پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   حس عشق و عاشقانه ها (http://p30city.net/showthread.php?t=974)

shokofe 10-31-2010 09:48 AM

چرا عاقلان را نصیحت کنیم
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بی عادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم
به هنگام نیت برای نماز
به آلا له هاقصد قربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم
چه اشکال دارد در آیینه ها
جمال خدا را زیارت کنیم
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نقل مهر و محبت کنیم



Nur3 10-31-2010 11:19 AM

باز باران بارید

خیس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابری هوا
هر کجا هستی باش
آسمانت آبی
و تمام دلت از غصه دنیا خالی

shokofe 11-01-2010 12:25 PM

این شعر را برای تو می گویم
ای زادگاه زایش عشق من
این شعر را برای تو می گویم
با حس عاشقانه ی دل بستن
این شعر را برای تو می گویم
هر چند واژه ها همه تکراریست
این شعر را برای تو می گویم
با هر چه عشق در بدنم جاریست
من شعر ها سروده ام اما این . . .
یک حس بی نهایت و نایاب است
تو شعر ها شنیده ای اما این . . .
شعری برای تو ، غزلی ناب است
همچون زمان دیدن یک رؤیا
چون روزهای دیدن تو ، شادم
گفتم : سکوت می کنم از این پس
با شعر انتظار ، که بارانیست
خواندم ز چشم های اهوراییت . . .
راهی که می روم ره ویرانیست
این شعر را برای تو می گویم
تا بشکنم سکوت نگاهت را
ای آفتاب گرم زمستانم
بر من ببخش عطر پناهت را
این شعر را برای تو می گویم
در اولین بهار تو را دیدن
این شعر را برای تو می گویم
ای آشنای غربت عشق من ...

Nur3 11-02-2010 10:27 AM

چه ساده بودم
آن هنگام كه می پنداشتم
تركیدن بادكنك آبی من،
ناگوارترین حادثه ی عالم است!

Nur3 11-02-2010 10:28 AM

شاید در مسیر رسیدن ما به هم درخت سیبی کاشته شده
که از ترس آن به هم نمی رسیم.

GolBarg 11-19-2010 11:18 PM

به راستی چقدرسخت است خندان نگه داشتن لب ها
درزمان گریستن قلب ها


وتظاهربه خوشحالی دراوج غمگینی
وچه دشواروطاقت فرساست گذراندن روزهایی تنهایی و
بی یاوری
درحالی که تظاهرمی کنی هیچ چیز برایت اهمیت
ندارد


اما چه شیرین است درخاموشی وتنهایی
به حال خود گریستن وبازهم نفرین به تو ای سرنوشت!



BaHaReH 11-20-2010 10:56 AM

اگه عاشقی، سعی کن به عشقت برسی چون وقتی بره دیگه رفته. اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی.
چون تلخترین شیرینی روزگاره

مهبا 11-20-2010 03:23 PM

مثل کبریت کشیدن در باد دیدنت دشوار است

من که به معجزه عشق ایمان دارم

می کشم آخرین دانه کبریت را هر چه بادا باد.....
.

ابریشم 11-20-2010 06:52 PM

در عشق که به پای من نمیرسی!
گرچه همیشه رجز میخوانی برایم که از من عاشق تری .. http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif
در احساسم که مجالت نمیدهم ! این را خوووب میدانی ..خوووب ..
بگذار
وقتی خسته و کلافه از خیلی چیزهام
اغوشت
تنها برای من باشد
دلم تنگ است عشق من
دلم برای در اغوش گرفتنت تنگ است ....
و کلافه ام
از روزهایی که برای ما نیستند..http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

__________________
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت/ که اگر سر برود از دل و از جان نرود
http://www.img4up.com/up2/192255015190593.jpg

shokofe 11-21-2010 11:58 AM

شعرهايم ترانه نيست
حرف عاشقانه نيست
آواز خوش هزاره نيست
شعرهايم همه درد است و اين درد، بهانه نيست
شعرهايم رنگ ندارد، وزن و آهنگ ندارد
گفته بودم شعر من ترانه نيست
پاييز است و هرگز بهاره نيست
شعرهايم دردهاي كهنه است
دردي كه هرگز غريبه نيست
شعرهايم هرچه هست از خوب از بد
بهترين از اين برايم سرايه نيست


behnam5555 11-21-2010 09:08 PM


باز گریه های شبانه با ترنم باران هم آوایی می کند
باز غمهای دلم را سیاهی شب نغمه سرایی می کند
باز زخم کهنه دل با ظلمت شب همدردی می کند
شب درازیست این دالان غم
گویی سحر در راه نیست
نه دلی نه عشقی نه همدردی
با فریادم خبر می کنم که غم دارم
باز گریه هایم خبر می کند که همدرد ندارم
نه دلــــــــــی نه عشـــــــــقی ؟؟؟؟؟؟؟


behnam5555 11-22-2010 10:31 PM



گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟
در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟
آیا میبینی که تو را میبیند؟

صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم؟
دوست ندارم که بگویم دوستت دارم. دوست دارم که بدانی دوستت دارم!

ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم.

تو میروی و من فقط نگاهت میکنم، تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم، بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است..
در شیرینی بوسه غرق بودیم که ناگهان شوری اشک رابر لبانم احساس کردم و فهمیدم که این بوسه ی جدایس

وقتیکه عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست وقتیکه تو رو در قلب کوچکم جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم وقتیکه دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری می کنم بیشتر پی به معنای زندگی می برم هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که ارامش چیست و هرگاه به جدایی می اندیشم کنار خود سایه مرگ را می بینم

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه … خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی … خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری … خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای … خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره … خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت

صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریقت را نثارم کنی

گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم. منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم. ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم. تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم….

ابریشم 11-25-2010 10:40 PM

http://s1.picofile.com/file/6194760560/montekhabs_.jpg

کنار بغض پنجره نشسته تار میزند، همان که در سکوت شب سپید جار میزند، سلام، ساده دل سلام، کدام تک ستاره ای؟ تمام ذهن کوچک را سحر به دار میزند.

ابریشم 11-25-2010 10:41 PM

دلم دوباره کمی هوای گفتن کرد و باز پیچک شعرم شراره بر تن کرد، هنوز فصل نگاهم نرفته بود انگار، دلم برای همیشه هوای رفتن کرد.

ابریشم 11-25-2010 10:41 PM

تا گریه طلسم درد را میشکند، دل حرمت آه سرد را میشکند، دریای هزار موج طوفان زده است، اشکی که غرور مرد را میشکند.

ابریشم 11-25-2010 10:42 PM

ماهی کوچکی بودم سنگی یه روز راهمو بست، پناه من یه برکه بود اونم یه روز از غم من دلش شکست.

ابریشم 11-25-2010 10:42 PM

من زاده ی شبهای پر از کابوسم، با این همه درد از خودم مایوسم، ای عشق اگر تو هم به دادم نرسی، در پیله ی تنهایی خود می پوسم

behnam5555 11-26-2010 10:13 PM


behnam5555 11-26-2010 10:15 PM



کاش...

کاش لحظه ی مرگم امشب بود .
کاش مرغ نفست با من بود
کاش با من بودی و می گفتی
که این قصه همه در فکرم بود
کاش بانوی شهر مشرق با من بود
کاش با مهربانی و خوبی با من بود
کاش چشمانم میدید روزی را
که دستانت محرم دردم بود
سیل اشکی گرفت چشمم را
این ها همه قصه ی عشقم بود
بی تو حتی در اوج خنده هام
بر لب خشکیده ام ماتم بود
کاش با من بودی همه ی ذکرم بود
این ذکر همه در فکرم بود
این ای کاشها همه در فکرم بود
خاطر من همه شب ماتم بود
کاش لحظه ای با من می بودی
آن لحظه به خدا قسم لحظه ی شادم بود
آن شادی را ندیدم هرگز من
آن شادی همه در فکرم بود
تجربه ی بی مهری مرگ من است
این گفته کلام آخر بود
کاش میگفتی حرفی که رازت بود
که همه دردم در رازت بود
کاش میگفتی حرف دلت را
ولی این حرف دل صدای نازت بود
این نگفتن ارزش غم را نداشت
غم من نگفتن رازت بود
روزگاری غم و غصه ی من
صدای دلنواز سازت بود
کاش لحظه ی مرگم امشب بود
کاش لحظه ی مرگم امشب بود


behnam5555 11-26-2010 10:18 PM


نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کن


http://sokotearefaneh.persiangig.com/loo3-2.gif





Nur3 12-01-2010 10:33 AM




آواز عاشـقانه ی مـا در در گــلو شـکست
حق با سکوت بود، صدا در گــلو شـکست

دیـگـــر دلــم هـوای ســرودن نـمــی کنـد
تـنها بـهـانـه ی دل مــا در گـلـو شـکسـت

سـربسته مانـد بـغـض گره خـورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گـلو شکست

ای داد، کــس بــه داغ دل بـــاغ، دل نـــداد
ای وای، هـای هـای عـزا در گلو شکست

آن روزهــا ی خــوب که دیدیـم، خــواب بـود
خـــوابم پــریـد و خاطره ها در گلو شکست



