پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   وصف حال خودتان با زبان شعر (http://p30city.net/showthread.php?t=3983)

آريانا 09-28-2011 12:37 AM

سفری بی آغاز
سفری بی پایان
سفری بی مقصد
سفری بی برگشت
سفری تا کابوس
سفری تا رویا
سفری تا بودا
شبنم تاج محل

با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم

هق هق پارسیان
تکه نانی در خواب
بوی گندم در مشت
مشت کودک در خاک
کفش مادر در برف
چرخ یک کالسکه
گوشه ی گندم زار
بند رختی پاره

با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم

چمدانی بی شکل
جعبه ی یک دوربین
عکس یک بازیگر
جمعه های بی مشق
تلی از ته سیگار
دشنه ای زنگ زده
چشم گاوی در دیس
سفره ای پوسیده

با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم

برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بی حرفی
رود سن در یک قاب
متروی سن ژقمن
قهوه ی سن میشل
پرسه ای در پیگل
کافه ها بی لبخند

با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم

خانه ای در آتش
بوف کوری در نور
گل یاسی در زخم
غربت لالایی
بوسه در راه آهن
سرخی لب در شب
برکه ای از فانوس
انفجاری در ماه

کو چه ای خیس از عشق
شعر سبز لورکا
ساعت 5 عصر
مستی بی وحشت
گریه های ژکوند
خط خوب سهراب
نامه ای آب شده
ونگوگ گوش به دست!

?your passport please
?Do You have anything to declare
I have a dream

I have a dream


با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم..................


شاعر : شهریار قنبری

آريانا 09-30-2011 12:40 AM

شب پیش خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم
انگار که تعبیر تمام رفتن ها
بازگشت به زاد رود شقایق است


حالا بوی مینار مادرم می آید
می خواهم به باران ، به بوی خاک
به اشکال کنار جاده بیندیشم
به سنگچین دود اندود اجاق ترنج
ترانه ، لچک ، کودری ، چلواری سپید ،
بخار نفس های استکان
طعم غلیظ قند ، رنگ عقیق چای
نی ، نافله ، نای ،
و دق الباب باد بر چارچوب رسواترین رویاها
نگفتمت وقتی که خاموشم


تو در مزن ؟
می خواهم به رواج رویا و عدالت آدمی بیندیشم
می خواهم در کوچه های کهنسال آواز و بغض بلوغ
به گیسوی بید و بوی بابونه بیندیشم
به صلوة ظهر و سایه های خسیس
به خواب یخ ، پرده توری ، طعم آب و حرمت علف .


چرا زبان خاموش مرا
کسی در لهجه های این همه جنوب در نمی یابد ؟
نه ، دیگر از آن پرنده خیس
از آن پرنده خسته ... خبری نیست
روی دیوار آن سوی پنجره
کسی با شتاب چیزی می نویسد و می رود .


امروز هم کسی اگر صدایم کرد
بگو خانه نیست
بگو رفته است شمال
می خواهم به جنوب بیندیشم
می خواهم به آن پرنده خیس ، به آن پرنده خسته
به خودم بیندیشم
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم

همین خوب است .......

GhaZaL.Mr 09-30-2011 01:18 AM

وصف حال من ...
 
هیس

از دفتر نقاشی ام گلی میچینم
برمیگردم روز اول دبستان
آنجا که از هر سطح ،ستاره ی برداری
آسمان سوراخ نشود

من آفتابگردان با روبان مشکی ام
از فرودگاه فرار کرده ام
از خورشید که گرم است
کنار رود بکشید مرا
سرم خورشید
قلبم قطب
وقتی کلمه ها کلاغ بودند
تو آسمان را سرخ کردی
و بیست شدی

من از غروب بدم می آید
از مجری که نصیحتم می کند
و از مطب هایی که پله دارند
اسمم را گذاشته ام هیس


دورتر کوهی می کشم شبیه خجالتت

و زندگی را که بار بزرگی است
روی دوشم

هنوز به دشت با دانه های شادش نرسیده ای
که زنگ را زده اند

از لجبازی با معلم هاست
اگر سیاه شده ایم

کتاب آکواریوم - مجید کوهکن

اهورا 09-30-2011 12:10 PM


در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوایی است که مرا می خواند

آريانا 10-01-2011 12:34 AM

خوابم میاد
باز داره صدا میاد
خوابم میاد
یکی با ما راه بیاد
خوابم میاد
هی داره تک می زنه
آخه من دلم واسه دیدن تو لک می زنه
وای اگه بردارم هی می خواد تا صبح فک بزنه


آناهیتا الهه آبها 10-01-2011 12:50 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 225496)
خوابم میاد
باز داره صدا میاد
خوابم میاد
یکی با ما راه بیاد
خوابم میاد
هی داره تک می زنه
آخه من دلم واسه دیدن تو لک می زنه
وای اگه بردارم هی می خواد تا صبح فک بزنه

آریانا تشریف ببری بخوابی خیلی بهتره ها;)
میترسم تا دو ساعت دیگه banned بشی

آريانا 10-01-2011 12:54 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آناهیتا الهه آبها (پست 225500)
آریانا تشریف ببری بخوابی خیلی بهتره ها;)

میترسم تا دو ساعت دیگه banned بشی

آره حالم خوب نیست...
به قول خاتون خانم عزیز که ادبی صحبت میکنه....شما جان بخواهید....شب بخیرdl:

مهبا 10-01-2011 01:09 AM

دیگر ملالی نیست جز نداشتنت ‌٬


نخواستنت٬راندنت٬باختنت٬رفتنت٬ن ماندنت٬

با او و هزاران اوی دیگر بودنت٬بدون مکث پاسخ



منفی دادنت.و عشقی نیست٬

جز عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت. این را برایت



نوشته بودم. باز هم مینویسم:

«
هر ستاره شبی است که از تو دورم٬آسمان چه پر

ستاره است

اهورا 10-01-2011 10:52 AM

بارانی باید...
همه چیز گاه اگر تیره می نماید ...
باز روشن می شود زود

تنها فراموش مکن این حقیقتی ست ...
بارانی باید ، تا که رنگین کمانی بر آید
و لیموهایی ترش ، تا که شربتی گوارا فراهم شود .
و گاه روزهایی در زحمت
تا که از ما ، انسانهایی تواناتر بسازد .
خورشید دوباره خواهد درخشید زود
خواهی دید .

فرگل 10-01-2011 02:10 PM

در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوایی است که مرا می خواند


اکنون ساعت 01:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)