پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   .:: مناظره های عاشقانه، ادیبانه، شاعرانه ::. (http://p30city.net/showthread.php?t=14598)

ابریشم 02-25-2010 06:30 PM

عشق یعنی راه رفتن زیر باران
عشق یعنی من می روم تو بمان
عشق یعنی آن روز وصال
عشق یعنی بوسه ها در طوله سال
عشق یعنی پای معشوق سوختن
عشق یعنی چشم را به در دوختن
عشق یعنی جان می دهم در راه تو
عشق یعنی دستانه من دستانه تو
عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو
عشق یعنی می برم تا اوج تورو
عشق یعنی حرف من در نیمه شب
عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب
عشق یعنی انقباظو انبصاط
عشق یعنی درده من درده کتاب
عشق یعنی زندگیم وصله به توست
عشق یعنی قلب من در دست توست
عشق یعنی عشقه من زیبای من
عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

ابریشم 02-25-2010 06:32 PM

دلم را آهني کردم مبادا عاشقت گردد
ندانستم تو اي ظالم دلي آهن ربا داري

ابریشم 02-25-2010 06:42 PM

من غریبه ای دیروز. آشنای امروز و فراموش شده ای فردا.پس در آشنایی امروز مینگرم.تا در فراموشی دنیا یادم کنی!

آريانا 02-25-2010 08:31 PM

گفتم: که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا: چه توان کرد که تقدیر چنین بود

گفتم: که بسی خط خطا بر تو کشیدند
گفتا: همه آن بود که بر لوح جبین بود

گفتم: که چرا مهر تو را ماه بگردید؟
گفتا: که فلک بر من بد مهر به کین بود

گفتم: که بسی جام تعب خوردی ازین پیش
گفتا: که شفا در قدح باز پسین بود

گفتم: که تو ای عمر مرا زود برفتی
گفتا: که فلانی چه کنم عمر همین بود؟

گفتم: که نه وقت سفرت بود چو رفتی
گفتا: که مگر مصلحت وقت درین بود

گفتم که: قرین بدت افکند بدین روز
گفتا که: مرا بخت بد خویش قرین بود

سلمان ساوجي

آريانا 02-25-2010 08:33 PM

ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی

گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد
غم این قدر نداند کآخر تو یار مایی

من باغ و بوستانم سوزیده خزانم
باغ مرا بخندان کآخر بهار مایی

گفتا تو چنگ مایی و اندر ترنگ مایی
پس چیست زاری تو چون در کنار مایی

گفتم ز هر خیالی درد سر است ما را
گفتا ببر سرش را تو ذوالفقار مایی

سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم
گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی

