![]() |
کوچه را آب و جارو زده ام فواره ی آب حوض را راه انداخته ام تا که هوا را خنک کند ماهی ها درون حوض انگار جشن گرفته اند و رقاصی می کنند |
نفسم تنگ شده دستم از تاب و توان افتاده چشم ها را بسته شعر بی قافیه ای خواهم گفت شعرم آهنگ عجیبی دارد قصد رفتن ، به دل کوه و بیابان دارد شاید آنجا رسد وداد زند یا که باز هم صبوری بکند شعر من عریان است! عجب این جرم چرا سنگین است؟ قلمت بشکند و.... قافیه گم شودو.... چه کتابی شود این..... |
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید؟ سوخت در آتش و خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسید داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید آن همه عهد فراموشت شد؟ چشم من روشن روی تو سپید. جان به لب آمده در ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح امید؟ آخر این عشق مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی دید |
ميخندم اما خنده ام تلخه ميدوني .... ميگرم اما گريه از درده ميدوني. خندم براي پوچي دنياست ميدونم .... گريم براي عشق بي فرداست. ميخونم اين آواز عشق تا زنده هستم ..... بي عشق نميشه زنده بود اي يار خستم. پر كن فضاي خالي دنيام رو با عشق .... بگزار اگر ميخندم هم با عشق بخندم.. |
من توی این حجم کرخت بودن می پوسم من از این درد از این فاصله می سوزم من شکل توام پر چرک و خونابم من تن زخمی یه پلنگی که تو خوابم ..... تو که شکستی و شکست واسه منم خواب تو تو و پشت منو و پشت سرهم خنجر نو بعد شیش سال سگی هنوز زخمت رو قلبه بعد این همه سالم هنوز اون درد قبله که مث خوره می خوره روحمو تو تاریکی مث جغد کوری که تو کوچه باریکی که تو بن بست تن تو خفه شدم قاطی بودم و با تو پاتی یک دفعه شدم مجنونی که گیتارشو با چش تو کوک کرد چقد شعر شدم برات با ردیف برگرد چقد ضجه مکیدم تو عالم مستی که نرم تو خلا یادت و اینکه نیستی که بشیم نشئه ازهم بزارم سرتو رو سینم بازم خیس شی با گریه های بی دلیلم بازم بغض تو گلوم ...بزنه چمبره بازم بخندی مث همیشه بگی میگذره مث غزل بشی اشکی بشی تو چشام دوباره مهدی موسوی بخونی برام هر دونه دونه خاک تنت واسم عزیز بود با اینکه رابطمون همیشه تو اوج و حضیض بود با اینکه تموم ثانیه ها با تو شکنجه شدم ولی وقتی نیستی این عمق رنجه که هستن از بار معناییش خالی میشه سایه ی ثانیه های ساعت سالی میشه که پنجره ها از زخم تن تو شیکستن که حنجره ها همه خفه شدن و بستن من ترسو تنها تورو ترانه کردم صد بار قسم خوردم برنگردم ولی مگه میشه نمیشه تو خاکمی واسه تو دائم الوضوام تو نمازمی واسه توئه لامصب این پرپر زدن ببین روزی رو که جنازمو واست آوردن .... من توی این حجم کرخت بودن می پوسم من از این درد از این فاصله می سوزم من شکل توام پر چرک و خونابم من تن زخمیه پلنگی که تو خوابم |
دل می سپارم |
تو هرم داغ بی رحم آفتاب تو سایه بودی یه سایه ی ناب من مسافر تن تشنه ی خواب حریص فتح یه جرعه ی آب پای پر تاول من تو بهت راه تن گرما زده مو نمی کشید بی رمق بودم و گیج و تب زده جلو پامو دیگه چشمام نمی دید تا تو جلوه کردی ای سایه ی خوب مهربون با یه بغل سبزه و آب باورم نمی شد این معجزه بود به گمانم تو سرابی ، یه سراب |
http://www.pic.iran-forum.ir/images/...2lcts8y5d4.jpg خدا شايد که يادش رفت عدالـت حکم اون بوده و سهم من از اين قانون فقط يک لقمه نون بوده |
« کوچه - فریدون مشیری »
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم |
|
اکنون ساعت 12:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)