پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   مشتری مداری رمز موفقیت (http://p30city.net/showthread.php?t=13585)

رزیتا 09-18-2009 03:35 PM

مشتری مداری رمز موفقیت
 
ارائه خدمات به مشتري در اولويت است

اگر به ژاپن سفر كنيد از نزديك مشاهده خواهيد كرد كه همه كارمندان و مسئولان همه ادارات براي خدمت به شما بسيار مشتاق و داوطلب خواهند بود. احتمالاً از اين مسئله بسيار تعجب خواهيد كرد. ژاپني ها عقيده دارند كه رسيدگي به كارهاي ارباب رجوع در اولويت همه امور است. برخورد خوب با ارباب رجوع، تعهدي است كه همه ژاپني ها عميقاً در قلب خود احساس مي كنند؛ با اين كار باعث جلب مشتري مي شوند و آنها را هميشه از خود راضي نگه مي دارند. براي اين منظور بهتر است كمي در برخوردهاي ژاپني ها با مشتريان خود دقت و توجه كنيد. از رفتار آنها كپي كنيد تا بتوانيد مثل آنها موفق شويد.


ارتباط تلفني مرتب داشته باشيد

در ژاپن ترجيح داده مي شود كه به جاي فرستادن نامه، فاكس يا ايميل، مستقيماً تماس گرفته شود. اين به آن دليل است كه ارزش قائل شدن براي وقت طرف مقابل بسيار اهميت دارد. با برقراري تماس مداوم خواهيد توانست رابطه بسيار بهتري با آنها برقرار و اطمينان و احترام آنها را نيز به خود جلب كنيد. اكثر ما براي تلفن زدن به هم، كمي تنبلي مي كنيم. اين ممكن است به خاطر ضعف ارتباطات كاري ما باشد. شما هم بايد بتوانيد درست مثل ژاپني ها ارتباطات تلفني خود را بيشتر كنيد.


مهمان نواز باشيد

ژاپن هم مثل اكثر كشورهاي آسيايي خصيصه هديه دادن را حفظ كرده است. براي مهمانان خود هديه تهيه كنيد تا بتوانيد از اين طريق حس مهمان نوازي و علاقه خود را به آنها نشان دهيد. براي پرداخت صورتحساب تعارف كنيد كه اين كار نشانه احترام است. مهمان نوازي در تجارت ژاپني به اين معناست كه ارتباطات خصوصي مهمتر از رابطه هاي كاري است. با مشتري خود بيش از منبعي براي تجارت رفتار كنيد. اول روي رابطه تمركز كنيد و با اين كار تجارت نيز به موفقيت منجر خواهد شد.


نكته : از فرهنگ هاي تجارت آگاه شويد

در اين دنياي چند فرهنگي، شناختن فرهنگ تجارت كشورهاي ديگر باعث مي شود تا در محل كار خود ارزش بيشتري پيدا كنيد. تا مي توانيد در مورد فرهنگ هاي تجارتي مختلف آگاهي پيدا كنيد تا موفقيت شما در معامله با آنها تضمين شود.
گرچه اكثر فرهنگ هاي تجارت، كم و بيش متاثر از فرهنگ آمريكايي است، اما به نظر مي رسد كه فرهنگ ژاپني دست نخورده تر باقي مانده است. اكثر تاجران و مهاجران در اولين برخورد خود با ژاپني ها احساسي ناجور و نامتجانس خواهند داشت، اما معمولاً بيشتر آنها بعد از مدتي اين احساس را ترك كرده و از همكاران ژاپني خود درس مي گيرند. اين كشور مي تواند درس هاي زيادي در مورد برخوردهاي تجاري و كاري به ما بياموزد. در اين مقاله، ليستي از 7 درس مهم كه مي توانيم از ژاپني ها بگيريم را براي شما تهيه كرده ايم.


معاملات بر پايه رابطه هاي شخصي بنا مي شود

در فرهنگ تجارت ژاپني، غير معمول نيست كه قراردادها بر پايه رابطه هاي خصوصي و خانوادگي بنا شود. يعني دو نفر بايد از قبل با هم آشنا باشند و همديگر را خوب بشناسند. به معناي ديگر، قراردادها از روي احترام و آشنايي متقابل انجام مي گيرد. تجارت به طريقي انجام مي گيرد كه هر طرف از نظر اخلاقي به طرف مقابل متعهد و مسئول باشد. در ژاپن ايجاد رابطه هاي خوب خصوصي به شما اعتباري مي دهد كه براي تجارت هاي بعدي شما بسيار ضروري است و وقتي توانستيد با يك شركت ژاپني رابطه اي خوب برقرار كنيد، ديگران نيز گرايش بيشتري براي معامله با شما پيدا خواهند كرد. پس با راستي و درستي وارد معامله شويد. تا مي توانيد سعي كنيد اطمينان آنها را به خود جلب كرده و با آنها طرح دوستي بريزيد.


گروه گرا باشيد و به تصميمات گروه احترام بگذاريد

ژاپن كشوري است كه واژه "ما" به جاي "من" در آن ارزش بسيار بالاتري دارد. آنها قبل از به مرحله عمل درآوردن هر تصميم مهمي، آن را به بحث مي گذارند. گروه گراييبه جاي فردگرايي در اين كشور رونق دارد. شما نيز قبل از اينكه بتوانيد پيشنهادات خود را مطرح كرده يا به مرحله عمل درآوريد، بايد عضو گروه شويد. موفقيت، كاري گروهي است. هيچ كس به تنهايي موفق نخواهد شد. ژاپني ها اين نكته را دريافته اند و براي همه آنها اين ضرورت وجود دارد تا به همراه ديگران كار كنند. البته ممكن است روند تصميم گيري كندتر شود، اما در آخر كار، همه، تصميمات خود را ارائه كرده اند و صداي همه در تصميم گرفته شده منعكس خواهد شد. يكي از راه هاي اصلي در سياست اين است كه صداي ديگران را نيز بشنويم. در تجارت غربي معمولاً كار به اين شيوه است كه همه تصميمات توسط يك رئيس گرفته مي شود و به اين نكته توجه نمي شود كه آن رئيس براي تصميم گيري نياز به مشورت و كمك مديران زيردست خود دارد. ژاپني ها اين مسئله را فهميده اند. براي آنها كار گروهي در درجه اول اهميت قرار دارد. شما هم تا زماني كه نخواهيد در كار تكروي كنيد و فقط تصميمات خود را به اجرا بگذاريد نزد آنها احترام داريد. تا جايي كه مي توانيد بايد با قوانين گروهي آنها خود را سازگار كنيد، فقط در اين صورت است كه در تجارت با آنها موفق خواهيد شد.


