پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   وصف حال خودتان با زبان شعر (http://p30city.net/showthread.php?t=3983)

رزیتا 12-03-2010 01:29 AM

بهارانه

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک


شاخه های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگهای سبز بید

عطر نرگس، رقص باد

نغمه و بانگ پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک میرسد اینک بهار

خوش بحال روزگار؟

خوش بحال چشمه ها و دشتها

خوش بحال دانه ها و سبزه ها

خوش بحال غنچه های نیمه باز

خوش بحال دختر میخک که میخندد به ناز

خوش بحال جان لبریز از شراب

خوش بحال آفتاب؟

ای دل من، گرچه در این روزگار

جامه رنگین نمی‌پوشی به كام

باده رنگین نمی‌نوشی ز جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن می كه می‌باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار؟

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش میشود هفتاد رنگ


مشیری

آريانا 12-03-2010 03:02 AM

گفتا تو ناسپاسی تو مس ناشناسی
در شک و در قیاسی زین‌ها که می‌نمایی

گریان شدم به زاری گفتم که حکم داری
فریاد رس به یاری ای اصل روشنایی

چون دید اشک بنده آغاز کرد خنده
شد شرق و غرب زنده زان لطف آشنایی

ای همرهان و یاران گریید همچو باران
تا در چمن نگاران آرند خوش لقایی


رزیتا 12-03-2010 09:46 AM

از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده مارا مس کنید

فرانک 12-03-2010 10:35 AM



هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی
مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم

گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت
مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم

گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد
گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم

مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان
چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم

من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم

گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم
تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم

نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی
همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم

رزیتا 12-06-2010 12:01 AM

خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است
می سرایم به شب و وقت سحر می مویم
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن می بویم

ساقي 12-10-2010 07:22 PM

دلت را
اهلی ِ نا اهلی نکن
بگذار
سرکشی
محترم
باقی بماند


..

ساقي 12-10-2010 07:27 PM

نه زمينم
كه بار ِ كوه به دوش كشم!
نه بيابان
كه يكدست و خالی
زير لگدهای داغ و بی‌ ‌رحم، سينه سپر كنم!
انسانم.
نه گُرده‌ای زمینی دارم.
نه طاقتی بیابانی.
بند ِخاک نیست پایم.
بلند می‌شوم به اشاره‌ای...
نفسی،
بادی..
..
.

yad 12-14-2010 09:30 AM


دردهای من

جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
لد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیستَ
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

رزیتا 12-14-2010 10:16 AM

آنشب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آنشب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم

ساقي 12-16-2010 03:25 PM

گاهی اوقات ...
باید آنقدر ساده از کنار تمامی
داشت هایت بگذری که
حتی نزدیک ترین هایت هم
ندانند چه سخت بود
کندن و ...
رفتن...!


{پپوله}



اکنون ساعت 12:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)