![]() |
یه شعر بنویس آخرش اینقدر ی نیاد.
یا سخن آرای چو مردم بهوش یا بنشین همچو بهائم خموش |
باور کن سعی میکنم اما نمیشه همه با ی ختم میشه
شد خط عمر حاصل گر زانکه با تو مارا هرگز به عمر روزی ، روزی شود وصالی |
بازم "ی":mad:
یار با ما بی وفایی می کند بی دلیل از من جدایی می کند شمع جانم را بکشت آن بی وفا جای دیگر روشنایی می کند |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی:21: |
يا رب تو كريمي و كريمي، كرم است
عاصي ز چه رو برون ز باغ ارم است؟ با طاعتم ار عفو كني نيست كرم با معصيتم اگر ببخشي كرم است |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی |
بازم "ی":102:
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم |
من این مراد بینم به خود که نیمشبی
به جای اشک روان در کنار من باشی:p |
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام امد و معشوقه به کام |
من نگویم که کنون با کی نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی:p |
يك رنگي و بوي تازه از عشق بگير
پر سوزترين گدازه از عشق بگير در هر نفسي كه مي تپي اي دل من يادت نرود ، اجازه از عشق بگير |
روی زرد است و آه درد آلود
عاشقان را دوای رنجوری:p |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار
آتش آه گو بسوز آن چه به دل هوس مرا |
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستس
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را |
الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها
که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها |
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشکرودی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت وتحسین منست |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان |
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد |
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا گر برسانند |
دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش
یارب نوشته بد از یار ما بگردان |
نه اگر همی نشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همی گریزم دگری پناه دارم |
مهندس فلکی راه دیر شش جهتی
چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک |
کشتی شکستگانیم ای باد شزطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را |
این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش |
شبان آهسته می نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم |
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش |
شب تارست و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شبی خوش هر که می خواهد که با جانان به روز آرد
بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی |
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش زمن ای پیک صبا پیغامی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت |
ترسم از این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی |
یاقوت جان فزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده |
اکنون ساعت 12:01 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)