پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   حسین پناهی، بزرگ مرد کوچک(زندگینامه و آثار و اشعار و یادگاریهای این هنرمند فقید) (http://p30city.net/showthread.php?t=4095)

ترنم 01-14-2013 01:47 AM


ترنم 01-30-2013 02:50 AM

حسین پناهی
 
دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است
هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم
دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم
...


حسین پناهی

پریشان 02-07-2013 11:59 AM

در مکه که رفتم خیال می کردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است !!!غافل از اینکه تمام گناههایم گناه نبود و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته ونوشته شده بود.در مکه دیدن خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها دور خویش میگردند،در مکه دیدم هیچکس به فقیر دوره گرد نیست و همه دوس دارن زود به خدا برسند و گناهان خویش را بزدایند غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود،در مکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و در همان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم ،آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی درآن نیست (زنده یاد حسین پناهی)

ترنم 02-10-2013 03:50 AM

حسین پناهی
 
پدرم میگوید کتاب
مادرم میگوید دعا
و من خوب میدانم
که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گلها شنید...


حسین پناهی




http://up.koooch.com/images/mo4fuscpdfdb240zxnch.jpg









مستور 02-10-2013 11:32 PM

پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر
خوشبختانه باران
ارث پدری هیچ کس نیست

حسین پناهی

آناهیتا الهه آبها 06-21-2013 10:45 AM

جا مانده است....
چیزی....جایی...
که هیچ گاه دیگر....
هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد....

ترنم 06-27-2013 08:03 PM


ترنم 08-03-2013 02:39 AM




اگر صاحبخونه ها بدونن

پنجره ها چقدر ارزش دارند،

شاید اجاره هاشونو چند برابر بکنند...




حسین پناهی...


پریشان 08-04-2013 04:48 PM

به خوابی هزار ساله نیازمندم

تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

و عادت حمل درای کهنه ی دل را

از خاطر چشمها و پاها پاک کنم

دیگر هیچ خدایی

از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

و آسمان غبارآلود این دشت را

طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد

behnam5555 08-08-2013 06:56 PM


این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم ؟!
قلب بزرگ که بود ، آن خورشید که در آن ظلمات دور شکست و شکسته زنده ماند! گوش کنید اینک هزاران خورشید کوچک در انتظار ترکیدنند این انفجار روشن بی پایان را کدام چشم به انتها خواهد رساند؟ ”
نیستیم …. به دنیا می آییم ، عکس یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس دو نفره می گیریم ! پیر می شویم ، عکس یک نفره می گیریم … و بعد دوباره باز نیستیم …
بی شک جهان را؛ به عشق کسی آفریده اند .. چون من که آفریده ام از عشق؛
جهانی برای تو ..

شبی بارانی و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آن ها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم
نه بر می گردم با چشمانم که تنها یادگار کودکی منند آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت ؟
مرداد ما بدهکاریم به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟
و نگفتیم چونکه مرداد گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است

کاکل با تو بی تو همسفر سایه خویشم وبه سوی بی سوی تو می آیم معلومی چون ریگ مجهولی چون راز معلوم دلی و مجهول چشم من رنگ پیراهن دخترم را به گلهای یاد تو سپرده ام و کفشهای زنم را در راه تو از یاد برده ام ای همه من کاکل زرتشت سایه بان مسیح به سردترین ها مرا به سردترین ها برسان .

حسین پناهی



اکنون ساعت 03:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)