![]() |
در زدی ... |
|
هرچند ساده بود خیال رسیدنت سخت است از تمام وجودم بریدنت سخت است لحظهای كه به پایان رسیدهاست در نبض نبض ثانیههایم تپیدنت حالا كه خواستی بروی لااقل بدان مرگ من است قصهی تلخ ندیدنت تو سیب سرخ باغچه بودی كه سالها دستان من دراز نمیشد به چیدنت یا طرح تازهای كه قلم موی من نخواست بر بوم پاره پارهی عمرم كشیدنت گوشم پر است از همهی آنچه گفتهای حالا رسیده است زمان شنیدنت... |
|
در هیاهوی دلت |
من یک عذرخواهی به"خودم" بدهکارم!!!! |
هر کسی برای خودش خیابانی دارد |
دل هوس سبزه و صحرا ندارد
میل به گل گشت و تماشا ندارد دل سر همراهی ما ندارد کور شود این دل که شکیبا ندارد جانم ای دل غافل، وصف تو مشکل ،نقش تو باطل ،کور شوی ای دل دلی دیوانه داری ز خود بیگانه داری ز کس پروا حبیبم پروا نداری از عاشقی بجر دیده خون نشان ندیدی بپای گل بجز زحمت باغبان ندیدی |
كاش امان مي دادي |
با تو هستم ای قلم!!!!شعرهایم را نوشتی |
| اکنون ساعت 08:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)