پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   وصف حال خودتان با زبان شعر (http://p30city.net/showthread.php?t=3983)

اهورا 10-02-2011 01:14 PM

کوچه را آب و جارو زده ام
فواره ی آب حوض را راه انداخته ام تا که هوا را خنک کند
ماهی ها درون حوض انگار جشن گرفته اند و رقاصی می کنند

bigbang 10-02-2011 01:40 PM

نفسم تنگ شده
دستم از تاب و توان افتاده
چشم ها را بسته
شعر بی قافیه ای خواهم گفت
شعرم آهنگ عجیبی دارد
قصد رفتن ،

به دل کوه و بیابان دارد
شاید آنجا رسد وداد زند
یا که باز هم صبوری بکند
شعر من عریان است!
عجب این جرم چرا سنگین است؟
قلمت بشکند و....
قافیه گم شودو....

چه کتابی شود این.....

فرگل 10-02-2011 02:46 PM

آخر ای دوست نخواهی پرسید

که دل از دوری رویت چه کشید؟

سوخت در آتش و خاکستر شد

وعده های تو به دادش نرسید

داغ ماتم شد و بر سینه نشست

اشک حسرت شد و بر خاک چکید

آن همه عهد فراموشت شد؟

چشم من روشن روی تو سپید.

جان به لب آمده در ظلمت غم

کی به دادم رسی ای صبح امید؟

آخر این عشق مرا خواهد کشت

عاقبت داغ مرا خواهی دید

اهورا 10-02-2011 03:08 PM

ميخندم اما خنده ام تلخه ميدوني .... ميگرم اما گريه از درده ميدوني.

خندم براي پوچي دنياست ميدونم .... گريم براي عشق بي فرداست.

ميخونم اين آواز عشق تا زنده هستم ..... بي عشق نميشه زنده بود اي يار خستم.

پر كن فضاي خالي دنيام رو با عشق .... بگزار اگر ميخندم هم با عشق بخندم..

آريانا 10-13-2011 05:01 PM

من توی این حجم کرخت بودن می پوسم
من از این درد از این فاصله می سوزم

من شکل توام پر چرک و خونابم

من تن زخمی یه پلنگی که تو خوابم

.....


تو که شکستی و شکست واسه منم خواب تو
تو و پشت منو و پشت سرهم خنجر نو

بعد شیش سال سگی هنوز زخمت رو قلبه
بعد این همه سالم هنوز اون درد قبله

که مث خوره می خوره روحمو تو تاریکی
مث جغد کوری که تو کوچه باریکی

که تو بن بست تن تو خفه شدم
قاطی بودم و با تو پاتی یک دفعه شدم

مجنونی که گیتارشو با چش تو کوک کرد
چقد شعر شدم برات با ردیف برگرد

چقد ضجه مکیدم تو عالم مستی که
نرم تو خلا یادت و اینکه نیستی که

بشیم نشئه ازهم بزارم سرتو رو سینم
بازم خیس شی با گریه های بی دلیلم

بازم بغض تو گلوم ...بزنه چمبره
بازم بخندی مث همیشه بگی میگذره

مث غزل بشی اشکی بشی تو چشام
دوباره مهدی موسوی بخونی برام

هر دونه دونه خاک تنت واسم عزیز بود
با اینکه رابطمون همیشه تو اوج و حضیض بود

با اینکه تموم ثانیه ها با تو شکنجه
شدم ولی وقتی نیستی این عمق رنجه

که هستن از بار معناییش خالی میشه
سایه ی ثانیه های ساعت سالی میشه

که پنجره ها از زخم تن تو شیکستن
که حنجره ها همه خفه شدن و بستن

من ترسو تنها تورو ترانه کردم
صد بار قسم خوردم برنگردم

ولی مگه میشه نمیشه تو خاکمی
واسه تو دائم الوضوام تو نمازمی

واسه توئه لامصب این پرپر زدن
ببین روزی رو که جنازمو واست آوردن

....
من توی این حجم کرخت بودن می پوسم
من از این درد از این فاصله می سوزم

من شکل توام پر چرک و خونابم

من تن زخمیه پلنگی که تو خوابم

shokofe 10-19-2011 07:07 PM

دل می سپارم
به رقص موزون بادبادک ها
و اوج می گیرم
همراهشان
تا بيکران لاجوردی آسمان


آريانا 11-03-2011 08:47 PM

Sayeh.mp3

تو یه سایه بودی هم قد خواب نیمروز من
تو یه سایه بودی تو ظهر داغ تن سوز من

تو هرم داغ بی رحم آفتاب
تو سایه بودی یه سایه ی ناب

من مسافر تن تشنه ی خواب
حریص فتح یه جرعه ی آب

پای پر تاول من تو بهت راه
تن گرما زده مو نمی کشید

بی رمق بودم و گیج و تب زده
جلو پامو دیگه چشمام نمی دید

تا تو جلوه کردی ای سایه ی خوب
مهربون با یه بغل سبزه و آب

باورم نمی شد این معجزه بود
به گمانم تو سرابی ، یه سراب


GhaZaL.Mr 11-13-2011 12:52 PM

http://www.pic.iran-forum.ir/images/...2lcts8y5d4.jpg

خدا شايد که يادش رفت
عدالـت حکم اون بوده
و سهم من از اين قانون
فقط يک لقمه نون بوده

ROJINAjoON 11-13-2011 03:22 PM

« کوچه - فریدون مشیری »


بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم



در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد



يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت



آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ريخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ



يادم آيد : تو به من گفتي :

از اين عشق حذر كن!

لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

آب ، آئينه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!



با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پيش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!



اشكي ازشاخه فرو ريخت

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

اشك در چشم تو لرزيد

ماه بر عشق تو خنديد،

يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم

نگسستم ، نرميدم



رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

shokofe 11-13-2011 08:46 PM

حالمان بد نيست غم کم می خوريم کم که نه! هر روز کم کم می خوريم
چند روزی هست حالم ديدنیست حال من از اين و آن پرسيدنيست


اکنون ساعت 12:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)