![]() |
هرچند که پیر و خسته و ناتوان شدم
هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم |
با مزاج هستیام ربطی ندارد عافیت
رنگ تصوبر دلم خونست و بس پرواز من |
|
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها |
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد |
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش انگار که قرص قمرش گم شده باشد چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ خواب پدری که پسرش گم شده باشد آن روز تو را یافتم افتاده و تنها در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد.... |
صبح ملکوت بود و من بودم و تو
دل محو قنوت بود و من بودم تو ای کاش پس پنجره ی فولادت یک لحظه سکوت بود ومن بودم و تو ... |
دلم نمياد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم ميره جون بمون براي کوچهاي که بي تو لبريزه غمه ابري تر از آسمونش ابراي چشماي منه |
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانیم چو هست نه در آن وقت که اقبال شکست |
اکنون ساعت 03:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)