بـــادا مـباد گــشــت و مــبـادا ‌بــه بـاد رفـت
آیـــــا ز یــاد رفــت و چــرا در گلـو شکـست


فرصــت گــذشــت و حـرف دلم ناتمام مـاند
نـــفـرین و آفــریــن و دعــا در گلـو شکست

تــــا آمــدم کـــه بــا تــــو خداحافظی کنــم
بــغــضـم امان نداد و خدا ... در گلو شکست


GolBarg 12-03-2010 09:01 AM

وقتی می خندی همه با تو می خندند
اما وقتی که گریه می کنی این بار همه به تو می خندند

فرانک 12-03-2010 11:23 AM

لحظه ای بنشین
نگاهم کن
نگردان روی
نچرخان چشم
نخواهم ریخت حتی قطره ای هم اشک
نرنج از گرمی احساس
ببین ... بنگر
وجودم عشق
نگاهم رنگ
صدایم نرم
و دستانم ...
دلم سنگ صبور درد
فقط بنشین ... نگاهم کن
بهشت اینجاست
درون من

GolBarg 12-03-2010 12:28 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط فرانک (پست 196850)
لحظه ای بنشین
نگاهم کن
نگردان روی
نچرخان چشم
نخواهم ریخت حتی قطره ای هم اشک
نرنج از گرمی احساس
ببین ... بنگر
وجودم عشق
نگاهم رنگ
صدایم نرم
و دستانم ...
دلم سنگ صبور درد
فقط بنشین ... نگاهم کن
بهشت اینجاست
درون من

گفت بگونه ای زندگی کن گویا بهشت همین جاست..
منم گفتم بهشت رو با تو تجربه خواهم کرد ولی افسوس که بهشت رو تنهایی باید تجربه کنی

behnam5555 12-08-2010 10:01 AM

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت

ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

ابریشم 12-10-2010 12:21 PM

دلخوشم با غزلي تازه . همينم كافيست

تو مرا باز رساندي به يقينم . كافيست

قانعم . بيشتر از اين چه بخواهم از تو

گاه گاهي كه كنارت بنشينم كافيست

گله اي نيست . من و فاصله ها همزاديم

گاهي از دور تو را خوب ببينم كافيست

آسماني ! تو در آن گستره خورشيدي كن

من همين قدر كه گرم است زمينم كافيست

من همين قدر كه با حال و هوايت . گهگاه

برگي از باغچه ي شعر بچينم كافيست

فكر كردن به تو يعني غزلي شور انگيز

كه همين شوق مرا . خوب ترينم! كافيست

ساقي 12-10-2010 07:31 PM

کوک دلت را،
به دست هر تازه کار ِ مدعی نسپار؛
تا فردا
به بد آوازگی،
شهره ی خیال ها نشوی..


...

behnam5555 12-17-2010 01:55 PM



مطرب


مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد!
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد!!!

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد!!!


behnam5555 12-17-2010 01:59 PM


پرکن پیاله را

پرکن پیاله را
که این آب آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد
این جامها
که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد

من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های ژرف
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها

دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد
پر کن پیاله را


هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلوده دور دست
پرواز کن
به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد

در راه زندگی
با این همه تلاش و تقلا و تشنگی
با این که ناله میکشم از دل
که آب ....آب
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را..........................................



مشیری


behnam5555 12-17-2010 02:06 PM



شمس سه ساله!!!

دشمن خویشیم و یار آنکه ما را می‌کشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا می‌کشد

زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین می‌دهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا می‌کشد

خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد

آن بلیس بی‌تبش مهلت همی‌خواهد از او
مهلتی دادش که او را بعد فردا می‌کشد

همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه
درمدزد از وی گلو گر می‌کشد تا می‌کشد

نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می‌کشد

کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون
خفیه صد جان می‌دهد دلدار و پیدا می‌کشد

از زمین کالبد برزن سری وانگه ببین
کو تو را بر آسمان بر می‌کشد یا می‌کشد

روح ریحی می‌ستاند راح روحی می‌دهد
باز جان را می‌رهاند جغد غم را می‌کشد

آن گمان ترسا برد مؤمن ندارد آن گمان
کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می‌کشد

هر یکی عاشق چو منصورند خود را می‌کشند
غیر عاشق وانما که خویش عمدا می‌کشد

صد تقاضا می‌کند هر روز مردم را اجل
عاشق حق خویشتن را بی‌تقاضا می‌کشد

بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان
گر چه منکر خویش را از خشم و صفرا می‌کشد

شمس تبریزی برآمد بر افق چون آفتاب
شمع‌های اختران را بی‌محابا می‌کشد!!!

shokofe 12-20-2010 10:13 AM

مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه
روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت
مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
دورود بر عشق پاك


shokofe 12-21-2010 10:13 AM

اگر می خواهید خدا را بشناسید و درک کنید
باید بیشتر و بیشتر عاشق شوید.
عشق کلید شناخت اوست.