رك گو نباشيد

برخلاف آمريكايي ها كه بسيار رك گو و رو راست هستند، ژاپني ها ترجيح مي دهند كه همه مسائل را رك و رو راست به آنها نگوييد و آن مطلب را در لفافه مطرح كنيد. همه تلاش آنها بر اين است كه آن نكته و مطلب باعث آزار و ناراحتي كسي نشود و به كسيبر نخورد. در فرهنگ تجارت ژاپني، اهميت زيادي به ادب و احترام داده مي شود. آنها تلاش مي كنند تا همكاران خود ر ا آزرده خاطر نكنند و احترام متقابل را حفظ كنند. براي اين منظور بايد سعي كنيد قبل از حرف زدن، آن را در دهان خود مزه مزه كنيد. براي جواب دادن به كسي عجله نكنيد و مطلب را خوب بررسي نماييد و بعد به زبان بياوريد.


وقت شناسي نشانه احترام است

هرچيز كه باعث از بين رفتن غرور، شان و اعتبار اجتماعي شود در تجارت و معاملات ژاپني ها بسيار مضر است. براي اين منظور شما بايد همه توان خود را به كار گيريد تا اين احترام حفظ شود. يكي از بهترين راه هايي كه نشان مي دهد شما براي طرف مقابلتان احترام زيادي قائل هستيد، اين است كه سر قرارها به موقع برويد و وقت شناس باشيد. ژاپني ها اگر ببينند براي وقت آنها ارزش قائل نيستيد، آن را بي احترامي تلقي خواهند كرد. اين نيز يكي ديگر از خصايصي است كه شرقي ها برخلاف غربي ها به آن اهميت مي دهند. وقت شناسي خصيصه اي است كه همه ما بايد دير يا زود به آن عادت كنيم. از اين رو، بهتر است زمان خود را به گونه اي تنظيم كنيد كه سر قرار ملاقات هاي مهم خود به موقع برسيد.

رزیتا 09-18-2009 03:38 PM

هنگام صحبت از 6 حركت پرهيز كنيد
 
بيشتر مواقع مستمعين از طريق چشم هايشان به سخنان شما گوش مي سپارند. ايما و اشاره هاي شما بيانگر چيست؟ آيا در هنگام سخنراني در يك جلسه مهم و معتبر، مطمئن و موثق ظاهر مي شويد و يا اينكه فاقد اعتماد به نفس ، عصبي و دستپاچه هستيد؟مشكل از طرز ايستادن، حركات صورت و ژست هايي كه به خود مي گيريد، آغاز مي شود. آقاي" جو الن ديميتريوس " عضو مشاوران مشهور هيئت منصفه دادگاه مي گويد: "زماني كه از هيئت منصفه دليل قبول شهادت افراد را جويا مي شويم، آنها ا ظهارمي دارند كه حركات و ايما اشاره دو برابر چيزهاي ديگر تاثير گذار هستند." اما چگونه مي توانيد مهارت هاي غيركلامي خود را افزايش دهيد؟ از انجام حركات نامناسب پرهيز كنيد و در عوض حركات جايگزيني كه مناسب شرايط موجود هستند را انجام دهيد. با اين كار شما متوجه تفاوت شگرفي كه در زندگي شما به وجود ميآيد، خواهيد شد. در اينجا به 6 حركت كُشنده كه انجام آن باعث مي شود مستمعين نسبت به گفته هاي شما بي اهميت شده و تحت تاثير قرار نگيرند اشاره مي كنيم. سعي نماييد از انجام آنها اجتناب كنيد، آنگاه با يك چنين كار كوچكي تغييرات چشمگيري در زندگي شما به وجود خواهد آمد.

نگاه به زمين به جاي مخاطبان : اين كار يعني اينكه شما دچار كمبود اعتماد به نفس هستيد، براي سخنراني آماده نيستيد و به همين دليل عصبي و دستپاچه شده ايد. در طول سخنراني در حدود 90 درصد از كل زمان را به چشم هاي حضار نگاه كنيد. بسياري از افراد بيشتر وقت خود را صرف نگاه كردن به زمين، پرده اسلايد و يا ميزي كه پيش روي آنها قرار دارد، مي كنند. رهبران و مديران موفق در حين صحبت كردن مستقيما به چشم هاي شنوندگان خود نگاه مي كنند.

خميدگي: باداشتن چنين حالتي يعني شما فاقد قدرت هستيد و اعتماد به نفس خود را ازدست داده ايد. اگر قرار است در طول مدت سخنراني در جايي ثابت بايستيد، بهتر است پاهاي خود را به عرض شانه باز كنيد و اندكي به سمت جلو گرايش داشته باشيد. در اين حالت شانه ها نيز بايد اندكي به سمت جلو متمايل شوند. در اين وضعيت شما اندكي مردانه تر جلوه مي كنيد. توجه داشته باشيد كه سر و ستون فقرات بايد راست باشد. سعي كنيد از تريبون و يا سكويي كه در جلوي شما قرار دارد به عنوان دستاويزي براي تكيه دادن استفاده نكنيد.

تكان خوردن، جنبيدن و پيچ و تاب خوردن : اگر شما مدام تكان بخوريد مفهومش اين است كه شما عصبي، دستپاچه و نا آرام بوده و از آمادگي لازم برخوردار نيستيد. از تكان خوردن، دست بكشيد. تكان هاي بي جا و بي مورد هيچ هدفي را در بر ندارند. اين كارها كمبود صلاحيت و شايستگي و عدم توانايي كنترل امور را بيان مي كند.

بي حركت ايستادن: اين روش هم نشان مي دهد شما انعطاف پذير نبوده و فرد كسل كننده، بي انرژي و خسته كننده اي هستيد. سعي كنيد راه برويد، حركت كنيد. بيشتر افرادي كه براي آموزش آداب سخنراني مراجعه مي كنند، داراي اين تصور غلط هستند كه يك سخنران خوب بايد سفت و سخت بر سر جاي خود ميخكوب شود. روشي كه به آنها توصيه مي شود اين است كه نه تنها راه رفتن قابل قبول است، بلكه خوشايند نيز مي باشد. بسياري از تجار بزرگ به ميان مردم مي روند و دائما در حال حركت هستند؛ البته حركت هدفمند! شايد يك سخنران پويا و پر انرژي براي هدف خاصي از يك سمت اتاق به طرف ديگر آن حركت كند، اما اگر هيچ كسي درآن قسمت از اتاق حضور نداشته باشد بالطبع اين حركت او بي مورد است و جزء موارد هدفمند به شمارنمي آيد.علت اينكه من به متقاضيان خود پيشنهاد مي كنم كه قسمت كوتاهي از سخنراني هايشان را ضبط كنند نيز اين است كه مي خواهم بدانم آيا حركات خارج از محدوده انجام مي دهند يا خير؟

قرار دادن دست ها در داخل جيب: چنين حالتي به اين مفهوم است كه شما علاقه خاصي به مطلب مورد بحث نداريد و غير متعهد و نا آرام هستيد. در اين قسمت راه حل ساده اي براي شما داريم؛ دست هاي خود را از جيبتان در آوريد. تجار بزرگ هيچ گاه در حين سخنراني هردو دست خود را درون جيب هايشان قرار نمي دهند. قرار دادن يكي از دست ها در داخل جيب، در زماني كه با دست ديگر در حال ژست و فيگور گرفتن هستيد، قابل قبول مي باشد.

