-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
| مستور |
11-23-2012 05:00 PM |
ستاره رود - نادر نادر پور
ستاره رود
تصویر ها در آینه ها نعره می کشند
ما را ز چار چوب طلایی رها کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم
من باد نیستم
اما همیشه تشنه ی فریاد بوده ام
دیوار نیستم
اما اسیر پنجه ی بیداد بوده ام
نقشی درون آینه سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم بی درد نیستم
اینان به ناله آتش درد نهفته را
خاموش می کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره ی دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند
|
| افسون 13 |
11-23-2012 05:40 PM |
در گشودند به باغ گل سرخ
و من دل شده را
به سراپرده رنگین تماشا بردند
من به باغ گل سرخ
با زبان بلبل خواندم
در سماع شب سروستان دست افشاندم
در پریخانه پُر نقش هزار آینه اش
خویشتن را به هزاران سیما دیدم
با لب آینه خندیدم
من به باغ گل سرخ
همره قافله رنگ و نگار به سفر رفتم
از خاک به گل
رقص رنگین شکفتن را
در چشمه نور
مژده دادم به بهار
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقه تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح
من به باغ گل سرخ
درتمام شب سرد
روشنایی را خواندم با آب
و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم
|
| مستور |
11-23-2012 05:51 PM |
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
فروغ فرخزاد
|
| افسون 13 |
11-23-2012 07:29 PM |
مستانه سر به سینه مهتاب می گذاشت
با خنده ای که روی لبت رنگ می نهفت
چشم تو زیر سایه مژگان چه ناز داشت
در باغ دل شکفت گل تازه امید
کز چشمه نگاه تو باران مهر ریخت
پیچید بوی زلف تو در باغ جان من
پروانه شد خیالم و با بوی گل گریخت
آنجا که می چکید ز چشم سیاه شب
بر گونه سپید سحر اشک واپسین
وز پرتو شراب شفق بر جبین روز
گل می شود مستی خندان آتشین
|
| mohammad.90 |
11-23-2012 08:29 PM |
نازنینم همه هستی همه مستی
بی توام بی همـــه هستی هر چــــه دارم
با تو دارم بــــــــا تـــوام با شــــــور و مستی
عشق و رویـــــــا عشق و هستی
در کـــــلامـــــم در نــــــگاهم
مــــــــــــوج عشق و موج هستی
همــــــــه آرامش همـــــــــه آرام
تو هستی
|
| افسون 13 |
11-23-2012 10:54 PM |
یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
منو می بره ، کوچه به کوچه
باغ انگوری ، باغ آلوچه
دره به دره ، صحرا به صحرا
اونجا که شبا ، پشت بیشه ها
یه پری میاد ، ترسون و لرزون
پاشو میذاره ، تو آب چشمه
شونه می کنه ، موی پریشون
|
| مستور |
11-24-2012 12:04 AM |
نگاه کن چه فرو تنانه بر خاک می گسترد
آن که نهال نازک دستانش
از عشق
خداست
و پیش عصیانش
بالای جهنم
پست است
آن کو به یکی آری میمیرد
نه به زخم صد خنجر
و مرگش در نمیرسد
مگر آنکه از تب وهن
دق کند
|
| ماهین |
11-24-2012 01:18 AM |
در خیال اتفاق می افتد
ناممکن های خوشرنگ
محال های دلاویز
رسیدن به عشقی
که قلب سی سالگی تو را ربود
و شنیدن نجواهایی
که در باد گم شد
ما همه دلبسته
نه زندانی خاطرات خویشیم ...
