پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   تاپیک مناسبتهای مختلف (تبریک، تسلیت، تهنیت، بزرگداشت، یادآوری و اعلان ایام) (http://p30city.net/showthread.php?t=3387)

sheida.m 08-06-2009 07:29 PM

...نیمه شعبان مبارک...
 
سلااام....
میلاد منجی عالم ، خاتم امامان ، حضرت مهدی موعود ( عج ) را خدمت همه ی دوستای گلم تبریک میگم.{شیت شدن}{شیت شدن}{شیت شدن}

-----------------------------------
سؤالی ساده دارم از حضورت
من آیا زنده‌ام وقت ظهورت؟
اگر تو آمدی، من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم كن دوباره جان بگیرم
بیایم در حضور تو بمیرم
----------------------------
دوستدار همه تون : شیدا :cool:

Nur3 08-06-2009 07:44 PM



الســـلام عليـــك يا صـــاحب الــزمــان ادركــني





GolBarg 09-09-2009 09:30 AM

ضربت خوردن مولایمان علی (ع) را به تمام دوستان تسلیت عرض میکنیم.


امروز نوزدهم رمضان مصادف با سالروز ضربت خوردن حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) است. شيعيان جهان از ديشب به مدت چند روز در غم از دست دادن بزرگترين پيشواي خود، ابرمرد تاريخ، سمبل و اسوه يگانه پرستي، عدالت، آزادي، انسانيت، صداقت، پاكدامني، تقوي و اصول گرايي به سوگ مي نشينند.





آن شب تنهاترين شب کوفه بود و خسوفي ترين شب تاريخ، چند پاره ابر تيره و سياه بر شهر کوفه سايه انداخته بود. روحي الهي در سکوت غمگين شب به پرواز ملکوت درآمده بود. مرغابي ها غمگينانه ترين آوازها را به گلوي شب ريخته بودند، زمين از اين فاجعه مي لرزيد و ستونهاي مسجد کوفه مرثيه سر داده بودند. علي(ع) آن مرد عدالت، در بستر شهادت آرميده بود، عرشيان نگران اين صحنه با يکديگر نجوا مي کردند. محراب کوفه در سکوتي غنوده بود. بيوه زنان و طفلان بي پدر، درغبار سنگين آن لحظه هاي جان فرسا ديده ها را بر در دوخته و منتظر باز شدن آن با دستان يتيم نواز مولايشان بودند که باز هم پدر و پناهشان بيايد و برايشان قوت شبانه بياورد. آري شانه هاي زخمي علي(ع) به انبان نان و خرما الفتي ديرينه داشت و ايتام و بي پناهان با طنين گامهاي او مانوس بودند. هان اي زمينيان با علي چه کردند...؟اين سوالي بود که آسمانيان از اهل زمين مي پرسيدند شب مي رفت تا به صبح برسد که ناگهان حزن انگيزترين فريادها از خانه علي(ع) برخاست. کوفه درميان دستان آکنده از شرمش، مردمي از تبار عرشيان را با فرق شکافته به عرشيان تقديم مي کرد. تاريخ هم از عمق اين فاجعه تام مي گريست و خطاب به زمينيان مي گفت...؟ اي مردم با تجسم عدالت چه کرديد؟ ننگتان باد که با وسوسه هاي شيطاني، دستان خود را به خون بهترين انسان آلوديد... آيا نينديشيد که زمين، لحظه هاي بدون علي(ع) را چگونه سر کند؟ شب بدون مناجات علي(ع) چگونه سحر کند؟نفرين بر آن دستان مظلوم کش که خاک نشينان را باز هم بر خاک نشاندند و زخمي عميق در سينه درد آلود تاريخ بشر نشاندند، زخمي که با هيچ مرهمي التيام نمي يابد.