استفاده از ژست هاي ساختگي: خيلي خوب است كه بتوانيد ژست هاي متفاوتي به خود بگيريد، فقط بايد توجه داشته باشيد كه اين كار را به حد افراطي انجام ندهيد. پژوهش ها ثابت كرده اند ژست هايي كه افراد به خود مي گيرند منعكس كننده افكار بسيار پيچيده اي است و همين ژست ها هستند كه صلاحيت و شايستگي شما را به شنوندگان نشان مي دهند. اما زماني كه از ايما و اشاره هاي ساختگي استفاده مي كنيد، درست مثل انسان هاي متزور و ريا كار جلوه خواهيد كرد. به عنوان مثال آقاي بوش هميشه در سخنراني هاي خود از ژست هايي استفاده مي كرد كه هيچ ارتباطي با گفته هاي او نداشت. شايد او بيش از اندازه تحت آموزش قرار گرفته بود. درست مثل زماني كه صدا يك چيز باشد و تصوير چيز ديگر."

رزیتا 09-18-2009 03:40 PM

9 گام طلايي براي جذب مشتري
 
9 گام طلايي براي جذب مشتري




1. برای جذب مشتری جدید هیچ گاه از مشتری قدیمی غافل نشوید.

اگر چه جذب مشتری جدید کاری جذاب است ولی اگر مشتری قدیمی چنین بپندارد که اهمیت خود را از دست داده است از شما دور خواهد شد .



2.پس از بروز مساله(از نظر ارتباط با مشتری)هر چه سریع تر آن را حل کنید.

هیچ سازمان، کالا یا خدمتی نمی تواند برای همیشه کامل باشد. در ارتباط سازمان با مشتری امکان دارد، مساله یا شکایتی به وجود بیاید.اگر سازمانی بتواند ثابت کند که در برابر مشتری پاسخ گوست و برای او ارزش قائل شود، در آن صورت شکایت تبدیل به ابراز نظر مثبت و موجب افزایش وفاداری مشتری خواهد شد.معمولا افراد آخرین رویداد را بیشتر در ذهن خود نگه می دارند و اگر آخرین رویداد این باشد که سازمان برای حل مساله دریغ نکرده است، این اقدام میتواند موجب حفظ و تقویت ارتباط با مشتری شود.کل داستان در این است که مشتریان ناراضی بیش از مشتریان راضی، دوست و رفیق دارند.از همین دیدگاه تمایل بیشتری دارند که درباره حرکت نامناسب یک فروشگاه یا نارضایتی خود از یک محصول و خدمات به دوستان، خانواده و همتایان بگویند، ولی درباره خوبی سازمان یا فروشگاه سخن زیادی بر زبان نمیارند.



3.همیشه حالت بدون باخت به وجود بیاورید.

هیچ گاه نباید مشتری بازنده باشد. اگر در یک معامله مشتری بازنده باشد، احتمال کمی وجود دارد که باز هم به آن فروشگاه مراجعه یا از همان محصول استفاده کند.در اینجا دو راه حل وجود دارد که هم مشتری و هم فروشنده می توانند برنده باشند: الف) فروشنده برای حفظ مشتری و افزایش وفاداری او در مواردی سود کم را تحمل کند.البته برای یک دوره کوتاه مدت. ب) دادن پاداش، بابت وفاداری مشتری که در نتیجه در هر معامله سود فروشنده اندکی کمتر می شود ولی با افزایش تعداد مشتری ها این کمبود جبران خواهد شد.



4.همیشه حق با مشتری نیست ولی مساله مهم تفهیم این موضوع به مشتری است.

اغلب مشتری مرتکب اشتباه می شود.امکان دارد مشتری انتظارات نامعقولی داشته باشد.این یک واقعیت است که سازمان بدون مشتری نمی تواند وجود داشته باشد اما کارکنان واحد فروش باید بتوانند به مشتری تفهیم کنند که اشتباه از جانب او بوده است، ولی باید در این کار ظرافت عمل وجود داشته باشد.



5.مشتری خواستار لذت است نه تامین رضایت.

فقط تامین رضایت مشتری موجب ایجاد وفاداری وی نسبت به سازمان نخواهد شد،بلکه لذت بردن از محصول و خدمات موجب افزایش وفاداری خواهد شد. اگر سازمان ها بتوانند با مشتریان صمیمی شوند و به خواست مشتری گوش دهند موجب خواهند شد که آنان از این رابطه لذت ببرند. برای اینکه مشتری از محصول لذت ببرد نباید هزینه محتمل شود. اگر خدمت ارائه شده از حد انتظار بیشتر باشد، موجب لذت بردن وی از این خدمت خواهد شد.



6.نباید فراموش کرد که مشتری حق انتخاب دارد.

از آنجا که بازارها روز به روز بیشتر می شوند، هیچ سازمانی نمی تواند در مورد وفاداری مشتریان مطمئن باشد. بسیاری از مشتریان به ظاهر راضی به محض اینکه روزنه ای پیدا شود به شرکت رقیب روی می آورند. هر سازمانی که متوجه وجود فرصتی شود باید تماس های خود را با مشتریان بیشتر و رابطه را تقویت نماید. یک تلفن به مشتری برای آگاهی از دیدگاه وی درباره خرید می تواند رابطه را تقویت نماید.



7.برای پی بردن به خواست مشتری به حرف های او گوش فرا دهید.

دوره ای که سازمان ها تصمیم می گرفتند چه کالایی را عرضه کنند و سپس آن را به مشتری تحمیل می کردند به سرعت به پایان می رسد. تنها راهی که می توان متوجه خواست مشتری شد این است که به حرف های آن ها گوش فرا دهیم. اگر کسی حرف بزند و ما به او گوش ندهیم، با ما خداحافظی خواهد کرد. ارتباط بامشتری بر پایه همین اصل قرار دارد. یکی از سریعترین راه ها برای از دست دادن مشتری این است که آنها را نادیده گرفته و به آنها توج نکنیم.



8.درباره کالا و خدمات دیدگاه مثبت داشته باشید.

