![]() |
پرکشيدن بر چشمانداز سوزان و
بر قلههای پربرف تا سرسبزیها: اینجا برمن است و حالا صداها در سرم گرد میآیند و در آن صدا يگانه میشوند: از آن شب که در اتاقی تاريک از دیدار خبر دادند. آری، به "برمن" باز میگردم و دیگر بار این دوریاست که بر دقايقِ دلواپسی افزوده میشود. نامهای که در هوا چرخید و من که نمیدانم چگونه بايد نوشت، آنجا که پاسخی نيست و حضور بی وقفهی شعر، دیگربار تنيده به وقایع موطن جوانی با نامهای و عکسی در روزنامه و تصویرش در اعتراضِ دانشجويان. ی :41: |
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است پ |
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جوی نفروشم ز |
ز لب دوختن غنچه را زندگی ست
چو بشکفت زان پس پراکندگی ست د |
دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا ج |
جانم بگیر و صحبت جانانه ام بخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست ک |
کمندش میدواند پای مشتاق
بیابان را نپرسد چند میلست م |
مرا با او توافق بوده وهست درون خانه بعثی در میان نیست د |
دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا ذ |
ذلت ، ذلت ، ذلت این زندگی کبود این تلخ بنفش
زخمی ست که سالهاست بر دوش من است ن |
اکنون ساعت 05:57 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)