پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   اولین بار یادته کجا دیدیش؟ (http://p30city.net/showthread.php?t=12863)

رزیتا 09-07-2009 12:05 AM

اولین بار یادته کجا دیدیش؟
 
من اولین باری که اون منو دیده بود یادمه (یعنی برام تعریف کرده) و بازم دفعه های دیگه که منو دیده بود ولی من هنوز اونو ندیده بودم (خیلی بی انصافه نه)
ولی اولین باری که من اونو دیدم وقتی بود که اومده بود خونمون خواستگاری :65::rolleyes:{پپوله}

دانه کولانه 09-07-2009 12:14 AM

خب امیدوارم یه روز این سایت اینقدر شلوغ بشه که برای این تاپیک با کمبود نفر مواجه نشیم
تاپیکخوبیه مرسی رزیتا خانم

deltang 09-07-2009 02:42 AM

نه والا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد چون اصلا وجود خارجی نداره:21:

Hiwa 09-07-2009 07:18 AM

من دقيقا" يادمه كه كي و كجاها براي اولين بار همه شونو ديدم...!!!
يكي توي راه دانشگاه بود{B Adabi}
يكي سر كلاس بود{B Adabi}
يكي تو تاكسي بود{B Adabi}
يكي توي مطب دكتر فلاني بود{B Adabi}
يكي ارباب رجوع بود{B Adabi}
يكي ميدان مصدق بود{B Adabi}
يكي توي ارگ بود{B Adabi}
و ...مرافهمرافه{شیت شدن}{شیت شدن}

آريانا 09-24-2009 02:13 AM

در آن سحر گاه غريب كه جز نور نبود جز او نبود ...من نبودم ....من نرفتم خود آمد ....فقط صدايش كردم بيا

Nur3 09-24-2009 09:51 AM

من اولين بار توي مراسم معارفه ديدمش...

دور شو بر و نه ديگه نمي خوام ببينمت

فرگل 09-24-2009 10:16 AM

اي كاش هيچ وقت نمي ديدمش ..... پشيمانم . پشيمانم . پشيمان

hamed95 09-24-2009 01:15 PM

من اولین بار تو راه مدرسه دیدمش که ایکاش دوباره زمان به عقب برمی گشت تادیگه........!!!

تاري 09-24-2009 01:18 PM

توي رستوران بهترين بود زيبا و بي نظير بوي عطرش وقتي از كنارم گذشت ديوونم كرد برگشتم نگاش كردم اونم منو نيگاه كرد قند تو دلم اب شد كلپچ باحالي بود

زکریا فتاحی 09-24-2009 02:44 PM

دیدنی که خیلی وقت پیش میدیدمش ، ولی اولین باری که نسبت بهش احساسی داشتم، تو خونمون بود، خیلی باوقار بود.
یادش بخیر

nae 09-24-2009 03:46 PM

آره اون روز رو هیچوقت یادم نمی ره
ترم دوم بودیم نشسته بودم سر صندلی که با دوستش اومد داخل کلاس
تا آخر اون ساعت داشتم نگاهش می کردم
تا بالاخره...

tasala 10-03-2009 04:07 PM

مگه میشه یادم بره
 
اونو تو کافی شاب که با دوستام رفته بودم دیدم
روز قشنگی بود

دانه کولانه 10-03-2009 07:35 PM

امیدوارم هیچ کدومتون با حسرت در اینجا پست نزده باشین و به اون روز و به اون مکان با غصه فکر نکنین...
از اویرتها و احساساتتون چیزهای دیگه ای دریافت میشه..
امیدوارم همیشه با خوشی با خوشحالی با علاقه به اون روز به اون جا به اون کس فکر کنین....

سادات 10-03-2009 10:27 PM

اولین بار که دیدمش از خجالت رویم نشد خوب عکسش روببینم ولی من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم..:35:

deltang 10-03-2009 10:31 PM

نهههههههههههههههه مگه دیدمش اصلا؟کی دیدمش که خودم خبر ندارم؟:21::21:

زکریا فتاحی 02-16-2010 05:38 PM

چرا این تاپیک اینقدر خلوت و کم طرفداره_:2:_:2:_:2:_:2:_:2:

چرا شمام نمیگین که اولین بار کجا دیدینش؟:53::53::53::53::53:

بگین، فقط خواهشا از احساسات پاکتون باشه،{پپوله}{پپوله}

از شوق نگاهتون تو اون لحظاهی که نگاهش رو دیدین.:5::5::5::5:

از شدت ضربان دلتون اون لحظه ای که مهمون براش اومد.:63::63::63::63::63:

از ذهنتون اون لحظه که درهاش بسته شد.:17::17::17::17:

از سیماتون اون لحظه ای که سیماش رو دیدین.:eek::eek::eek::eek:


از لحظه ای که خواستین برای اولین بار و نه آخرین بار بهش بگین که

.

.

.



