پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

Omid7 11-16-2009 09:20 AM

از صبا پرس که ما راهمه شب تا دم صبح

بوي زلف تو همان مونس جانست که بود

constantine726 11-16-2009 09:24 AM

دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود

Omid7 11-16-2009 09:30 AM

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذر

کرده ام خاطرخود را به تمنای تو خوش

SonBol 11-16-2009 01:50 PM

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

Omid7 11-16-2009 02:33 PM

در عشق تو از بس که خروش آورديم
درياي سپهر را به جوش آورديم
چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت
رفتيم و زبانهاي خموش آورديم
//عطار

saeman 11-16-2009 08:57 PM

من به مردن راضیم پیشم نمی آید اجل
بخت بد بین کز اجل هم ناز می باید کشید

Omid7 11-16-2009 09:10 PM

ديدي که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند؟

تبسم شیرین 11-17-2009 07:32 AM

دگر از وصل و هجرانم مپرسید
که درد بی امانم را دوا نیست

SonBol 11-17-2009 07:44 AM

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بختم نی که خوابی و تعبیر تو محال

constantine726 11-17-2009 07:47 AM

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

وز پی دیدن او دادن جان کار مـن اسـت

(حضرت لسان الغيب)

SonBol 11-17-2009 07:50 AM

تا شعله در سریم پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما در خود چکیدن است

constantine726 11-17-2009 08:21 AM

ترسـم کـه صرفـه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حـلال شیخ ز آب حرام ما


(حضرت لسان الغيب)

Omid7 11-17-2009 08:29 AM

اي كاش جان بخواهد معشوق جاني ما

تا مدعــي بميــرد از جـانـفشـــانــي مــا

constantine726 11-17-2009 08:32 AM

ای صاحـب کرامـت شکرانـه سلامـت

روزی تـفـقدی کـن درویش بی‌نوا را

رزیتا 11-17-2009 10:58 AM

از روانبخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست

Omid7 11-17-2009 11:00 AM

تا اشــارات نظــر نامه رسان من و توســت

نشود فاش كسي آنچه ميان من و توست

مجتب 11-17-2009 12:59 PM

تا چند کشی سخره‌ی نفس بیکار
تا چند خوری چو اشتران خوشه‌ی خار
تا چند دوی از پی نان و دینار
ای کافر و کافر بچه آخر دین‌دار

amir ahmadi 11-17-2009 02:01 PM

روغنی کاید چراغ ما کشد/اب خوانش چون چراغی را کشد

رزیتا 11-17-2009 04:02 PM

دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم

Omid7 11-17-2009 04:12 PM

مرا ز یاد تو برد و ترا ز دیده من
زمانه بیشتر از این ستم چه خواهد کرد

رزیتا 11-17-2009 04:48 PM

در گوشه امید چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ایم

Omid7 11-17-2009 04:55 PM

مرا با شمع نسبت نیست در ســوز
که او شب سوزد و من در شب و روز

رزیتا 11-17-2009 05:06 PM

ز دستبرد صبا گر و گل کلاله نگر
شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن

Omid7 11-17-2009 05:07 PM

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

saeman 11-17-2009 05:25 PM

آشکارا کنم این درد که بر جان دارم
عاشق روی توام از تو چه پنهان دارم

Omid7 11-17-2009 05:32 PM



من از آن حسن روز افسون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

مجتب 11-17-2009 08:31 PM

ای عشق بیا به تلخ خویان خو بخش
ای پشت جهان به حسن چوپان رو بخش
از باغ جمال تو چه کم خواهد شد
زان سیب زنخدان، دو سه شفتالو بخش

MAHDI 11-17-2009 08:39 PM

شاهدی در میان کورانست
مصحفی در سرای زندیقان

Omid7 11-17-2009 08:39 PM

نامــه جـــرم مــرا روز جــزا باز مــکن
من به امید عطای تو خطا کار شدم

MAHDI 11-17-2009 08:47 PM

مسکین حریص در همه عالمهمی رود
او در قفای رزق و ، اجل در قفای او

Omid7 11-17-2009 08:50 PM

وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا

سادات 11-17-2009 08:51 PM

وگر سرای جهان را سر خرابی نیست
اساس او به از ین استوار بایستی

MAHDI 11-17-2009 08:56 PM

یا سخن آرای چو مردم بهوش
یا بنشین همچو بهائم خموش

Omid7 11-17-2009 09:01 PM

شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود

مجتب 11-17-2009 09:23 PM

دوش از سر مستی بخراشید رخم
آندم که زروش لاله میچید رخم
گفتم مخراشش که از آنروز که زاد
از قبله‌ی روی تو نگردید رخم

Omid7 11-17-2009 09:25 PM

ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

رزیتا 11-17-2009 10:26 PM

تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده

Omid7 11-17-2009 10:31 PM

هرشب از محنت هجران تو مي ميرم و پس
مي کند باد سحر زنده به بوي تو مرا

رزیتا 11-17-2009 10:47 PM

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرامن هجرک القیامه

مجتب 11-17-2009 10:52 PM

هم خوان توایم و نیز مهمان توایم
هم جمع توایم و هم پریشان توایم
در شیشه‌ی دل تخت نه حکم بکن
ای رشک پری چونکه پری خوان توایم


اکنون ساعت 08:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)