![]() |
حرمت اعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن که ما هر یک یگانه ایم موجودی بی نظیر و بی تشابه و آرمانهای خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن تنها تو می دانی که « بهترین » در زندگانیت چگونه معنا می شود از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که در زندگی خویش که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود هر روز، همان روز را زندگی کن و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای و هر گز امید از کف مده آنگاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری همه چیز در همان لحظه ای به پایان می رسد که قدمهای تو باز می ایستد و هراسی به خود را مده از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است برخیز و بی هراس خطر کن در هر فرصتی بیاویز و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت دست خواهی یافت آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت عشق را از زندگی خویش رانده ای عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری، سرشارتر شود و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری، آسان تر از کف رود پروازش ده تا که پایدار بماند رؤیاهایت را فرومگذار که بی آنان زندگانی را امیدی نیست و بی امید، زندگی را آهنگی نباشد از روزهایت شتابان گذر مکن که در التهاب این شتاب نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی زندگی مسابقه نیست زندگی یک سفر است و تو آن مسافری باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه ها جاریست. |
این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته
موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام من تصویر ابر تیره ایست بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته هر چه دام افکندم، آهوها گریزانتر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر کجا پا میگذارم دامنی دل ریخته زاهدی با کوزهای خالی ز دریا بازگشت گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته! |
چــه ابلهـــانه فکر کردم....
حــــــــالا که مخــــــاطب شـــعرهــــایت شده ام برایـت معشــــوقـه ترینـم و یــادم نبود "تــــــــــو" ضمیــریسـت که... به هـــر کسے غیــر از من هم مے تــوانـد تعلــق بگیـــرد ... |
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک
هر که از دیده مان رفت ز خاطر ببریم یا که چون فصل خزان آمد وگل رفت به خواب دل به عشق دگری داده ز آنجا برویم وسعت دیده ما خاک قدمهای تو بود خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم … |
از روي تو من هميشه گلشن بودم
وز ديدن تو دو ديده روشن بودم من مي گفتم چشم بد از روي تو دور جانا مگر آن چشم بدت من بودم؟؟؟؟ "مولانا" |
بدون چشم تو آری همیشه ویرانم
به شاخه های شکسته، به سایه می مانم تو آن سخاوت سبزی که انتظارت را همیشه پنجره در پنجره پریشانم به چشم مومن مردم ،گناه من این است که باتمام وجودم تو را مسلمانم چگونه بی تو دل من بگیرد آرامش منی که بی نفس تو غریق توفانم شبی برای سکوتم ترانه میخوانی و من به یمن صدای تو سبز می مانم فریب آینه ها را نمی خورم هرگز بیا برای رسیدن، تو باش پایانم |
من زنم... |
میتوانم کسی باشم که آسمانش پرستاره است ، رنگ عشق را ندیده ولی عاشق است.
میتوانم شمعی باشم که عاشق هزار پروانه است ، سوختن پروانه را باور ندارد و مثل خورشید گرم گرم است. میتوانم سرابی باشم برای دلها ، زخمی باشم برای دردها ، سنگی باشم برای شکستنها. میتوانم بشکنم دلها را، به بازی بگیرم قلبها را ، و بسوزانم نامه ها را. میتوانم دو رنگ باشم یک قلب رنگارنگ داشته باشم ، میتوانم در آغوشها بخوابم و آرام باشم. در مرامم نیست اینگونه باشم ، دلی سیاه و قلبی پر ازدحام داشته باشم . آسمانی بی ستاره دارم ، قلبی آواره دارم ، نه شمع هستم و نه خورشید ، من یک دل مهتابی دارم. من که دلم پر از درد است پس چگونه مرحمی برای دردهایم باشم؟ من که خود یک دلشکسته ام ، در غم عشق نشسته ام پس چگونه باید آرام باشم. نمیتوانم بنویسم قصه رفتنها ، غرق شدن در سراب دلها را . مینویسم که اسیر دلهای بی وفا بودم ، هنوز قصه تمام نشده ، من نیز قربانی یک عشق دروغین بودم |
هیچ کس اینجا نمی فهمد مرا ، عشق هم حتی نمی فهمد مرا
جایگاه من فراز ابر ها ست ،مرغم و صحرا نمی فهمد مرا طور هستم در تجلی گاه دوست ، سینه ی سینا نمی فهمد مرا شعله های عشق می سوزاندم ، عشق بی پروا نمی فهمد مرا سوختم عمری و میسوزم هنوز، سوز جانفرسا نمی فهمد مرا سرو را با سایه اش همبستگی ست،سرو من دردا نمی فهمد مرا چشم او دلبسته ی خاموشی است ، آینه آیا نمی فهمد مرا؟ از نگاهم پی به راز دل نبرد ، یار هم گویا نمی فهمد مرا |
|
اکنون ساعت 06:56 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)