گفتم غم تو دارم...

چیزی نگفت و بگذشت...

حافظ خوشا به حالت...!!!

یارم گذشت

و یارت

گفتا غمت سر آید...





http://static.cloob.com//public/user...3bca3a0f77-300

گره دستانت بر دستانم
ای کاش
کور می شد
دست هایت از دست هایم
هرگز دور
نمی شد ...

نیلوفر ثانی

وقتی می گفتی دلتنگت میشم ، نرو
باور شد که دوستم داری ، ماندم
اما وقتی گفتی دیگه نمیخوامت ، برو
نگفتم چرا
و رفتم
تا بدانی چقدر دوستت دارم
زیرا آرامش و آسایش تو رو
از دوست داشتنت
بیشتر دوست داشتم

پاییز که می شود
زنگ آهنگ
خش خش برگ ها
تو را می نوازد
در یاد...

گاهی برای دوست داشتن باید
به قلب کسی رفت
گاهی برای اثبات دوستی باید
از قلب کسی رفت

عشق فوران می کند چون آتشفشان
دوست داشتن جاری است همیشه
مثل آب رودها با شیبی نرم
دوستت دارم همچو رود

پشتِ پرچین ِ پلکهایت ...
می نشینم ...
هر صبح ...
چون مرغکی تشنه ...
برای نوشیدن ِ نگاه ِ تو ...

می خواستم بمانم ... رفتم ... می خواستم بروم ... ماندم ... نه رفتن مهم بود و نه ماندن ... مهم من بودم ... که نبودم ...

کاش بدونی ندیدنت ، نبودنت
هرگز بهانه ای نمیشه
واسه از یاد بردنت

چون دوستت می دارم
حتی آفتاب هم که بر پوستت بگذرد
من می سوزم !

پاییز از حوالی حوصه ات که بگذرد
من زرد می شوم !

و تا کفش های رفتنت جفت می شوند
غریب می مانم !

که نیلوفرانه دوستت می دارم
نه ماننده ی مردمانی که دوست داشتن را
به عادتی که ارث برده اند
با طعم غریزه نشخوار می کنند !!

من درست مثل خودم
هنوز و همیشه دوستت می دارم !