کسانی که برای یک سازمان کار می کنند باید در مورد آن سازمان و محصولات آن همواره تصویر مثبتی به مشتری ارائه کنند. می گویند یک کارخانه بزرگ تولید خودرو دارای دو توقفگاه بود. توقفگاه نخست که از خیابان مجاور قابل مشاهده بود متعلق به آن دسته از کارکنان بود که با خودروی تولیدی همین شرکت به محل کار خود می آمدند. کارکنانی که با خودروهای تولیدی شرکت های دیگر به آنحا می آمدند ناگزیر بودند در توقفگاه دوم، دورتر از خیابان مجاور توقف کنند . شرکت دارای این دیدگاه بود که اگر مشتریان بالقوه مشاهده کنند که کارکنان شرکت از محصولات شرکت های رقیب استفاده می کنند ، این پرسش در ذهن آنها خطور می کرد.



9.خود را به جای مشتری بگذارید تا احساسات او را درک کنید.

همیشه ارزش آن را دارد که خود را به عنوان مشتری بدانید که به سازمان وارد می شود. همیشه خود را به جای مشتری بگذارید و آنگاه بپرسید: آیا این سازمان از ورود من استقبال به عمل می آورد؟ هر قدر مشتری را بیشتر درک کنید توازن بین مشتری و محصول به صورتی در می آید که کفه ترازو به نفع مشتری سنگین تر خواهد شد.

رزیتا 09-18-2009 03:43 PM

10 اشتباه در بازاريابي
 
10 اشتباه در بازاريابي

در شرایط تجاری كنونی، بازاریابی امری ضروری است. هرچند در صورتی‌كه روش مناسبی برای بازاریابی انتخاب نکنید به جای سودمند بودن، می‌تواند زیانبار باشد. با دوری کردن از این اشتباهات رایج و معمول، از دام‌های بزرگ بازاریابی دوری گزینید.


1. نه هدفی، نه توقع و انتظاری بسیاری از شركت‌ها در واقع نمی‌دانند كه از بازاریابی چه می‌خواهند یا انتظارشان از تلاش‌های شبانه‌روزی چیست. ابتدا اهداف‌تان را مشخص و تنظیم كنید. سپس، بپذیرید كه بازاریابی یك مرحله است. در پایان، همواره از تناسب مراحل با اهداف‌تان، اطمینان حاصل كنید.


2. نداشتن خرید(buy in) مجریان، مدیران و كارمندانی كه بازاریابی را باور ندارند، به طور جدی می‌توانند زیان‌آور باشند و تمامی مراحل را تحت‌الشعاع قرار دهند. خرید ‌(in‌buy ) را با روشن كردن اهداف و مراحل عملیات بازاریابی‌تان به دست آورید.


3. ترس شركت‌ها در برخورد با بازاریابی بیش‌تر دچار ترسی مبهم و نامحسوس می‌شوند. آن‌ها نه از خود بازاریابی، كه از احتمال شكست‌شان در بازاریابی واهمه دارند. این ترس حتا می‌تواند آنان را از آغاز و ادامه‌ی كار باز دارد. هنگامی كه عملیات بازاریابی‌تان را راه‌اندازی می‌كنید، از این‌كه بارها و بارها زمین بخورید و موفق نشوید، ترسی نداشته باشید.


4. بی‌توجهی به آموزش اگر آموزش‌های لازم بازاریابی را در اختیار كارمندان‌تان قرار ندهید، آن‌ها هم‌چنان بدگمان خواهند بود و این مساله می‌تواند به از بین رفتن كل مراحل بازاریابی منجر شود.


5. هدر رفتن سرمایهاجرای عملیات50 دلاری كه از اجزای خوبی برخوردار است، می‌تواند راه‌گشاتر از عملیات 50000 دلاری باشد كه به صورت ضعیفی طراحی شده است. بسیاری از فنون بازاریابی ”‌سنتی“، مانند تبلیغات، نمی‌توانند در برآورد و ارزیابی هزینه‌ها نتایج قابل قبولی ارایه دهند.حداقل دو بار در سال سرمایه بازاریابی‌تان را ارزیابی كنید.


6. اتلاف وقت
اگر در رفت‌وآمد به گروه‌های شبكه‌ای هیچ‌گونه تجارت و داد و ستدی نمی‌بینید؛ وقت خود را با رفتن به آن‌ها تلف نكنید. تمام زمان بازاریابی‌تان را صرف اثبات ارزش‌مندی آن كنید، در كنار گذاشتن قسمت‌هایی كه درست عمل نمی‌كند، تردیدی به خود راه ندهید.


7. نداشتن ارتباط
اگر در باره‌ی برگزاری یك سمینار مهم به كارمندان‌تان اطلاعاتی نداده‌اید، آن را برگزار نكنید. در تمامی مسایل و جرییات بازاریابی، سیاست آزادی بیان را به كار گیرید.


8. نداشتن حس مسوولیت‌پذیری
این مساله بدترین و بزرگ‌ترین اشتباهی است كه یك شركت می‌تواند مرتكب شود. داشتن اهداف واقع‌بینانه و عملكرد سریع برای كسانی كه در كار بازاریابی هستند، ضروری است. در غیر این صورت شما به مرگ ”آری“ گفته‌اید و هیچ‌چیز را عملی نساخته‌اید.


9. نپرداختن پاداش اگر در شناسایی و ارج نهادن به مهارت‌ها و تخصص‌های بازاریابی كارمندان‌تان سهل‌انگاری كنید، محرك‌هایی كه باید به كار گرفته شوند، دچار لغزش می‌شوند و نتیجه‌ای معكوس در پی خواهند داشت. راه‌های موفقیت در بازاریابی را كه پایه‌هایی ثابت و استوار دارند، بشناسید.


10. نداشتن دست نوشته و بی‌توجهی به مكتوب كردن كارها
گفته‌اند: «هنگامی كه کاری نوشته شود، انجام می‌پذیرد». همیشه اهداف و طرح‌های‌تان را بنویسید و این احتمال را بدهید كه هنگام نوشتن، دیدگاه و چشم‌انداز شما به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
این‌ها اشتباهات متداولی هستند كه بسیاری از كسب و كارها با آن مواجه می‌شوند. با پرهیز از تكرار اشتباهات بازاریابی رقبای خود، از آنان پیشی بگیرید.

رزیتا 09-18-2009 03:46 PM

7 اشتباه در تبليغات
 
7 اشتباه در تبليغات



1- تمرکز بر روی خودتان

در این نوع تبلیغات خود محور ، بخش اعظمی از آگهی در مورد خودتان است و نه مشتری. عنوان آگهی از شما می گوید و متن آن نیز به افتخارات شما می بالد. چنین تبلیغاتی به فروش خوب دست نخواهد یافت ، زیرا مشتری می خواهد ببیند آگهی چه نفعی برای خودش دارد.

