پی سی سیتی - شعر طنز ، ضرب المثل، جوک، لطیفه، اس ام اس و .....

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)

- ادبیات طنز (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=54)

پسره از دوست دخترش اسمشو میپرسه دختره میگه اسمم فانوسه ولی تو خونه شعله صدام میکنن پسره میگه منم اسمم کتابعلی ولی تو خونه نهج البلاغه صدام میکنن

از یه لک میپرسن اهل کجایی؟
میگه من کره ایم.
میخوان مچشو وا کنن میگن اسم محلتو بگو.
میگه شهید بروسلی

دختري

دختري کرد سوال از مادر که چه تعم دارد شوهر
اندکي کرد تعمل مادر
تا چه گويد در جواب دختر
گر بگويد مزه اش شيرين است
همچو شمشاد گل نسرين است
يا بلا فاصله شوهر خواهد
يا غم بي شوهري روانش کاهد
ور بگويم مزه اش تلخ است
تا ابد ميکشد از شوهر دست
لاجورم گفت: به او اي زيبا
ترش باشد مزه ي شوهر ها
دخترک در تبع وتاب افتاد
گفت : واي مادر دهنم آب افتاد

اي که يارم گشته‌اي از ديرباز
از خدا خواهم تورا عمر دراز
عشق تو بيرون نخواهد شد ز دل
با چک و اردنگي و وشگون و گاز!
عزيز آلي

تو جاده پليس جلو يه ماشين رو مي گيره و ميگه چون از صبح اولين کسي هستي که کمربند ايمني بستي برنده 100هزار تومن پول شدي. حالا مي خواي باهاش چيکار کني؟ مرد مي گه: مي رم گواهينامه مي گيرم . زنش سريع مي گه: جناب سروان اين وقتي اکس مي زنه پرت و پلا مي گه . بچشون از اون پشت مي گه: بابا نگفتم با ماشين دزدي قاچاق نکنيم؟ يه صدا از صندوق عقب مي ياد : از مرز رد شديم يا نه؟

غضنفر دست انداخته بوده گردن دوست دخترش . نمي دونسته بهش چي بگه . يهوووو ميگه : گردنتو بشكنم

غضنفر می ره اداره پلیس، می گه: اومدم بهتون بگم طوطی ام گم شده.پلیسه با تعجب می گه: ولی فکر نکنم ما بتوانیم طوطی شما را پیدا کنیم.غضنفر می گه: نه اصلاً دنبالش هم نباشین. من فقط اومدم بهتون بگم که اگر تصادفاً اونو پیدا کردین، بدونین که من با عقاید سیاسیش موافق نیستم!!! به هر کسی که فحش بده، نظر شخصی خودشه!

یه روز آشغالی میاد دمه خونه ی غضنفر میگه : آشغال دارین؟
غضنفر داد میزنه: خانوم توی خونه آشغال داریم ؟
زنش میگه: آره داریم
غضنفر میگه: آره داریم، نمی خوایم !!!

حیف نون داشته تلویزیون فیلم تماشا می کرده، وسط فیلم چند بار پیام های بازرگانی پخش می شه. حیف نون می گه: حالا اینقدر پیام بازرگانی نشون می ده تا فیلم تموم شه!

خواستگاری خر....

دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهنو می گیرن و راه می افتن طرف شهر..

اولی میپرسه: کی می رسیم به شهر؟ دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می ده و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.

می رن و می رن ... تا اولیه خسته میشه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟

دومیه برمی گرده و عقبو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم

یارو داشته دعا میکرده میگه: خدا را شکر از صبح تا حالا نه عصبانی شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم خوردم، ... ولی خدایا از یکی دو دقیقه آینده که از تخت میآیم بیرون تو کمکم کن!

یکی از ملانصرالدين می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟
ملا بدون معطلی یکی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری!

غضنفر چهار تا قالب صابون می‌خوره تا به مرز خودكفایی برسه!

به غضنفر می گن تو همیشه لپ لپ می خری. میگه آره . بهش می گم حالا جایزه هم توش داره؟میگه : فکر نمی کنم من لپ لپو واسه کیفیتش می خرم

ازغضنفر می پرسن ارزوت چیه؟میگه دكتر بشم از اطاق عمل بیام بیرون بگم:متاسفم!

تفكر عمیق غضنفر : اگر ادیسون نبود باید در تاریكی تلویزیون نگاه می كردیم