پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار سروده شده بچه های سایت (شعرهاتونو اینجا بنویسین) (http://p30city.net/showthread.php?t=16971)

سالومه 08-24-2010 01:37 AM

نام خانوادگی من قنبرپور است اما بنا به دلایلی از گفتن نام خود معذورم.
کس نداند غم من چیست
کس نجوید راز من چیست
کس نبوید عطر مهتاب من از چیست
کس نگوید عشق جاندار من از کیست
__________________
وقتی آدم عاشق بشه و کسی اونو به حساب نیاره

deltang 08-24-2010 01:42 AM

من عاشق تو هستم دیگر نمانده صبری

یا از خودت برانم یا همرهی کن ای دوست

Setare 08-26-2010 04:03 AM

من "دو"بودم
و تو "یک"!!
چه ساده بودم که فکرمیکردم
"سه "عددی زوج است...

Setare 08-27-2010 04:06 AM

آنشب که عشقم را در ظرف اعتراف گذاشتم ؛
صدایی آمد که " رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش..."
و امروز تو رها کردی...
و من ماندم و ابهام نبودنت...
رفتی تا چو خورشیدی قبایی از آتش به تن کنی
که هرگاه به قامتت می اندیشم؛
ذهنم شعله ور شود...

SonBol 08-27-2010 10:51 AM

سلام
بچه ها ممنون از این حرکت خوبتون
اما ما این تاپیکو داشتیم
با هم ادغام میشه

Younes 08-27-2010 01:22 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط asterah (پست 180467)
آنشب که عشقم را در ظرف اعتراف گذاشتم ؛
صدایی آمد که " رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش..."
و امروز تو رها کردی...
و من ماندم و ابهام نبودنت...
رفتی تا چو خورشیدی قبایی از آتش به تن کنی
که هرگاه به قامتت می اندیشم؛
ذهنم شعله ور شود...

زیبا بود. گویا شما هم مثل من زیاد ناظری گوش میدی. ارتباط بین خورشید و آتش و ذهن و نبود او خیلی جالب و زیبا بود.

ساقي 09-03-2010 09:32 PM



خب يکي بمن بگه فرق اين دو تاپيک چيه؟

http://p30city.net/showthread.php?t=16971

SonBol 09-03-2010 10:53 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط sonbol 2561 (پست 180473)
سلام
بچه ها ممنون از این حرکت خوبتون
اما ما این تاپیکو داشتیم
با هم ادغام میشه

نقل قول:

نوشته اصلی توسط ساقي (پست 182906)


خب يکي بمن بگه فرق اين دو تاپيک چيه؟

http://p30city.net/showthread.php?t=16971

سلام عزیزم:53:
من این دو تا رو یه بار هفته ی پیش ادغام کردم
نمیدونم چرا باز جدا هستند؟!!!!
الان برای دفعه دوم ادغام شد

Setare 09-09-2010 01:34 AM

نوای چنگ بر دلم چنگ می زند
و من هر ثانیه چشم می دوزم
بر آن صفحه مربع شیشه ای
تا شاید اثری از او بیابم.....
اثر؟!!؟
سراپا وجودم اثر از اوست....
به هرجا که می نگرم نشانی از او می بینیم
تمام حرف هایش در گوشم
مانند آونگی هر لحظه صدا میکند
و ساعت، دقیقه به دقیقه ی خاطراتم را به یادم می آورد....
بغض در گلویم بی داد میکند...
تمام معنای زندگیم بود
گرفته شد...
دیگر چیزی برای ادامه ندارم
بهای سنگینی داشت!!!
مفت باختم...

saeman 09-22-2010 11:05 AM

شعرهای من
 
حضورش را نمی دانم چگونه فهم جان آرم
زشک دلفریب آخر چگونه یک امان آرم

همه در خواب ودر سستی نه تردیدی نه ایمانی
من از مستی شک وایمان عیان آرم عیان آرم

اگر یابم سر زلفش از این فانوس لرزنده
کنم روشن همه جانها اضافه ارمغان آرم

زبس در سر بود از اونشان ازبی نشانی ها
چگونه آخر این دل را نشان از بی نشان آرم

اگر چه هست او در دل ولی آخر کجا حاصل
که دیری هست این مشکل که گاها از گمان آرم

چرا اینگونه بی تابم گهی آتش گهی آبم
چنان پا بند اسبابم کجا شرحی از آن آرم

شده حرفم به روز وشب مگر حالم نمی بیند
ولی ازشرم چشمانش به زیر لب نهان آرم

اگر چه نیست ای "سعمن" ز مهرش دل تهی اما
حضور را نمی دانم چگونه فهم جان آرم


راستی مدتی است که از جنا ب آریانا خبری نیست آیا کسی از ایشان خبری داره؟؟؟


اکنون ساعت 09:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)