![]() |
افروختن و سوختن و جامه دريدن
پروانه ز من، شمع ز من، گُل ز من آموخت اين شعر که رزيتا فرستاد نمونه لف و نشر مشوش است اما تک بيتي من توانگرا دل درويش خود بدست آور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند حافظ |
شرمنده ی خونگرمی اشکم که همه عمر
نگذاشت مرا گرد به مژگان بنشیند |
از قبول عام، نتوان زيست مغرور كمال
آنچه تحسين ديدهاي زين خلق، دشنام است و بس |
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن |
از ترحم تا مروت، و از مدارا تا وفا
هر چه را كردم طلب، ديدم ز عالم رفته است |
نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه کنم حرف دگر ياد نداد استادم |
آتش دوزخ ز ما، تردامنان رنگي نداشت
آنچه ما را سوخت آنجا، خجلتِ تقصير بود |
می نخور با همه کس، تا نخورم خون جگر
سر مکش، تا نکشد سر به فلک فریادم |
روز تقدیر آنروز كه كارِ همه ميساخت خداوند ما دير رسيديم و، به جائي نرسيديم |
با شاهد شوخ شنگ وبا بربط ونی /کنجی وفراغتی ویک شیشه می
|
اکنون ساعت 02:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)