شرکت بستنی سازی بقوسیان با افتخار موفق به دریافت لوح زرین شد!

برای مشتری به هیج وجه مهم نیست شرکت سازنده ، چه افتخاراتی را کسب کرده است، بلکه محصول یعنی بستنی و مزایای آن برایش مهم است.



2-گم شدن در شلوغی

عناوین رایج و کلیشه ای در تبلیغات باعث بی توجهی خواننده به آن می شود. شما باید بتوانید توجه خواننده را جلب کنید تا او بقیه آگهی را بخواند. خواننده با رسیدن به عنوان تکراری بسادگی از آن خواهد گذشت. از عباراتی مانند : یک فرصت استثنایی ، زود دیر می شود و ... استفاده نکنید. سعی کنید ادعای شما خاص و بی همتا باشد.



3- عدم استفاده از مدلهای آگهی امتحان شده

بعضی از سازندگان تبلیغ بدون هیچ آگاهی از اصول تبلیغات ، بر روی کاغذی سفید ( یا صفحه سفید مانیتور) شروع به ساختن آگهی می کنند. اینکار در غالب موارد به شکست خواهد انجامید. اینکار درست مانند آن است که بدون استفاده از تجربه دیگران شروع به ساختن خانه کنیم و خانه های مشابه را بررسی نکنیم. در انتهای کار به مشکلات زیادی برمیخوریم ، مثلا یادمان رفته برای آشپزخانه هواکش درنظر بگیریم.



4-فروش قبل از موقع

اگر مشتریان با نام تجاری شما و محصولاتتان آشنا نیستند. در ابتدای آگهی بسراغ فروش نروید ، بلکه ابتدا اطلاعات کافی در اختیار خواننده قرار دهید و در او تمایل به خرید را ایجاد کنید و سپس از قیمت و پیشنهاد فروش صحبت کنید.



5- ایجاد شک و تردید

در آگهی مطالبی را عنوان نکنید که باعث شک و تردید خواننده شود. بسیاری از فروشندگان نرم افزار ادعا می کنند دارای بزرگترین آرشیو نرم افزار در ایران هستند. اگر از صفت ترین استفاده می کنید ، برای این ادعا دلیل بیاورید. از تصاویر و مدارک استفاده کنید.



6-دعوت به تعلل

یک آگهی موفق باید شما را وادار به خرید فوری بکند. شما می توانید به سه روش حس فوریت را در مشتری ایجاد کنید.

1- عرضه کالا را محدود سازید.

2- تعداد را محدود کنید.

3- زمان خرید را محدود سازید.



7-ساخت آگهی برای متخصصان

از ساخت آگهی برای متخصصان بپرهیزید. از ادبیاتی استفاده نکنید که برای فهم آن ، نیاز به مدرک دانشگاهی باشد.جملات کوتاه و واضح استفاده کنید. متن باید به آسانی قابل خواندن باشد.

رزیتا 09-18-2009 03:47 PM

مشتری مداری رمز موفقیت
 
ما در دورانی زندگی می کنیم که به حقیقت دوران مشتری سالاری است و این مخاطبین ومشتریان شرکتها و مؤسسات و سازمان ها هستند که مشخص می کنند چه کالایی با چهکیفیتی باید به آنان عرضه شود . این امری جهانی است و در این راه سازمان ها ومؤسسات و شرکت ها در کشور ما نیز ناگزیرند که از این اصل اساسی جهت استقرار و تداومخود پیروی کنند .


رضایت مشتری چیست ؟ رضایت مشتری احساس مثبتی است که در هرفرد پس از استفاده از کالا یا دریافت خدمات ایجاد می شود . این احساس رضایت ازتقابل انتظارات مشتری و عملکرد عرضه کننده بوجود می آید .


رضایت مشتری چه اثریدر کسب و کار دارد ؟
  1. تکرار خرید مشتری راضی ، در مورد کالاهای روزمره
  2. خرید کالای جدید از جانب مشتری با صرف کمترین هزینه تبلیغات
  3. خرید کالا یادرخواست خدمات توسط مشتریان جدیدی که توسط مشتریان راضی به کالا یا خدمات ارائه شدهتمایل پیدا می کنند .
نکته ای که بسیار حائز اهمیت است آن است که نباید فراموشکرد که مشتریان راضی ناخودآگاه به یک رسانه بدون هزینه جهت انجام تبلیغات تبدیل میشوند ، بنابراین از این کانال ارتباطی بر تعداد مشتریان سازمان یا مؤسسه افزودهخواهد شد .



شناسایی انتظارات مشتریان :

شناسایی انتظارات مشتریان جز بامراجعه به آنان و دریافت دیدگاههای آنان مُیَسر نیست . این امر بر عهده واحد روابطعمومی است که از تکنیک های آماری چون ( روش تلفنی ، روش پستی ، روش حضوری ) بهره بگیرد و دیدگاههای مخاطبین را در خصوص عملکرد سازمان یا مؤسسه پی جویی نماید .

اما وظیفه اساسی ای که توجه کارشناسان و مدیران روابط عمومی را نسبت به آن میطلبد ، آن است که شناسایی انتظارات مشتریان باید به روز باشد زیرا عواملی چون ؛بهبود فرآیندها ، ظهور تکنولوژی نوین ، تغییرات در او لویت های مشتریان ، ارتقایکیفیت خدمات فرآهم شده توسط رقبا ؛ باعث می شود انتظارات مشتریان در طی زمان تغییریابد .

« در واقع وظیفه عرضه کننده فراهم نمودن چیزی است که مشتری می خواهد وقتیکه وی می خواهد



مدیریت انتظارات مشتری :

با تبلیغات نابجا و مبالغه وگزافه گویی سطح انتظارات مشتریان بدون دلیل ارتقا پیدا می کند که متأسفانه بعضیمؤسسات به این آتش دامن می زنند و بدون کار کارشناسی شده انتظارات و توقعات جدیدیرا برای مردم تعریف می کنند که خود آنان از برآورده کردن آن سطح از انتظارات بوجودآمده عاجزند ، این مسأله باعث می شود که مشتریان دچار بدبینی شوند و احساس نارضایتیدر آنان رشد کند که جبران اینچنین خسارتی تقریباً ناممکن است و هزینه و وقت زیادیرا می طلبد و آخرین پیامد آن از دست دادن مشتری است ، که مشتری ناراضی به راحتی بهیک دستگاه تبلیغاتی منفی تبدیل خواهد شد که در نهایت مشکلات عدیده ای را برای شرکتیا مؤسسه بوجود خواهد آورد . سازمان ها و شرکت ها از طریق کانال های ارتباطی چون ؛ پیام های تبلیغاتی که از رسانه هایی چون تلویزیون و رادیو پخش می شوند ، تابلوهایخیابانی یا همان تبلیغات محیطی ، نشریات ، پیام هایی که از طریق فروشندگان بهمخاطبان منتقل میگردد ؛ در شکل گیری سطح انتظارات مشتریان نقش بسزایی را ایفا میکنند . با بیان نقاط مثبت و امتیازات رقابتی کالا یا خدمات ، می توان سطح انتظاراتمخاطبان را کنترل و مدیریت نمود ، و از ارتقای بی مورد آن جلو گیری کرد و آن را همگام با خدمات یا کالا ارائه شده نمود.