جی پی واسوانی

shokofe 12-21-2010 03:05 PM


shokofe 12-25-2010 09:50 AM

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو مینگرد... به دلی دل بسپار که بسیار جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...

ابریشم 12-27-2010 09:30 PM

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی
شدم از درد وتنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
تپشهای دل خستم چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی
دلم دریای خون است و پر از امواج بی ساحل
درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی
هماره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن
چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی

adigoli 12-28-2010 10:44 AM

:53:اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد:53:
:53:در دام مانده باشد صياد رفته باشد:53:
آه از دمي كه تنها با داغ او چو لاله:53:
:53:درخون نشسته باشد ، چون باد رفته باشد:53:
:53:از آه دردناكي سازم خبر دلت را:53:
:53:روزي كه كوه صبرم برباد رفته باشد:53:
:53:آواز تيشه امشب از بيستون نيايد:53:
:53:گويا به خواب شيرين فرهاد رفته باشد:53:
:53:شادم كه از رقيبان دامن كشان گذشتي:53:
:53:گو مشت خاك ماهم برباد رفته باشد:53:

ابریشم 12-28-2010 06:16 PM

عکس تو، رو طاقچه ی قلب منه / بهترین خاطره ی عمر منه
دل اگه بخواد بیفته بشکنه / عکستو طوری گذاشتم که نشکنه

ابریشم 01-02-2011 07:51 PM

شب که می شود پلک عاشقانه هایم باز می شود
و آسمان چشمانم را ابر غمین چشمانت می پوشاند
آنگاه از گوشه ی چشمانم، شبنم ها ، شب نامه هایم را به گوش می نشینند.
شب که می شود،دلتنگی هایم چونان شب پره ای تنها
به سوی دریچه ی نگاه ماهت پرواز می کنند
با تو بودن
اتفاق کوچکی نیست باور سبزی که هر روز صبح با لبخند کمرنگ آفتاب محو می شود
هم نفس با شبنم
همسفر با رویا http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gifhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif...

...



گفت به پیشم بیا

گفت برایم بمان

گفت به رویم بخند

گفت برایم بمیر

آمدم

ماندم

خندیدم

مُردم


تقدیم به تو که تنها بهانه ی بودنم هستی
دوباره گشته ام خجل از این همه رمیدگی

عبور چشم مست تو و حس ناب نشئگی

غزل غزل ترانه ام ، ولی چه سود نازنین

نصیب من در این نبرد شکستگی ، شکستگی

همیشه حرف آخرم دوباره با تو بودن است

تبسم نگاه تو ، شروع دل سپردگی

به نام تو که می رسم غزل شکوفه می دهد

و فصل سبز یاد تو بهانه ی همیشگی

تویی بهار دلکشم در این خزان روزگار

پرنده ی اسیر تو شده پر از گسستگی

هجوم بغض خاطره در این سیاهی کبود

و اشک های خالی ام در امتداد خستگی

غزل تمام شد عزیز و در نگاه خیس من

حضور سبز یاد تو و حس ناب نشئگی

ابریشم 01-07-2011 03:51 PM

كسي هرگز نميداند
چه سازي ميزند فردا

چه ميداني تو از ديروز

چه ميدانم من از فردا

همين يك لحظه را درياب

كه فردا ميشوي تنها

behnam5555 01-07-2011 07:26 PM


کوتاه
یکی بود یکی نبود
اون که بود تو نبودی.اون که تو قلب تو نبود من بودم
یکی داشت یکی نداشت
اون که داشت تو بودی .اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم.
یکی خواست یکی نخواست
اون که خواست تو بودی . اون که نخواست از تو جدا شه من بودم.
یکی رفت یکی نرفت
اون که رفت تو بودی . اون که به جز تو دنبال هیچکی نرفت من بودم.


دارد باران می بارد!
ومن خیسم از خیال لبخندی.
دارد باران می بارد
اما
مردمان دیار عافیت پنجره ها را بسته اند
و خورشید را در فانوس به تماشا نشسته اند.
دارد باران میبارد و غمی به وسعت نداشتن هایم
مرا پر از وسوسه ی کوچ می کند.
دارد باران می بارد
و زمین عطر خاک را
به خاطراتم پیوند می زند
انگار همین چند لحظه ی پیش بود که بعد از هزاران دروغ و شاید همدیگر را در آغوش کشیدیم
دارد باران می بارد
باران دارد به بیقراری من و نا مهربانی تو می بارد



اکنون ساعت 08:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)