![]() |
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را |
به جان پیر خرابات و حق صحبت او
که نیست در سر من جز هوای خدمت او بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بیار باده که مستظهرم به همت او |
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان مضطرب حال مگردان من سرگردان را ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند در سر کار خرابات کنند ایمان را یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت |
دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام شاید چویوسفم بنوازد عزیز مصر پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام از سیل اشک شوق دوچشمم معاف دار کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام تنها نه حسرتم غم هجران یاربود از روزگار سفله دو چندان کشیده ام بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام |
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید دور از رخت این خسته رنجور نماندست صبر است مرا چاره هجران تو لیکن چون صبر توان کرد که مقدور نماندست |
روی توکس ندیدوهزارت رقیب هست
درغنچه ای هنوزوصدت عندلیب هست گرآمدم به کوی توچندان غریب نیست چون من درآن دیارهزاران غریب هست |
دیم یک عندلیب خوشنوائی
که مینالید وقت صبحگاهی به شاخ گلبنی با گل همی گفت که یارا بی وفایی بی وفائی |
ای خرّم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهارعمر |
نوروز شد و جهان برآورد نفس حاصل ز بهار عمر ما را غم و بس از قافلهٔ بهار نامد آواز تا لاله به باغ سر نگون ساخت جرس |
اکنون ساعت 03:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)