مدیریت شکایات مشتریان:

اگر کالا یاخدمات بی عیب و نقصی هم ارائه شود ، اما همیشه هستند افرادی که از عملکرد سازمان هایا مؤسسات گله مند باشند ، ولی نکته اینجاست که نباید نسبت به آنان بی اعتنا بود برعکس باید آنان را مشاوران خوبی بدانیم که بدون اِعمال هیچ گونه هزینه ای نقاط ضعفکالا یا خدمات ارائه شده را به مؤسسه یا سازمان مربوطه انتقال می دهند .


امّا مواردی که در این زمینه باید به آنها توجه نمود این است که :

نباید در واحدروابط عمومی که دریافت کننده و منعکس کننده شکایات است ، از کارکنان مأیوس و شکستخورده استفاده نمود .

دایره شنیدن شکایات مشتری را در مکان های مناسبی دایرکنیم ، یعنی اغلب در مکان پُر تردد و پُر رفت و آمد ارباب رجوع ، که توجه شان بدانجلب گردد .

به کارگیری سیستم مدرن و پیشرفته در این خصوص که سریعاً شکایات راثبت و به واحدهای مربوطه ارجاع دهد .

آموزش کارکنان این بخش در نحوه برخوردبا اینگونه مشتریان

مادامی که به شکایات آنان رسیدگی نشده سعی نکنیم آنان رابه خرید بیشتر ترغیب کنیم .

آنان را ترغیب کنیم تا نظرات و انتقادات خود رابیان کنند .



نتیجه:

آنچه حاصل می آید آن است بپذیریم عصر صف کشیدن مشتریانبه پایان رسیده است . کسب و کار آینده در مسیر مشتری مداری است . سازمان ها ومؤسساتی که این پیام را نشنیده اند یا نپذیرفته اند ، زمینه محو شدن از بازاررقابتی برای آنان مهیا خواهد بود . تا فرصت باقی است باید تلاش کنند تا اسباب لازم برای شرکت در مسابقه رقابتی جلب رضایت مشتری را تدارک ببینند . در مسیر مشتری مداریباید درجه رضایتمندی مشتری را شناسایی نمود ، آن را مدیریت کرد و با نظرات و توقعاتمشتریان نباید مبارزه کرد بلکه باید آن ها را مدیریت نمود.

رزیتا 09-18-2009 03:58 PM

برخورد با مشتريان ناراضي
 
چند نکته درباره‌ي نحوه برخورد با مشتريان ناراضي


حتماً بارها در هنگام کار با افرادي روبرو شده ايد که به علت نامعلوم رفتاري توهين آميز و ناسزاوار از خود بروز مي دهند. شما را تهديد مي کنند و مي خواهند شما را بترسانند و تمام روز شما را خراب مي کنند. در برخورد با چنين افرادي چه بايد کرد؟



اگر اين انسانها بتوانند باعث تحريک شما شوند و شما را عصباني کنند، با برخورد نامناسب شما وضعيت سخت تر خواهد شد و اين به ضرر خود شماست زيرا اگر متقابلاً با بي احترامي با او جر و بحث کنيد نتيجه مطلوبي نخواهيد گرفت.


حقيقت اين است که شما بايد به امور مختلف رسيدگي کنيد و وقت اضافي براي بحث و جدل با اين گونه افراد را نداريد، اما برخورد با مشتريان ناراضي اجتناب ناپذير است. پس بايد سعي کنيد تا به اوضاع مسلط شويد و مشکل را حل کنيد.


راهکارهاي فراواني براي اين مسئله وجود دارد. در اين مقاله به موردي مي پردازيم که مشتري حالت عصبي دارد و عصبانيت خود را متوجه شما مي کند. شناخت و درک آدمهاي عصبي باعث مي شود که به خود مسلط باشيم و هوشيارانه برخورد کنيم.




موضوع شخصي در ميان نيست


اولين چيزي که بايد به خاطر داشته باشيد اين است که با وجود لحن تند و رفتار توهين آميز آنها با شخص شما، منشا اصلي عصبانيت جاي ديگري است. آنها از شما ناراحت نيستند بلکه از موسسه يا شرکتي که شما در آن کار مي کنيد ناراضي هستند. اما نمي توانند عصبانيت خود را به موسسه اعلام کنند و رو به شرکت داد و فرياد کنند، بنابراين شما هدف کلام آنها قرار مي گيريد.



آدم عصباني چه مي خواهد؟

حل شدن مشکل مشتري عصباني نيمي از مسئله است. آنها بيشتر از اين ناراضي هستند که هيچ کس در موسسه در پيش بردن هدفشان با آنها همکاري و همدردي نمي کند. بنابراين انجام سريع کار ممکن است عصبانيت آنها را بر طرف نکند، اما بايد بدانيد که با گوش دادن به حرف آنها و همدردي مي توانيد از عصبانيتشان جلوگيري کنيد.




چه بايد کرد؟

کارهاي بسياري براي تسلط به شرايط مي توان انجام داد تا يک مسئله کوچک به يک مشکل بزرگ تبديل نشود. به ظاهر و حرکات مشتري هنگامي که به شما نزديک مي شود دقت کنيد و هميشه آماده رفتار نامناسب بعضي از آنها باشيد. بسياري از افراد ناراضي در بدو ورود و قبل از شروع صحبت علائمي از عصبانيت را نشان مي دهند: مشتهاي گره شده، چهره برافروخته، بي قراري، حرکات سريع و غيرعادي...
به اين علائم دقت کنيد تا ناگهان غافلگير نشويد. اگر آمادگي داشته باشيد، رفتار مناسب تري خواهيد داشت.

هنگام ورود يک مشتري ناراضي به محل کار شما به خود تلقين کنيد که شما قادريد شرايط را کنترل کنيد و بايد به خود مسلط باشيد زيرا عصبانيت شما فقط اوضاع را وخيم تر خواهد کرد.

دومين کاري که در مواجهه با مشتريان ناراضي بايد انجام داد اين است که تا آنجا که مي توانيد خود را مستقل از موسسه يا شرکت و هم عقيده با او نشان دهيد. مطلبي که در مورد عصبانيت مشتري از شرکت بيان شد را به خاطر داريد؟ اگر آنها شما را يکي از اعضاي مدافع شرکت ببينند، بيشتر عصباني خواهند شد. اما اگر حس کنند شما بنابر وظيفه انساني مي خواهيد به آنها کمک کنيد، آرام تر خواهند شد و منطقي رفتار خواهند کرد.