http://ma1348.jeeran.com/ali/19.jpg


GolBarg 09-09-2009 09:33 AM




NeGin 09-09-2009 10:34 AM

http://www.iranmania.com/cards/cardi...date_ali_2.jpg

NeGin 09-09-2009 10:40 AM

http://static.flickr.com/29/56314243_2bf2c5c7f6.jpg

خدایا ...!
من در این سکوت سنگین و مطلق شب به آستان تو آمده ام
آنقدر نیازمندم که یارای گفتنم نیست
آنقدر غرق دریای تمنایم که دلم را فراموش کرده ام
آنقدر اسیر مشتی خاکم که راه آسمان را گم کرده ام
امشب آمده ام اما نه مثل هرشب... کوله بارم پر از گناه و دستهایم خالی
من از تو می خواهم ... بر حال پریشمانم رحم کنی و به من از لطف خویش نظر کنی
چشمهایم من ملتمسانه امیدوار به مهربانی توست ...

sheida.m 09-09-2009 01:31 PM

شهادت حضرت امیر المومنین ، علی ابن ابی طالب نخستین امام و پیشوای مسلمانان را خدمت تمامی دوستان تسلیت می گویم.


http://img.tebyan.net/big/1386/07/78...1612152154.jpg

GolBarg 09-10-2009 09:21 PM

پروردگارم امشب خیلی آدما قراره تا صبح در مقابلت درد و دل کنند و مهربانم به حرفاشون خوب گوش میدی.و کاش هر شبمون اینجور بود و ما فراموش نمی کردیم.

گاه و بی گاه دلم بدجوری واسه خدا تنگ میشه . یه وقتایی دلم می‌خواد بهم وقت قبلی بده و تو یه جلسه خصوصی دو نفره درد دلامو بشنوه . اون منو از ملاقاتش به خاطر نگرفتن وقت قبلی محروم نمی‌کنه . هیچ وقت اسمم واسه صحبت با اون وارد یه لیست انتظار طویل نمی‌شه که معلوم نیست کی نوبت به من برسه . محاله ، محاله ممکنه بهم بگه نمی‌پذیرمت .
خیلی بزرگواره ، با وجودی که بالاترین مقام این دنیای شلوغ پلوغه ، هیچ وقت منتظرم نمی‌ذاره .
گاهی اوقات واسش نامه می‌نویسم و می‌دونم که نامه‌هامو بی‌جواب نمی‌ذاره ، وقتی توی دفتر خاطراتم نامه‌هام رو مرور می‌کنم ، می‌بینم حتی یه دونش هم بی‌جواب نمونده .
من و خدا یه قول و قراری با هم گذاشتیم ، اون به من قول داد همیشه مراقبم باشه و کمتر و کمتر از عالی‌ترین ، بهم نده و من بهش قول دادم حتی اگر دل بی‌قرارم در حسرت آرزویی بال بال می‌زد و شوق استجابت دعایی آتیشم می‌زد با تموم وجودم بدون ذره‌ای تردید ،اول بگم اجازه خدایا ، خدایا تو اجازه میدی ؟ تو صلاح می‌دونی ؟ اگه تو ناراضی باشی دلم به نارضایتیت راضی نمی‌شه ؛ می‌دونم آخه تو دوستم داری و همیشه برام بهترین‌ها رو خواستی ؛ اصلاً از خوبی بی‌انتهای تو ، بد خواستن محاله .
اعتراف می‌کنم قول سنگینیه و عمل بهش مثله به زبون آوردنش کار ساده‌ای نیست ، واسه همین از خودش خواستم و بهش گفتم : من فقط یه بنده‌ام ، چیزهایی هست که تو می‌دونی و من هیچ وقت نمی‌دونستم و شاید هیچ وقت هم نفهمم .
اتفاقاتی می‌افته که ذهن محدود من قادر به تعبیرش نیست ، چشم‌های قاصر من قادر به دیدن اون چه پشتش هست ، نیست ؛ دلایلی مخفی هست که شاید واسه همیشه مسکوت و مکتوم باقی بمانه و اسراری هست که شاید دونستنش ، فهمیدنش ، تو ظرف ادراک من نگنجد . اینو تو می دونی .

