوند که یکی از مهمترین دلایل از بین رفتن رابطه هاست.


ابریشم 10-05-2010 06:19 PM

2- هر از گاهی مهربان شوید.

اعمال و رفتارهای خیلی کوچک که نشان دهد، “من به تو فکر می کنم” برای حفظ رابطه لازم است. مثلاً همین که مرد ماشین همسرش را ببرد و بنزین به آن بزند، همین که زن یک فنجان چای خوب برای شوهرش درست کند و کنار تختش ببرد، گرفتن دست ها، لمس کردن همدیگر، ایمیل های عاشقانه در وسط روز همه و همه راه هایی بسیار ساده برای ابراز محبت هستند. تحقیقات نشان می دهد که جمع شدن رفتارهای کوچک مکرر تاثیر بزرگتری بر خوشبختی روابط زوج ها دارد تا رفتارهای بزرگ هر از گاهی.

ابریشم 10-05-2010 06:20 PM

3- ۱۰ دقیقه در روز را به برقراری ارتباط اختصاص دهید.

بیشتر زوج ها فکر می کنند که همیشه با هم در تماس هستند اما واقعاً چه مقدار زمان را به عمیق تر کردن درکتان از طرف مقابل اختصاص می دهید؟ زوج های خوشبخت در تحقیق من بیشتر اوقات با هم حرف می زنند اما نه درمورد رابطه شان، درمورد مسائل خودشان و فکر می کردند که در چهار زمینه شناخت خوبی از طرف مقابلشان داشتند: دوستان، محرک های استرس زا، آرزوها و رویاها، و ارزش ها. ۱۰ دقیقه در روز را اختصاص دهید که با همسرتان درمورد چیزی جز کار، خانواده، مسائل خانه یا رابطه تان حرف بزنید. این تغییر کوچک روح و زندگی تازه ای به رابطه تان می دهد.




ابریشم 10-05-2010 06:23 PM

4-هر هفته عاشق شوید.

قرارملاقات های ناگهانی فوق العاده هستند اما واقعیت این است که ما آنقدر مشغول کار و زندگی هستیم که معمولاً وقتی کمی برای عشقمان می گذاریم. با یک قرارملاقات در هفته برای خوردن شام بیرون، رفتن به سینما، گالری های هنری، یا هر چیز دیگری عشق و رابطه تان را همیشه سالم نگه دارید. یک نکته برای آقایون: تحقیقات نشان می دهد که خانم ها وقتی خارج از خانه و دور از بچه ها و مسائل خانه داری باشند، مهربان تر و پرحرارت تر می شوند و میل جنسیشان هم خیلی قوی تر می شود. با اجاره یک شب در یک هتل و سپردن بچه های به یکی از افراد فامیل ببینید که چه اتفاقی می افت





ابریشم 10-05-2010 06:24 PM

5- با هم و در کنار هم تغییر کنید و رشد کنید.

رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای غذا دادن به آن ایجاد تغییر در آن است. ایجاد تغییر در رابطه نشان داده است که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوج ها می باشد. این تغییرات می توانند کوچک باشند اما باید آنقدر بزرگ باشند که طرفتان متوجه آن شود. جایتان را با هم عوض کنید: اگر همیشه مرد برای شام در یک رستوران جا رزرو می کند، اجازه بدهید یکبار خانم اینکار را بکند. یا برنامه هایتان را قطع کنید: وسط کار یک کار جالب با هم انجام بدهید، مثلاً به یک گالری یا موزه که نزدیکتان است بروید. یا یک چیز جدید را امتحان کنید: با هم به کلاس رقص یا اسکی بروید.





ابریشم 10-05-2010 06:24 PM

6- دوستان و خانواده هم را بهتر بشناسید.

تحقیق من نشان داد که بخصوص مردها وقتی همسرشان رابطه خوبی با خانواده او دارد شادتر هستند. همچنین زوج هایی که دوستان هم را می پذیرند و برای شناختن آنها تلاش می کنند خوشبخت تر هستند تا زوج هایی که دوستان و زندگی خانوادگی جداگانه دارند.


اکنون ساعت 06:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)