چگونه مشتري را آرام کنيم؟

1- با لحن صميمي حرف بزنيد. با يک تن صداي ثابت صحبت نکنيد زيرا نوع کلام شما نشانگر ميزان اهميت موضوع براي شما است.

2- اگر ممکن است از نام کوچک فرد استفاده کنيد و اگر لازم است خود را به طور کامل معرفي کنيد.

3- با مشتريان خوشامدگويي و احوالپرسي کنيد. نه اينکه مانند يک ماشين به ورقه هاي روي ميز خود نگاه کنيد و با کلمات کوتاه از آنها بخواهيد که موضوع را شرح دهند.

4- به حرفهاي آنها خوب گوش بدهيد و با تکرار بعضي از عبارات و جملات به آنها بفهمانيد که موضوع براي شما جالب و مهم است . به افراد اجازه دهيد که مطلب را به طور کامل شرح دهند و تکميل کنند.

5- از جمله "اين وظيفه من نيست" استفاده نکنيد. اين جمله باعث عصبي شدن افراد مي شود. حتي اگر درخواست مشتري غيرمنطقي است با کلمات ديگري او را قانع کنيد که شرايط براي همه يکسان است و راههاي ديگري را به او پيشنهاد کنيد.

6- از به کار بردن عبارت "مامورم و معذور" بپرهيزيد. درست است که نمي توانيد مقررات را زير پا بگذاريد پس سعي کنيد اين جملات را انتخاب کنيد: "مقررات توسط شخص ديگري تبيين شده اند. شما مي توانيد با ايشان تماس بگيريد و اعتراض خود را اعلام کنيد. آيا مايليد شماره تلفن را در اختيار شما قرار دهم؟"



نتيجه

تمام راه حلهاي فوق در همه موارد کارا نيستند. قانونهاي کلي که در مورد آن صحبت شد عبارتند از: 1- دقت کردن به حالات مشتري در بدو ورود. 2- نماياندن خود به عنوان يک انسان مستقل از موسسه و شرکت.
مطالب زيادي در مورد کنترل شرايط نارضايتي مشتريان وجود دارد. در آينده در مورد اين که چگونه بر اوضاع مسلط شويم و از نتايج منفي آن دور بمانيم بيشتر بحث خواهيم کرد.


رزیتا 09-18-2009 04:00 PM

براى رعايت نزاكت و احترام در محيط كار وقت ندارد. به راستى اين رسوم قديمى به فراموشى سپرده شده است.

از اين‌ها گذشته چطور راضى مى‌شويد، در حالى كه وقت خود را به خوش‌مشربى مى‌گذرانيد؛ رقباى‌تان روز به روز پيشرفت كنند.

مقاله‌اى كه در پيش رو داريد يك مؤعظه درباره‌ بى‌توجهى به قوانين اجتماعى نيست، بلكه اين نوشتار براى كار بردن اهرم‌هاى فراموش‌شده در بازاريابى ميباشد.

امروزه بهره‌گيرى از ارزش‌هاى قديمى عامل مهمى براى رسيدن به موفقيت در بازاريابى است. بله دوستان عزيزم، گفتن عبارت” متشكرم“ به يك فرمول در رقابت تبديل شده است.

عده كمى از مردم هنوز هم چنين عباراتى را به زبان مى‌آورند(طبق نظر‌سنجى ضوابط اخلاقى لينوكس، از هر ده نفر، پنج نفر هيچ‌گاه تشكر نمى‌كنند)و اين عده به دليل به كار بردن اين جمله‌ى به ظاهر كوچك و کم اهميت، به فرصت‌هاى زيادى دست پيدا مى‌كنند. هم‌چنين از طريق ارتباطات ايجاد‌شده توسط اين جمله مى‌توان به فرصت‌هاى جديد شغلى نايل شد.

و اين هم چند روش آسان، سريع و رايگان. به ياد داشته باشيدكه: هيچ‌گاه نبايد قدرت تشكر را ناديده گرفت.



1. اقدام به انجام برخى كارهاى ابتكارى

در نيويورك، يك مؤسسه‌ارتباطى، همه‌ مشتريان خود را به يك جشن سالانه براى تشكر كردن دعوت مى‌كند. اين واقعه ”ارتباط با مشتري“ نام دارد و در هال بزرگى با ميزهاى متعدد برگزار مى‌شود، به اين ترتيب شركت كنندگان امكان صحبت با يكديگر و تشكر دارند. در اين مهمانى حدود 400 مشترى تلفنى حضور دارند. روى كوتايا، مدير اجرايى Telx مى‌گويد:"معمولاً اين قبيل مهمانى‌ها ميليون‌ها دلار درآمد به دنبال دارند".


2. رفتار گرم و صميمي.

آخرين دفعه‌اى كه يك يادداشت يا ايميل تشكرآميز نوشته يا دريافت كرديد، چه زمانى بوده است؟ منظورم متنى صرفاً براى قدردانى است و نه مقدمه‌اى براى درخواست‌هاى بعدي.

مشتريان و پشتيبان‌ها به چنين نكاتى دقت بسيار مى‌كنند. مى‌توانيد با توجه به نوع شغل و فعاليت خود، متن نامه را صريح و بدون حاشيه انتخاب كنيد.

جوزف آنگوكو، مدير يك آژانس در امور تهيه‌ اجناس مد روز و زينتى در نيويورك است. از نظر او يادداشت‌هاى تشكر، كليد حفظ روابط فردى هستند. اما ظاهر يادداشت بايد بيان‌گر نوع و چگونگى فعاليت‌هاى مؤسسات باشند. او به تازگى تعداد زيادى كاغذ يادداشت‌ سفارشى با يك حرف نشانه (monogram) شخصى تهيه كرده است. رنگ پاكت نامه‌ها با كارتهاى ويزيت شغل او جور در مى‌آيد. او مى‌گويد مردم در زندگى صنعتى، همان انتظارى را از يادداشت‌ها دارند كه از يك دسته گل دارند. در دنياى امروز دست نوشته‌ها از اهميت زيادى برخوردارند.



3. زمان اهميت بسيارى دارد.

از طرف ديگر براى بيشتر شغل‌ها يك قدردانى تأثيرگذار بيش از آنكه مربوط به هزينه يا خلاقيت باشد فقط به بجا آوردن اصول اخلاقى ارتباط پيدا مى‌كند. دريافت يك يادداشت يا يك ايميل بلافاصله پس از انجام كار (مثلا" پس از گذشت 48 ساعت) بيش از يك تيتر از پيش نوشته شده‌ خشك و بى‌احساس، اهميت دارد.