پس واسه لحظه‌های دشوار به من قدرت تحملشو ببخش . منو به اون نقطه برسون که همیشه یادم بمونه ، همه چیز از سوی تو خیر مطلقه حتی اگر ظاهراً همه چیز عذاب‌آور و دشوار باشه . گاهی اوقات آرزوهایی داشتم و تو زیر نامه آرزوهام نوشتی موافقت نمی‌شود . راستش اولش حس خوبی نداشتم ، دلم می‌گرفت ، شاید به خاطر جنسم که شیشه حس و عاطفه بود .
منو ببخش که یه وقتایی از سر بی‌صبری و ناشکیبایی تو خلوت و تنهاییم ازت می‌پرسم : آخه چرا ؟ ؟ ؟
وقتایی که هر چی فکر می کردم فکر اسیر خاکم به هیچ جا نمی‌رسید . دنبال دلیل می‌گشتم و دلیلی پیدا نمی‌کردم ، پیش می‌اومد که با یه بغضی تو گلوم تکرار کنم : آخه واسه چی ؟ چی می شه اگه ... ؟
یه وقتایی از سر بی‌حوصلگی و فراموشکاری بهت گله می‌کردم ، چقدر از بزرگواریت شرمنده‌ام که منو در تموم لحظه‌های ناشکریم ، توی تموم لحظه‌های بی‌صبریم با محبت تحملم کردی ، نه تنبیهم کردی نه حتی ذره‌ای محبتت رو ازم دریغ کردی . توی تنهاترین لحظات تنهاییم ، درست تو لحظه‌هایی که فکر می‌کردم هیچ کس نیست ، اون موقع که به این حس می‌رسیدم که چقدر تنهام ، واسم نشونه می‌فرستادی که : من خودم تا آخرین لحظه باهاتم واسه تموم لحظات همراهتم . من تنها بنده تو نبودم اما یه لحظه هم تنها رهام نکردی .
تو تنهاترین و محکم‌ترین قوت قلب دل تنهامی . تو طوفان‌های زندگیم تو ابتدا و اصل آرامشمی . تو از من به من نزدیک‌تر بودی موندم که چطور گاهی اوقات چشم‌های غافلم ندیدت اما تو هیچ وقت حتی لحظه‌ای منو ترک نکردی . روزهایی رسید که فکر کردم با من قهری تو حتی در همون لحظه‌ها با همون فکر اشتباه که حتی از به خاطر آوردنش شرمنده می‌شم از من قهر نکردی و به خاطر این فکر کودکانه نادرست طردم نکردی .
من دوستت دارم . منو ببخش اگه قولم مثل خودم کوچیکه ، اما دلم به بزرگی بی‌حد تو خوشه و پشتم به کمک‌های تو گرم .
از تو سپاسگزارم که با بزرگواری همیشه کمکم کردی .
تو همونی که هر وقت ازت یاد کردم ، بهم امید بخشیدی ، تو یادت چیزی هست که منو زیرو رو می‌کنه . غصه‌هامو می‌شوره و دلشکستگی‌ها‌مو ترمیم می‌کنه ؛ چیزی که در هیچ چیز غیر از یاد تو نیست .
هر وقت خواستم ببینمت بی‌درنگ با مهربونی در رو به روم باز کردی و نگاه نکردی گناهکارم . حذفم نکردی من همیشه دست خالی به دیدنت اومدم و تو همیشه با دست پر روانه‌ام کردی .
هر وقت صدات کردم طوری بهم جواب دادی كه انگار مدت‌هاست منتظرم بودی ؛ هر وقت ندونسته از بی‌راه سر‌در‌آوردم خودت منو صدا کردی ، گاهی با تلنگر اتفاقات ساده روزمره منو از ادامه یه راه غلط منع کردی . اما حتی اون وقتی که ازم مکدر بودی با بزرگواری آبروم رو حفظ کردی . تو همیشه خدا بودی و من همیشه حتی کمتر از یه بنده ، به من از صفات و ذات چیزهایی ببخش تا جسم خاکی من به روح آسمونی حتی شده یک سر سوزن نزدیک‌تر بشه .
به حافظه‌ام قدرتی ببخش تا اجازه گرفتن از تو رو هیچ وقت از خاطر نبره ، به اراده‌ام همتی ببخش تا استوار بر این عهد پابرجا بمونه .


deltang 09-10-2009 09:26 PM

شهادت شهید محراب بر عموم شیعیان تسلیت عرض می کنم

GolBarg 09-10-2009 09:28 PM

http://i10.tinypic.com/2j0dx1k.jpg


اکنون ساعت 05:08 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)