|
| افسون 13 |
11-24-2012 09:53 AM |
مهر او ، زمزمه جویبار بود
درروزهای مکرر خالی
حال من مانده ام
و خروش یک اقیانوس
|
| مستور |
11-24-2012 03:15 PM |
احمد شاملو
سلاخی
می گریست
به قناری کوچکی
دل باخته بود
|
| افسون 13 |
11-24-2012 03:38 PM |
دارم رنگ عوض می کنم
به رنگ حیایی که سرخ می دود
روی گونه ی سبزم
نگاه می کند به ساعت قلبش
یعنی که دیر کرده ام
بمان کنار تخته سیاه و
صدای باد را بکش
نه
صدای من
شبیه شیهه ی هیچ باد رهگذری نیست
|
| مستور |
11-24-2012 03:46 PM |
تو باعث شده ای
تو باعث شده ای که آدمی از آدمی بهراسد
تراشنده آن کنده بتی تو
که مرا به وهن در برابرش به زانو می افکند
تو جان مرا از تلخی و درد آکنده ای
ومن ترا دوست داشته ام
با بازوهایم و با سروده هایم
تو مهیب ترین دشمنی مرا
و تو را من ستوده ام
رنج برده ام ای دریغ
و تو را ستوده ام
|
| افسون 13 |
11-24-2012 03:56 PM |
می خواهم عشق بماند و
اشک بماند و
لبخندی که هدیه ی لبهای توست
می خواهم تو باشی و
من باشم و زندگی و
سیارگان سرشاری
از انعکاس ما
|
| مستور |
11-24-2012 04:07 PM |
عشق عمومی
اشک رازی است
لبخند رازی است
عشق رازی است
اشک آن شب
لبخند عشقم بود
احمد شاملو
|
| ماهین |
11-24-2012 04:50 PM |
در بدترین دقایق این شام مرگ زای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین
شاملو
|
| مستور |
11-24-2012 05:16 PM |
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های ترا دریافته ام
با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام
و دستهایت با دستهای من آشناستاحمد شاملو
|
| ماهین |
11-24-2012 05:22 PM |
ترس
وارد ترکیب سنگ ها می شد .
حنجره ای در ضخامت خنک باد
غربت یک دوست را
زمزمه می کرد .
سهراب
|
| مستور |
11-24-2012 05:46 PM |
سرچشمه
در تاریکی
چشمانت را جستم
در تاریکی
چشمانت را یافتم
و شبم پر ستاره شد
احمد شاملو
|
| ماهین |
11-24-2012 05:55 PM |
در های و هوی این شلوغ
در وقاحت هوس
دلم گرفته سخت از مردمان خود باختگی
از نادانی
از جهل
از غربت عرفان
چه کسی سلامت فردا را تضمین خواهد کرد
باید عشق را دوباره معنا کرد ...
|
| مستور |
11-24-2012 06:00 PM |
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند
نیما
|
| ماهین |
11-25-2012 01:52 AM |
دوره گردی خواهم شد
کوچه ها را خواهم گشت
جار خواهم زد :
ای شبنم ، آی شبنم ، آی شبنم
رهگذاری خواهد گفت:
راستی را،شب تاریکیست
کهکشامی خواهم دادش
روی پل دخترکی بی پاست
دب اکبر را بر گردن او خواهم اویخت
هر چه دشنام ، از لبها خواهم بر چید
هر چه دیوار ، از جا خواهم بر چید ...سهراب
|
| مستور |
11-25-2012 08:54 AM |
دیرگاهی ماند اجاقم سرد
و چراغی بی نصیب از نور
خواب دربان را به راهی می برد
بی صدا آمد کسی از در
در سیاهی آتش افروخت
بی خبر اما
که نگاهی در تماشا سوخت
گر چه می دانم که چشمی
راه دارد به افسون شب
لیک می بینم ز روزنهای خوابی خوش
آتشی روشن درو شب
|
| افسون 13 |
11-25-2012 10:26 AM |
به هر که بگو
هر چه می خواهد صدایم کند
دست به گریبان که فرو کنم
اما از تو چه پنهان
لکنتم از شوق است و اندکی هراس
نکند این همه خوابی باشد و
دستم از نور و ستاره تهی برگردد ؟
به گمانم اما
اخگری که به دامنم افتاد
از جنس طور بود
اگر نه به استخوانم نمی گرفت
حالا بگو به هر که : هر چه می خواهد صدایم کند
|
| ماهین |
11-25-2012 10:43 PM |
در نیست راه نیست
شب نیست ماه نیست
ما بیرون زمان ایستاده ایم
با دشنه ی تلخی بر گرده هایمان
هیچ کس با هیچ کس سخن نمیگوید
که خاموشی به هزار زبان در سخن است ...