گفتم چو چرخ گردان والله که بی‌قرارم
گفت ار چه بی‌قراری نی بی‌قرار مایی

شکرلبش بگفتم لب را گزید یعنی
آن راز را نهان کن چون رازدار مایی

مولانا

آريانا 02-25-2010 08:35 PM

آمد رسول عشق تو چون ساقی صبوح
با جام باده‌ای که مر آن را خمار نیست

گفتم که ناتوانم و رنجورم از فراق
گفتا بگیر هین که گه اعتذار نیست

گفتم بهانه نیست تو خود حال من ببین
مپذیر عذر بنده اگر زار زار نیست

کارم به یک دم آمد از دمدمه جفا
هنگام مردنست زمان عقار نیست

گفتا که حال خویش فراموش کن بگیر
زیرا که عاشقان را هیچ اختیار نیست

تا نگذری ز راحت و رنج و ز یاد خویش
سوی مقربان وصالت گذار نیست

مولانا

آريانا 02-25-2010 08:40 PM

آن دلبر من آمد بر من
زنده شد از او بام و در من

گفتم قنقی امشب تو مرا
ای فتنه من شور و شر من

گفتا بروم کاری است مهم
در شهر مرا جان و سر من

گفتم به خدا گر تو بروی
امشب نزید این پیکر من

آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من

رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من

بفشاند گل گلزار رخت
بر اشک خوش چون کوثر من

گفتا چه کنم چون ریخت قضا
خون همه را در ساغر من

مریخیم و جز خون نبود
در طالع من در اختر من

عودی نشود مقبول خدا
تا درنرود در مجمر من

گفتم چو تو را قصد است به جان
جز خون نبود نقل و خور من

تو سرو و گلی من سایه تو
من کشته تو تو حیدر من

گفتا نشود قربانی من
جز نادره‌ای ای چاکر من

جرجیس رسد کو هر نفسی
نو کشته شود در کشور من

اسحاق نبی باید که بود
قربان شده بر خاک در من

من عشقم و چون ریزم ز تو خون
زنده کنمت در محشر من

هان تا نطپی در پنجه من
هان تا نرمی از خنجر من

با مرگ مکن تو روی ترش
تا شکر کند از تو بر من

می‌خند چو گل چون برکندت
تا به سر شدت در شکر من

اسحاق تویی من والد تو
کی بشکنمت ای گوهر من

عشق است پدر عاشق رمه را
زاینده از او کر و فر من

این گفت و بشد چون باد صبا
شد اشک روان از منظر من

گفتم چه شود گر لطف کنی
آهسته روی ای سرور من

اشتاب مکن آهسته ترک
ای جان و جهان ای صدپر من

کس هیچ ندید اشتاب مرا
این است تک کاهلتر من

این چرخ فلک گر جهد کند
هرگز نرسد در معبر من

گفتا که خمش کاین خنگ فلک
لنگانه رود در محضر من

خامش که اگر خامش نکنی
در بیشه فتد این آذر من

باقیش مگو تا روز دگر
تا دل نپرد از مصدر من

مولانا

آريانا 02-26-2010 04:23 AM

مست تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب

کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب

گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع
گفت منم میهمان گرچه نکردی طلب

او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من
کانیت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب

کردم برجان رقم شکر شب و مدح می
کامدن دوست را بود ز هر دو سبب

گرنه شبستی رخش کی شودی بی‌نقاب
ورنه میستی سرش کی شودی پر شغب

گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک
درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب

گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من
عارض سیمین تو این رخ زرین سلب

گفت که خاقانیا روی تو زرفام نیست
گفتم معذور دار زر ننماید به شب

خاقاني

روشنا 02-26-2010 12:01 PM

گفتی:آسمان انتقام تو را از من گرفت
گفتم:من دعا نکردم

گفتی: او به من وفا نکرد
گفتم: حالا مثل من شدی ! بی وفایی , تو را شکست

گفتی : به تلخی مرگ نیلوفر ها شکستم
گفتم: تنها دل شکسته , هیچ مرهمی ندارد

گفتی: دستانت را به دستان من بسپار
گفتم: یک بار سپردم و آواره شدم

گفتی: قسم به عشق , این بار من مجنونم
گفتم: قسم به شب به آسمان دل سپرده ام

گفتی: چتر دلم را پناه دلت می کنم
گفتم: باران , سهمی از زندگی من است

گفتی: زیر باران خیس و بی پناه می شوی
گفتم: خیس شدن دلیل دیوانگی من است

گفتی: بگذار من شاهزاده ی قلبت باشم
گفتم: قلبم سالهاست با زخمی کهنه , زندگی می کند

گفتی: من آمدم تا مرهم دلت باشم
گفتم: دل نازپونه ها , مرهم دلم هستند

گفتی: دل به من بسپار
گفتم: دلت در هیاهوی بی وفایی دیگریست

گفتی: تو منتظر من بودی
گفتم: مدت هاست انتظار را , در نقاشی رویاهای محالم
رنگ آمیزی می کنم ... و تو دلت هنوز اسیر بی او بودن است


گفتی: از روزگار بی وفا دلم گرفته
گفتم: دل به دریا بسپار و از غم رها شو

گفتی: دلت با من نامهربان نبود
گفتم: دل تو بی وفایی را , برقاب آبی اش نوشت

گفتی: با هم از این دیار سفر کنیم
گفتم: تو سفر کردی و من تنها شدم

گفتی: این بار , تو همراه من بیا
گفتم: برو , من این دیار را عاشقانه دوست دارم

گفتی: او مثل تو عاشق نبود
گفتم: عاشقی درد سختی بود

گفتی: این بار من عاشقم
گفتم: پس برگرد! ... به سرزمینی که به نیت چشمانش دلم را آواره کردی
برگرد من سالهاست ,بی تو نفس می کشم

آريانا 02-26-2010 11:32 PM

دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب
سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب

گفتم که : دگر کیت بخواهم دیدن؟
گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب

شيخ بهايي
.
.
.
.
گفتم که کنم تحفه‌ات ای لاله عذار
جان را، چو شوم ز وصل تو برخوردار

گفتا که بهائی، این فضولی بگذار
جان خود ز من است، غیر جان تحفه بیار

شيخ بهايي


اکنون ساعت 08:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)