![]() |
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن....
در جاده ای که درآن هیچ بادی نمی وزد..... |
زاهدا من که خــــرابــاتــی و مســــتم به تو چـه :) ســاغــر و بــاده بـود بـر ســر دستم به تو چـه :d تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا ؟ من اگــــر گوشــــه میــخـانه نشستم به تو چـه آتــش دوزخ اگـــر قصــد تــــو و مـــا بکــنــد تو که خشکی چه بمن منکه تر هستم به تو چـه :d:p |
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم که در طریقت ماکافریست رنجیدن |
من گذر خواهم کرد روزی از شهر تماشایی عشق تکه ای از دل خود در دستم و به هر رهگذری خواهم گفت ذره ای عشق، کمی عاطفه، قدری ایمان به من خسته تنها بدهید تا که شاید شب من صبح را دریابد ./......... |
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی |
تمام دلتنگیم را بر دامن ابری گره خواهم زد و خیس در دریف غروب می ایستم به انتظار تو خوب می دانم که سهم من لبخندی بیش نیست |
ببرد ازمن قرار وطاقت وهوش بت سنگین دل سیمین بناگوش نگاری چابکی شنگی کله دار ظریفی مه وشی ترکی قباپوش زتاب آتش سودای عشقش به سان دیگ دایم می زندجوش |
میدانی از چه دلم شكست؟
از اينكه وقتى ميرفتى باران میبارید |
بازآی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شب های درازم بینی هر روز دلم در غم تو زارتر است بگذاشتیم،غم تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادارتر است ... |
مدامم مست می داردنسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هردم فریب چشم جادویت پس ازچندین شکیبائی شبی یارب توان دیدن که شمع دیده افروزیم درمحراب ابرویت |
اکنون ساعت 10:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)