|
| مستور |
11-25-2012 11:00 PM |
تو را یافتم آسمانها را پی بردم
تو را یافتم درها راگشودم
شاخه ها را خواندم
افتاده باد آن برگ
که به آهنگ وزش هایش نلرزد
مژگان تو لرزیدرویا در هم شد
تپیدی شیره ی گل به گردش آمد
بیدار شدی جهان سر برداشت
جوی از جا جهید
سهراب سپهری
|
| ماهین |
11-26-2012 12:24 AM |
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم .شامو
|
| مستور |
11-26-2012 12:28 AM |
من به آنان گفتم
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
و به آنان گفتم
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
|
| ماهین |
11-26-2012 12:33 AM |
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم ...
|
| افسون 13 |
11-26-2012 08:02 AM |
منسوخ باد ، بی تو
ننگ و عشق و ضیافت
رو به رویم بنشین
اگر نه بی تو
رو به روی کدام قبله ؟
چه نغمه ای ؟
از گلوی کدام بریده ؟
رو به رویم بنشین
اگر چه مرا جسارت نیست
|
| مستور |
11-27-2012 12:49 AM |
تنها روی ساحل
مردی به راه می گذرد
نزدیک پای او
دریا همه صدا
شب گیج در تلاطم امواج
باد هراس پیکر
رو می کند به ساحل و در چشمهای مرد
نقش خطر را پر رنگ می کند
انگار
هی می زند که مرد کجا می روی کجا؟
و مرد می رود به راه خویش
و باد سرگران
هی می زند دو باره کجا می روی؟
و مرد میرود
و باد همچنان
سهراب سپهری
|
| ماهین |
11-27-2012 01:04 AM |
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم و
بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم
کیستی که من این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم !
|
| مستور |
11-27-2012 01:11 AM |
می تراود آفتاب از بوته ها
دیدمش در دشتهای نم زده
مست اندوه تماشا یار باد
مویش اقشان ،گونه اش شبنم زده
|
| ماهین |
11-27-2012 02:34 AM |
هنگام شعله ور شدن من
هنگام شعله ور شدن توست
ها ...چشم ها را می بندم
ها ...گوش ها را می گیرم
با ساعت به مشامم
اینک :
وقت عبور عطر تن توست .
|
| مستور |
11-27-2012 02:54 AM |
تاریکی پیچک وار
به چپرها پیچید
به حناها
به افراها
و هنوز ما در کشت در کف داس
پایان شبی ما در خواب
یک خوشه رسید مرغی چید
آواز پرش بیداری ما ساقه لرزان پیام
|
| افسون 13 |
11-27-2012 09:20 AM |
می روم رو به روی آیینه
با مدادهای رنگی ام و
این خطوط کمرنگ زیبایی ازلی و
چند لحظه بعد
الو ! تلفنچی؟
لطفاً شماره ی مجنون
خانم ! خوابتان بخیر
خطوط ارتباطی مان
با زمین و آسمان قطع است
الو ، الو ، الو
می خواهی دوباره عاشقم شوی یا
نه نه نه
حالا لیلای آیینه رو به روی چشمان حیرتم
تکه تکه تکه خرد می شود
و من که رَسم توبه نمی دانم
می روم رو به روی آیینه ای دیگر
تا با مدادهای رنگی ام
از خطوط کمرنگ زیبایی ازلی
چیزی بگویم
|
| مستور |
11-27-2012 10:47 AM |
من از کنار تغزل عبور میکردم
و موسم برکت بود
و زیر پای من ارقام شن لگد میشد
زنی شنید
کنار پنجره آمد
نگاه کرد به فصل
در ابتدای خودش بود
و دست بدوی او شبنم دقایقرا
به نرمی از تن احساس مرگ بر می چید
من ایستادم
و آفتاب تغزل بلند بود
و من مواطب تبخیر خوابها بودم
|
| ماهین |
11-27-2012 07:38 PM |
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا براید بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است ...سهراب سپهری
|
| مستور |
11-27-2012 09:22 PM |
تیرگی هست و چراغی مرده
میکنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها
|
| ماهین |
11-27-2012 10:33 PM |
اه دانستمت از چیست به این خوی شده
بس که نایافته ای
سرد کار خودی افتاده و کم گوی شده
در بد و خوب جهان
با م می پیوندی
به تسلای دل غزده ات
بر همه چیز جهان می خندی ...
|
| مستور |
11-27-2012 11:04 PM |
یاد من باشد فردا
بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ
طرحی از بزها بردارم
یاد من باشذ
هر چه پروانه که می افتد در آب
زود از آب در آرم
|
| اکنون ساعت 08:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)