امیدوارم که هیچ کس از این پایینیا نگه

ولی
از اون لحظه ای که نگاهش برای همیشه از نگاهتون برداشته شد:20::20::20::20::20:

از اون لحظه ای که عقلتون بر ذهنتون پتکی به سنگینی تمام دنیا کوبید:20::20::20::20:

از اون لحظه ای که دلتون مهمون آسمانی خودشو برای همیشه از دل برون کرد که وای به اون روز و اون کس که مهمون دلشو بیرون کنه_باوکه-رو_باوکه-رو

از اون لحظه ای که به خودتون می گفتین
ایکاش........:20::20:
ایکاش........
:20::20:
و ایکاش:20::20:

MAHDI 02-16-2010 05:46 PM

خوشبختانه هنوز ندیدمش

رزیتا 02-16-2010 06:00 PM

بالاخره بعد از اون همه انتظار دیدمش ، شاید بهترین لحظه زندگیم بود، شاید نه حتما
قبل از اون هر شب خوابشو میدیدم ، هر دفعه با یه شکل و تصویر جدید
حتی تو بیداری هم مجسمش میکردم
بالاخره انتظار پایان گرفت و دیدمش خیلی لحظه زیبایی بود
چهره ش اصلا شبیه اون چیزهایی که تو خواب و بیداری دیده بودم نبود خیلی متفاوت بود
دور از انتظار ولی هر چی بود شیرین بود خیلی دوست داشتنی
وقتی دکترم به پرستار گفت بگیرش بالا مادرش خوب ببینش چشمهای درشت و سیاهشو که دیدم، از خوشحالی نتونستم جلوی اشکامو بگیرم
آره دخترم به دنیا اومده بود و منو به دلیل فشار خون پایین موقع عمل بیهوش نکرده بودن
ولی با اون همه استرس که در موقع عمل داشتم و دائم صلوات میدادم بعد از دیدن دخترم
همه چی رو فراموش کردم و به خودم میگفتم دیگه این لحظه زیبا هیچوقت برام تکرار نمیشه
اما خداوند یکبار دیگه این لحظه رو توی زندگی من رقم زد و یه بار دیگه دقیقا این شرایط
برام تکرار شد موقع تولد پویان آره بازم با شرایط خاصی که داشتم موقع عمل شاهد همه چی بودم و صدای پزشکم و متخصص بیهوشی و دستیار جراح رو می شنیدم
امیدوارم همه مون قدر لحظات شیرین زندگیمونو بدونیم و اولین دیدار عزیزانمون همیشه یادمون باشه که قدرشونو بدونیم

Setare 02-16-2010 06:16 PM

اولین بار که دیدمش خیلی سرد بود...حدودا 2سال پیش برای یه جشنواره دانشجویی اومده بود تهران...تو انجمن علمی ما داشت با یه لپ تاپ ور می رفت...
بعد از حدود 8 ماه به وسیله یکی از دوستای مشترکمون به هم معرفی شدیم که با هم تو یه سری زمینه های کامپیوتری کار کنیم...از طریق نت با هم در ارتباط بودیم...تا وقتی که اومد تهران...اون روز نمی دونم چرا با اینکه هیچ احساسی به جز تحسین کردنش نسبت بهش نداشتم اما دستام می لرزید...رنگم پریده بود...نمی دونم چم شده بود...
بعدش که رفت و آمد هاش بیشتر شد...احساس من هم عوض شد...
نمی دونم عادت بود یا...
دیگه چه می خواستم چه نمی خواستم دلم باهاش رفت...
می تونم بگم حس فوق العاده ایه! :)

fada 02-16-2010 08:42 PM

منم اولین بار تو عروسی خواهرش دیدمش فکر کنم اون موقع هنوز مامانش تو نقشه نرفته بود اما دفعه اصلی عید غدیر خونه ی مادر بزرگم دیدمش البته اون منو دید ومن از همه جا بی خبر ازش پذیرایی کردم فرداش مامانش زنگ زد و ....................
نکته اینجاست که جواب من منفیه اما انگار دست بردار نیستن
تا ببینیم خدا چی میخواهد؟:22:

bigbang 02-16-2010 09:28 PM

من اولین بار دیدم توی یک صبح تو خیابون بود بعد از اون چند بار توی خیابون گذری هر از چند گاهی میدیدمش اما اون منو نمیدید چون من همیشه خودم رو قایم میکردم مثل آهو معصوم بود ایکاش باهاش ازدواج میکردم میدونستم سرطان داره ولی دوستش داشتم عشق این چیزا حالیش نمیشه من حتی جرات نداشتم باهاش صحبت کنم حتی یک بار هم نخواستم اقدام کنم از بس ترسو بودم ! وقتی مرد من هم مردم ! دیگه هیچ اولین باری هم نخواهم داشت:17:
اینو یادتون باشه هر وقت یکی رو دوست داشتین بهش بگین بعدش هر چی شد ، شد مهم نیست فقط بگین بهش !

