![]() |
ایا عظیم و قاری که هر که بنده توست
ز رفع قدر کمربند توامان گیرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقـه سالوس
کـجاسـت دیر مغان و شراب ناب کجا |
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
بر داس سپهر سرنگون سوده شدیم |
مراد خسرو از شيرين كناري بود و آغوشي
محبت كار فرهاد است و كوه بيستون كندن |
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاکنهاد
بهتر ان است که با مردم بد ننشینی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیـچ کـس مـن نپسـندم کـه بجـای تـو بُـوَد |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ |
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یک دم عمر را غنیمت شمریم |
مـا پی سایـۀ سَـروَش به تلاشیم همـه
او ز پنـدار من خسته نهان است هنوز |
زاهدا منعم مکن خود دانم و کردار زشت
گر به دوزخ من روم ارزانیت باشد بهشت |
تو مرا سوزی و من سوزم از این غم که مباد
بــاد بیرون بَرَد از کـوی تــو خـاکستر مـن |
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اینک با جوانان ناز کن با ما چرا |
از آن در ابروی خوبــان نظر پیوسته میدارم
که در ابروی هر مَهرو نمی بینم جز ابرویش |
شب دیشب به خواب دیدم نگارم
نشسته بی تکبر در کنارم |
من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تو را دیدم و بیمـار شدم |
مرا بسود و بریخت هر چه دندان بود
نبود دندان وه چراغ تابان بود |
دردِ من عشق تو و بستر من ، بستر مرگ
جُـز تـوأم هـیچ طبیبی و پـرستـاری نیست |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب |
با تو هستم ز تو هرگز نشدم دور ، ولـی
چه توان کرد که بانگ جرسی نیست مرا |
ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری |
یـاد یـاران قدیـمم نرود از دل تنـگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس |
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری |
یکی امروزکامران بینی
دیگری را دل از مجاهده ریش |
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا |
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گلهای غمگسار من باشی |
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هـرچند در این عـهد خریدار نـدارد |
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی |
یارم چو قدح به دست گیرد |
دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را |
اگر دشـنام فرمایی و گر نـفرین دعا گویم
جواب تـلـخ میزیبد لـب لعـل شـکرخا را |
آشـفـته دلان را هــوس خواب نبـاشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد |
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما |
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار
حریف باده رسید ای حریف توبه وداع |
عاشق نشدی، محنت هجـران نکـشیدی
کس پیش تو غمنامۀ هجران چه گشاید؟ |
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را |
از آن ساعت که جام مِی بدست او مشرّف شد
زمـانه ســاغـر شــادی بیـاد مِی گـُـسـاران زد |
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا |
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی |
یاران به موافقت چو دیدار کنید
باید که ز دوست یاد بسیار کنید |
اکنون ساعت 11:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)