![]() |
آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی // ت |
تو آنی کز آن یک مگس رنجه ای
که امروز سالار سر پنجه ای ل |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست // ط |
طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد ص |
صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر باد گری پردازم گ |
گرچه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت
در این خانه به امید تو باز است هنوز // ه |
هرچند پیرو خسته دل و ناتوان شدم
هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم حرف ش |
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد |
با چی بگم؟
با اجازه..... همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها ن |
یادم رفت...:22::22:
نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد و |
وفاداری و حق گونی نه کار هر کسی باشد
غلام آصف ثانی جلال الحق والدینم م |
ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست // ت |
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل ض |
ضمیر همدگر دانند یاران
نباشم یار صادق گر ندانم // د |
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
"آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری" ب |
:41:
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست // م |
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد ز |
زندگي بي عشق اگر باشد، لبي بي خنده است
بر لب بي خنده بايد جاي خنديدن گريست //ر |
راهی بزن که آهی برساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد ت |
تو نیم دیگر من بودی و ندانستی
چه داغها که به این نیم دیگرت دادند // ع |
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله ک |
کف پا به هر زمینی که رسد تو نازنین را
به لب خیال بوسم همه عمر آن زمین را // ی |
یارب آن شاهوش ماهرخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست گ |
گریه در چشمان من طوفان غم دارد ولی
خنده بر لب می زنم تا کس نداند رازمن // ش |
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروزست و طرف لاله زاری خوش خ |
خود را مرنجان ای پدر سر را مکوب اندر حجر
با نقش گرمابه مکن این جمله چالیش و غزا ع |
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند ن |
ناگه از آب ماهیای برجست
برد حالی به صید ماهی دست پایش از جای شد، در آب افتاد پوستین ز آن خطا در آب نهاد ک |
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مبادا آنکه در این نکته شک و ریب کند س |
کس سه لشکر دید زیر چادری؟
این حدیثی بس شگفت و نادر است هر کسی را زیر این چادر درون خاطر جویا به راهی رهبر است ل |
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند ص |
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست // ت |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟ ن |
نمیدانی دلم بسیار تنگست
میان ما و تو دیوار سنگست به امیدی که بر گردی دوباره نگاهم بر در و گوشم به زنگست // ک |
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار آشنا را هر چی دوست داشتی! |
کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست
بسکه مهر دوست انجا هست جای کینه نیست ب |
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جانرا
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی // چ |
|
ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم د |
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد // خ |
اکنون ساعت 10:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)