آريانا 02-19-2010 03:31 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط آريانا (پست 65548)
در آن سحر گاه غريب كه جز نور نبود جز او نبود ...من نبودم ....من نرفتم خود آمد ....فقط صدايش كردم بيا

واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب

بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی
گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب


از نور آن نقاب چو سوزید عالمی
یا رب چگونه باشد آن شاه بی‌حجاب!!!!!

هنوز هم بر سر آن ناكجا آباد ايستاده ام

fada 02-19-2010 09:01 PM

آخ جون تموم شد جوابم منفی بود پس منم از حالا به بعد هنوز ندیدمش:d:d

عسل بانو 02-19-2010 10:27 PM

چه روز بدی بود
کاش هیچوقت اونجا نمیرفتم و نمی دیدمش ........

فرگل 02-20-2010 08:17 AM

آرام دفتر خاطرات را مي بندم
نگاهم به جلد آن مي افتد
ردپايي بر روي آن به جا افتاده
ردپاي توست كه روزهاي زندگي من را به زير پا گذاشتي
و از روي آن ها گذشتي
رد پاي تو به روي خاطرات من مانده است و با نگاهم آن را دنبال ميكنم
افسوس مي خورم،اما نمي دانم ...
اما همه چيز قابل جبران است ............

Omid7 02-20-2010 12:39 PM

اولین باری که دیدمش خوب یادمه، معصومانه تو چشمای من نگاه می کرد، نگاه هایی که ادامه پیدا کرد تا کم کم تصویر عشق رو در قلبمون ترسیم کرد و بعد تبدیل به قطره اشکی شد و یه دنیا خاطره و ...

شيلا 03-05-2010 01:03 PM

وقتي بودرفتم دماغموعمل كنم

عسل بانو 03-31-2010 09:02 AM

جهنم ..........

امیر عباس انصاری 06-29-2010 12:23 PM

اولین بار تو راهرو دیدمش
یه لباس قهوه ای خوش رنگ تنش بود و زلفشو تند تند تکون میداد تا جلب توجه کنه
خیلی ملایم و نرم از کنارم گذر می کرد
خیلی آروم نزدیکش شدم و سعی کردم کاری کنم که نترسه و فرار نکنه
کاملا توجه منو به خودش جلب کرده بود
دستمو بردم طرف زمین ولی سعی کردم خیلی ملایم رفتار کنم و چیزی لو نره
آخه یه سورپرایز براش داشتم

دمپایی رو درآوردم و محکم زدم تو مخش و مخش ولو شد رو زمین
سوسک خوشگلی بود... خدا رحمتش کنه!!!!!!!!!!!!!!!

اینجوری اولین سوسک رو تو راهروی خونه جدیدمون دیدم و با اون آشنا شدم!!

shokofe 07-01-2010 11:27 AM

اولين بار تو قلبم ديدمش هنوز هم فقط اون جا مي بينمش چون اون هيچ جا جز تو قلبها جا نميشه.:53:{پپوله}:53:{پپوله}:53:{پپوله}

r0zs0rkh 07-24-2010 02:13 PM

من تا حالا ندیدمش(یعنی کسی وجود نداره توی قلبم(منظورم جنس مذکره) که بخوام ببینمش)

shani 09-02-2010 01:17 PM

اولين بار توي خيابون آپادانا دوم ديدمش و از همون موقع تا حالا عشقم مونده!!!:rolleyes:
البته اضافه كنم كه عشقم كنار خيابون پارك شده بود!!!!!!!! ماشين مورد علاقه ام رو ميگم!:21:
جدا از شوخي از اون لحاظ هم فعلا كسي وجود نداره:)

GhaZaL.Mr 05-22-2011 12:26 AM

دیدار ؟
 
چقد خاله رزی دوس داشتنی جواب میده ...
حرفاشو دوس داشتم
-----------------

دیدار....... ؟ واژه غریبی ست....
چقد بعضی از دوستام تلخ نوشتن...... هیشوقت نگین کاش هرگز دیداری نبود
حتی اگه آخرش تلخ بشه ، اولین لحظه دیدار ناب بودنشو از دست نمیده ...
همیشه
آبی ......
همیشه دوس داشتنی .......

-----------------


من خیلی دوس دارم اون لحظه رو تجربه کنم ....
با کسی که یه عالمه لبخند مهربون رو لبش نقاشی شده باشه ........
و دوست تر دارم اولین بار کنار دریا ببینمش.....
جفتمون زل بزنیم به آب .... به هم....
و چقد پر از ناگفته خواهم بود وقتی ببینمش و چقدر پر از سکوت ....
و همیشه از خودم می پرسم ... آیا اون روز میاد.............

http://www.pic.iran-forum.ir/images/...ma4xxho93i.jpg



unique(بی تا) 12-15-2011 05:21 PM

اولین باری که دیدم ش اهواز توی خونه دانشجویی خواهرم مون بود..اومده بود به خواهرش سر بزنه...روبروم نشست نگاهش پاک ومعصوم بود منم دلمو بهش سپردم الان 10 سال از اون رو ز میگذره ...یادش بخیر:53:


اکنون ساعت 06:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)