![]() |
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد |
گویا که در این وادی از عشق نشانی نیست
گر هست یکی عاشق آلوده به صد رنگ است |
|
شعر خودمه
بس در این زندگی رنج کشیدیم در دفتر خود عکسی از مرگ کشیدیم کاش مردن در دست ما بود تا بدور گردن خود طنابی تنگ میکشیدیم |
چو فردا نامه خوانان نامه خونند
تو ويني نامهي خود ننگت آيو |
شعر خودمه
کاش میشد یاد را از یاد برد که رنج جوانی را همراه راد برد |
یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی نه چو رنجی رسدت یار فراموش کنی هاون از یار جفا بیند و تسلیم شود تو چه یاری که چو دیگ از غم دل جوش کنی سعدی شیرین سخن |
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا آیینه سکندر جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ |
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل مارا
بدو بخشم سر و جان و تن و پا را جوان مردی بدان باشد که ملک خویش بخشی نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را (امیر نظام گروسی) |
گر می نخوری تو همره ساقی باش هم صحبت بلبل, قدح و باقی باش ساغر شکنی مرام و مسلک نبود در آتش سوزان دلی , باغی باش مهدی حقیقی |
اکنون ساعت 03:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)