-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
افسون 13 |
11-18-2012 10:04 AM |
سفر
نشسته ام کنار یک غریبه که گه گاه
سکوت ِ مرا می جود
سفر بخیر
سفر بخیر
درختهای آشنا
که دور می شوید
نشسته ام و
فکر می کنم
به یک بیابان راه
آه
چه قدر صندلی خسته است
|
افسون 13 |
11-19-2012 03:06 PM |
سیب
نگاه کن
در لحظه ای بزرگ به ثبت رسیدی
در لحظه ای مایل به خنده که انگار
گفته باشی : سیب
|
افسون 13 |
11-21-2012 09:24 PM |
شاید میان عکس
زندان دلپذیری از هزار بوی و رنگ دل آویز
و قابهای کوچکی از عکس هایمان
آویخته ای آنجا ، کنار هم
بی احتمال آنکه بگویی
شاید میان عکس نگنجیم
بی احتمال آنکه بدانی
نفسم تنگ می شود
در قاب روزهای ملال آور سکوت
بی احتمال آنکه بیابی
پا در گریزی
عادت دیرینه من است
|
افسون 13 |
11-21-2012 09:28 PM |
عاشق
پسرم ! چکاره می شوی؟
مثل مادرم عاشق
عاشق چه می شوی پسرم ؟
رنگین کمان خنده
روی سپیدی دندان کودکم
به رقص
بادبادکی که سوار باد می شود
به مقصد خورشید
|
افسون 13 |
11-21-2012 09:30 PM |
لمس کن
لمس کن
صدای من این جاست
ترانه ی آرام
روی نبض آبی دستت
|
افسون 13 |
11-23-2012 09:10 AM |
ستارگان را که فوت میکنی
ستارگان را که فوت می کنی
کف می زنیم
چشمک زنان
هزار سالگی ات را
از خواب که می پرم
نه شیری ِ بام کهکشان پیداست
نه از سرود روشن آن همه ستاره ، زمزمه ای
و نه هر چه مزمزه می کنم
طعم ناتمام بوسه ای که ...
به امید نشانه ای از تو
زیر و رو می کنم اتاق کوچک را
انگار اتفاق تازه ای نیفتاده است
اما نه
آمده ای و آخرین شعر نانوشته را
که در هوا موج می زده از من ربوده ای
حالا نشسته ام اینجا
کنار پنجره ای باز
کنار پرده ای که تکان می خورد هنوز
|
افسون 13 |
11-23-2012 09:12 AM |
همین که
چمباتمه می زنم کنار تنهایی
و با چرتکه ای که ندارم
حساب ورشکستگی ام را
نگاه می دارم
حساب آنچه که از دست رفته است
تمام آنچه که در خاطره ات خاک می خورد
همین که برخیزم
همین که دو امتداد روسری ام را
به آرزوی تازه ای گره بزنم
دوباره
زندگی آغاز می شود
|
افسون 13 |
11-24-2012 10:04 AM |
و من نفهمیدم
برخاستی
تن از غبار تکاندی و گفتی :
باد هلهله می کرد
و من نفهمیدم
برای چه آمده بودی
برای چه رفتی؟
برخاستم
تن از غبار تکاندم و گفتم :
یادش به خیر باد
|
افسون 13 |
11-24-2012 10:06 AM |
چیزی به جای خودش نمانده
گم کرده آفتاب ، راه بر آمدنش را
و در مزارع مصنوعی گلهای آفتاب
چه تظاهر مضحکی
در اشتیاق به نور
مد شده است
تعجبی ندارد اگر
حواسم اینجا نیست
وقتی که چیزی به جای خودش نمانده
جز حرکت سیاه و سپید یک پرده
در زمان مکرر
|
افسون 13 |
11-25-2012 10:38 AM |
ایستگاه چندم ؟
شنا می کنی
در فاصله ی دو سوت
در امواج کسانی که بوی شور آب و آفتاب می دهند
سعی می کنی
با عکس کهنه ی کلیدی در جیب
سنگینی قفلی در سینه
و تصویر گمشده ای در زهن
در جستجوی سر نخ گمی
آویخته از پنجره ای تاریک
کسی سؤال می کند
آقا
این سوت چندم است ؟
|
اکنون ساعت 09:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)