![]() |
از جان طمع بریدن آسان بود و لکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن |
نیست در عالم ز هجران تلختر
هر چه خواهی کن و لیکن آن مکن |
نالیدن بلبل ز نو آموزی عشق است
هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی |
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم |
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نظرانند |
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست |
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم |
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم |
من که میدانم شبی عمرم به پایان
نوبت خاموشی من سهل و اسان میرسد پس چرا پس چرا عاشق نباشم |
من شکسته بد حال زندگی یابم
در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول |
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم (حضرت لسان الغيب) ----------------------------------------------------------- آن كس كه خاك باشد و آخر رود به خاك او را كجا رسد سخن مايي و مني |
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اول صف تو مانده ایم سعدی |
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش |
شنیدستی که گاوی در علفزار
بیالاید همه گاوان ده را سعدی |
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام
جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش |
شور بختان به آرزو خواهند
مقبلان را زوال نعمت و جاه |
همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بدو نیک ندیده ست و ندارد نگهش |
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو |
وصف ترا گر بکنند ور نکنند اهل فضل
حاجت مشاطه نیست روی دلارام را سعدی |
شعر قشنگی بود آقا مهدی....
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد |
مرسی
دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد کی التفات کند بر بتان یغمایی؟ |
یار با ما بی وفایی می کند....بی دلیل از من جدایی می کند
شمع جانم را بکشت آن بی وفا.....جای دیگر روشنایی می کند //سعدی |
در راه او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم |
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد ميدارد كه بربنديد محملها |
ازم نخواه با تو بمونم
تو هیچی از من نمیدونی اگه بگم راز دلم رو تو هم کنارم نمیمونی:53: |
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم /غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
|
من همان روز ز فرهاد طمع ببريدم
كه عنان دل شيدا به لب شيرين داد |
دلا دلالت خیر کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهدم مفروش |
شراب تلخ مي خواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يكدم بياسايم ز دنيا و شر و شورش |
شراب خانگی ترس محتسب خورده
به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش |
شیوه و ناز تو خط و خال تو ملیح/چشم و ابروی تو زیبا قدو بالای تو خوش
|
شد آنکه اهل نظر بر کناره می رفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش |
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان/که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
|
شراب تلخ می خواهم که مراد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش |
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری /می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
|
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش |
شرمش از چشم می پرستان باد/نرگس مست اگر بروید باز
|
اکنون ساعت 08:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)