پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

مجتب 12-24-2009 10:47 PM

دم او جان دهدت روز نفخت بپذیر
کار او کن فیکون‌ست نه موقوف علل

رزیتا 12-24-2009 10:52 PM

لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد

Afshin_m05 12-24-2009 10:59 PM

پیرخرد که منع جوانان کند ز می
تابود خود سبو کش میخانه‌ی تو بود
خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر
ته سفره خوار ریزش انبانه‌ی تو بود

مجتب 12-24-2009 11:28 PM

تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند
سرجمله‌اش فروخوان از میوه‌ی بهشتی

Afshin_m05 12-24-2009 11:31 PM

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

مجتب 12-24-2009 11:35 PM

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

Afshin_m05 12-24-2009 11:40 PM

به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بی‌قرار آمد

مجتب 12-24-2009 11:44 PM

دلها تمام اگر تو ندزدیده‌ای چرا
لرزان و بی قرار و پریشان و درهمی

Afshin_m05 12-24-2009 11:49 PM

به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بی‌قرار آمد

مجتب 12-24-2009 11:52 PM

در میخانه بسته‌اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینه‌های کباب

Afshin_m05 12-24-2009 11:57 PM

آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت
من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم
آنکه می‌خواست غبار غمم از دل بزداید
آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم

رزیتا 12-25-2009 12:32 AM

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

Afshin_m05 12-25-2009 12:35 AM

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

رزیتا 12-25-2009 12:39 AM

افشین جان باید با ش شروع میکردی
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

Afshin_m05 12-25-2009 12:43 AM

ببخش رزی جان حواسم نبود

تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی
بیا این نرد عشق آخری را با خدا بازیم
که حسن جاودان بردست عشق جاودان بازی
ز آه همدمان باری کدورتها پدید آید

رزیتا 12-25-2009 12:48 AM

خواهش میکنم

در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی

Afshin_m05 12-25-2009 12:50 AM

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب
تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت
چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
دارم غزال چشم سیه می‌چرانمت

رزیتا 12-25-2009 12:59 AM

تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی

Afshin_m05 12-25-2009 01:13 AM

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

رزیتا 12-25-2009 01:31 AM

من این مراد ببینم به خود که نیمشبی
به جای اشک روان در کنار من باشی

Afshin_m05 12-25-2009 01:39 AM

یارب چها به سینه‌ی این خاکدان در است
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را
راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را

امیرخان 12-25-2009 02:01 AM

آنکس که به دست جام دارد
سلطانی جـم مـدام دارد
آبی که خضر حیات از او یافت
در میکده جو که جام دارد

Afshin_m05 12-25-2009 02:11 AM

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

امیرخان 12-25-2009 02:49 AM

مرا بغیر جمال تو انتخابی نیست
بیا بیا دگرم طاقتی و تابی نیست
شبیه اختر و ماهت اگر کنم بیـجاست
به چشم من بفلک چون تو آفتابی نیست

مجتب 12-25-2009 02:24 PM

تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند
سرجمله‌اش فروخوان از میوه‌ی بهشتی

رزیتا 12-25-2009 07:09 PM

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

Afshin_m05 12-25-2009 09:18 PM

روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
متن خبر که یک قلم بی‌تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم

Omid7 12-25-2009 09:23 PM

مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم
هواداران كويش را چو جان خويشتن دارم

Afshin_m05 12-25-2009 09:40 PM

ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست

مجتب 12-26-2009 01:27 AM

توانی مگر چاره‌یی ساختن
ازو کشور هند پرداختن

مهسا69 12-27-2009 01:42 AM

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

Afshin_m05 12-27-2009 09:48 AM

تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود
دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه‌ی تو بود

مجتب 12-27-2009 12:13 PM

دگر چار چوبه بزد بر سرش
فرو ریخت با زهر خون از برش

مهسا69 12-27-2009 02:51 PM

شنیده​ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می​کند که بتوان گفت

مجتب 12-27-2009 03:13 PM

تو سرو دیده‌ای که کمر بست بر میان
یا مه چارده که به سر برنهد کلاه

مهسا69 12-27-2009 03:18 PM

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بی​کار کجاست

مجتب 12-27-2009 03:25 PM

تا شکاری ز کمند سر زلفت نجهد
ز ابروان و مژه‌ها تیر و کمان ساخته‌ای

Afshin_m05 12-27-2009 05:16 PM

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

مهسا69 12-27-2009 06:58 PM

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

مجتب 12-27-2009 07:17 PM

دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست


اکنون ساعت 02:28 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)