![]() |
باد فرياد مي کشيد و کوه تکرار مي کرد
خورشيد را که راندند زمين روسياه شد سحر سحر جادوي شب را باطل کرد دلم را تسخير کن تا از بند او آزاد شوم |
مرا غرق نگاه کرد
گل غم حاصل جمع شبنم چهره و خاک پاي اوست گل غم خار ندارد به راحتي بدست مي آيد سرنوشتش را طوفان رقم زد آب دربست در اختيار يخ بود بخار هم به کهکشان خانه اش راه ندارد |
اسپند دود می کنم که چشمم ، کسی را نخورد ... |
كسي كه خود را به نور ماه راضي كند ، نور خورشيد كورش خواهد كرد.... |
پرنده غمگين آوازي مي خواند كه شكوفه شاداب بهاري به ياد گل پرپر شده مي افتد ... |
سحر که وزید شب را باد برد
|
پرنده در واپسين دم حيات زمستان ، روي درخت عريان با شكوفه بهاري وعدهء ديدار دارد . |
خشم باد ردای او را سفت تر کرد (هرکی فهمید یعنی چی)
|
آينه يك تنه در مقابل همه ايستادگي مي كند. |
دو آيينه از ديدن يکديگر نفرت دارند. |
اکنون ساعت 06:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)