پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با اشعار خودمان (http://p30city.net/showthread.php?t=4899)

ساقي 06-01-2009 07:01 PM

باشه موافقم .... ولي فکر نميکنم بتونم باهات هم پا بيام جلو شما عالي مسراييد ....

مرا حاليست بيرون ز گفتار

که مستم من ز اين اوضاع و احوال

دلي دارم خدايا ، جان من گير

که تا من وا رهم ، هم از آن و هم اين



نخنديااااااا به شعرام....

abadani 06-01-2009 07:08 PM

خوب هم مي توني
بجاي خنده به اونها فكر مي كنم اما:
خدايا ساقي من را نگه دار
دلش را هم از اين هم زان نگه دار
توانش ده كه در اين دير دنيا
سپارد اين دل نازك به آن يار
ببخش شعر با عجله بهتر از اين هم نمي شه

ساقي 06-01-2009 07:15 PM

کدامين يار

مرا نه يار نه دلداري بدادند

گرفتار و پريشان آفريدند

چه خوش گفت « بابا عريان »

آري مرا از خاک آنان آفريدند



راستش نمي دونم آيا خوبند يا نه !!!!

abadani 06-01-2009 07:22 PM

اي دوست كه ندانم بكجايي
يا آنكه كه هستي از جنس چه هستي
باور كن و از ژرفترين نقطه احساس
درياب درياب درياب كه در صفحه تقدير
نقشي است كه از آن نيست گريزي
كنده شده است با قلم تيز تقدير
كه:
يار دادني نيست دريافتني است.

ساقي 06-01-2009 07:30 PM

گفتي که يار دادني نيست

گر چه اين پند تو با جان بشنيدم

ولي اي دوست ، من از جنس بلورم

ز کجا دريابم ، ز کجا دريابم

abadani 06-01-2009 07:32 PM

بقيه اش براي فردا
يا علي مدد

ساقي 06-01-2009 08:06 PM


آري اي دوست تو بودي

تو بودي که صبورم کردي

در باغ بهشت و برويم تو گشودي

مرهم دستهاي لرزانم تو بودي

تو بودي ،تو بودي ،تو بودي

abadani 06-02-2009 09:00 AM

اينباربراي شعرت تشكر نمي زنم اينهمه نا اميدي چه معنايي دارد ولي پاسخ:
در سراب اين خاك
آينه اي فتاده بود از جنس ململ تسليم
و من نقش خود به نگونساري در آن
از روزني دور
به تاب خيال مي بافتم
و جز پوسته اي نازك و به بند تار عنكبوت اوهام
اسير و در بند
و مخمصه اي نا گزير
هيچ
عايدي نبود
غرش ابري رسيد وهمناك و سهمناك
آنقدر كه تكاپويش
در اوج انحطاط خيالم
پوسته نازك را
خرد كرد و فرو ريخت
و باران آن سراب اسفناك را
به بركه اي سراسر آب
بدل كرد
و نقش خود در آن آينه از نزديك ديدم
چه زيبايم من...

ساقي 06-02-2009 12:56 PM

خوش بحال چشمه‌ها و دشت‌ها

خوش بحال آفتاب و آبها

خوش بحال من که سرمستم از اين لحظه هاي ناب

اي دل من گر چه در اين روزگار

دور بود از تو يار

اي دريغ از تو اگر کامي نگيري از بهار

اي دريغ از من اگر مستم نسازد اين ديار


..

abadani 06-02-2009 01:30 PM

خدا مشيري را رحمت كند
كام من از بهار تو هستي نسيم انس
چون مي وزي فسونگري و نشئه ات مدام


اکنون ساعت 07:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)