4.راه‌هاى قدررانى و تعريف كردن از افراد را بياموزيد.

اگر مى‌خواهيد از موضوعى تشكر كنيد كه تأثير بسيار زيادى در بهبود فعاليت‌هاى شما داشته است از افعال سوم شخص استفاده كنيد. اين ارتباط باعث تشويق گيرنده پيغام مى‌شود. يك گروه غير انتفاعى به نام "هديه‌اى براى تعليم" در اورلاندو، مدارس رايگانى در فلوريداى مركزى احداث مى‌كند. در پنج سال گذشته اين گروه مبلغى به ارزش 9 ميليون دلار به 278 مدرسه كمك كرده است. كيلن پترين، مبلغ سابق گروه، مى‌گويد تنها چيزى كه ما از آموزگاران مى‌خواهيم نوشتن يادداشت‌هاى تشكر آميز است. دريافت اين يادداشت‌ها بزرگترين موفقيت ما است. اين نظر فقط به جمعيت‌هاى غير انتفاعى محدود نمى‌شود. به تعريفاتى فكر كنيد كه مشتريان، كاركنان و فروشندگان ابراز مى‌كنند.



5.علاوه بر پيغام‌هاى قدردانى مطالب با ارزش ديگر را نيز براى مشتريان خود بفرستيد.

الكس رامسى، مدير مؤسسه جهانى Lodestar يك مؤسسه مشاوره شغلى در دالاس مى‌گويد "ما پرونده‌هاى مقالات نوشته شده يا هر آنچه به موقعيت شغلى ما مربوط باشد نگهدارى مى‌كنيم و اينها را براى مشتريان خاص يا علاقمندان خود مى‌فرستيم". هر چه كه توجه شما را به خود جلب مى‌كند از گزارش‌ها گرفته تا توضيحات صنعتى يا مسائل مربوط به مؤسسات رقيب را در موقعيت مناسب براى مشترى بفرستيد.

مطمئن شويد همه اينها را به موقع مى‌فرستيد اما حتى اگر مشترى قبلاَ آن را ديده باشد قطعاَ از توجه شما به علايقش قدردانى خواهد كرد.



6.سعى كنيد مطالبى بفرستيد كه تأثير زيادى داشته باشد.

در Suredeposit يك شركت در ليوينگستون، كه مدير امنيتى خانه‌هاى اجاره‌اى براى صاحبان املاك است، مشتريان و فروشندگان در روز ولنتاين از هم تشكر مى‌كنند. نينا ديتريش سخنگوى اين مركز مى‌گويد:" اين بهترين زمان براى برگزارى اين مراسم مى‌باشد زيرا تعطيلات به پايان رسيده و همه چيز آرام است." امسال اين مركز، هدايايى براى مؤسسات توليدكننده آدامس فرستاد!



7.از روش‌هاى عجيب و خارق‌العاده استفاده كنيد.

روش ديگرى كه شما را در خاطر مشتريان زنده نگاه مى‌دارد، استفاده از هداياى خاص و غير معمول است. جودى كتس، مدير يك مؤسسه انتشاراتى در نيويورك، يادداشت‌هاى تشكرآميز همراه با گنجشك‌هاى اسباب‌بازى مخملى مى‌فرستد. او مى‌گويد:” همه مشتريان ما يك گنجشك اسباب‌بازى هديه مى‌گيرند. افراد با ديدن آنها واقعاَ هيجان‌زده مى‌شوند. به كار بردن اين روش تغيير زيادى در شعل من ايجاد كرده است.“



8.از كاركنان خود قدردانى كنيد.

ابراز قدردانى، نسبت به كاركنان مزاياى زيادى در بر خواهد‌داشت. با اين روش شما در كارمندان خود وفادارى (همه ما مى‌دانيم كه تغيير كاركنان چه ميزان وقت و پول تلف مى‌كند) ايجاد مى‌كنيد. علاوه بر اين توليد را افزايش مى‌دهيد كه اين امر به نوبه‌ى خود موجب رضايت مشترى مى‌شود. بنا به نظرسنجى عمومى Maritz تا كنون عده كمى از مديران به اين مسأله توجه كرده‌اند. تنها 10% كارمندان، ناظرانى داشته‌اند كه روزانه به خاطر كارشان از آنها تشكر كرده‌اند. 55% كارمندان مى‌گويند كه هيچ گاه از آنها تشكر نشده يا به ندرت يا گاه گاه از آنها قدردانى شده است.



9.از مشتريانى كه از شما انتقاد مى‌كنند تشكر كنيد.

تحقيقات نشان مى‌دهد كه اكثر مشتران ناراضى مى‌توانند به خود زحمت انتقاد كردن ندهند و به سادگى كيف‌هايشان را در جيب گذاشته، به جاى ديگر بروند. يعنى شكايت‌ها و انتقادات مشتريان هدايايى است كه نكات قابل توجه را گوشزد مى‌كنند. گالاقر مشاور آموزشى HR در لس‌آنجلس مى‌گويد:" يك مشترى ناراضى هنوز مى‌خواهد با شما ارتباط شغلى داشته باشد. در حقيقت او با اين رفتار از شما مى‌خواهد مشكل را رفع‌كنيد. بنابراين از او به خاطر اين فرصت دوباره تشكر كرده، همه تلاش خود را براى راضى نگه‌داشتن او به كار گيريد."



10.به اندازه‌ خدمت افراد از آنها تشكر كنيد.

اگر كسى شغل ”مهمي“ را به شما پيشنهاد مى‌دهد يا درآمد بالاى شما نتيجه فعاليت‌هاى اوست، مى‌توانيد او را به شام دعوت كرده يا بليط‌هاى يك مسابقه‌ى ورزشى را به او بدهيد. با توجه به نوع رابطه مى‌توانيد او را به يك گردهمايى تفريحى دعوت كنيد. در عين حال سعى كنيد پس از تشكر، هيچ انتظارى نداشته باشيد و به طور آشكار به تبليغ فعاليت‌هاى خود نپردازيد، زيرا با اين كار مشترى را فرارى مى‌دهيد. البته معنى ”مهم“ با توجه به نوع محصولات و قيمت‌ها تغيير مى‌كند. روت فرمن، نويسنده آزاد و متصدى امور تبليغات در لاس‌وگاس، به نمام كسانى كه حداقل 500$ از او خريد كرده‌اند؛ هدايايى مى‌فرستد.

اومى‌گويد:” من با فرستادن اين هدايا هيچ انتظارى ندارم، اما مى‌دانم رابطه‌اى صميمى بين ما ايجاد مى‌شود. يك تشكر كوچك مى‌تواند شامل يك كارت با دستخط او حاوى جمله ”از شما بسيار متشكرم“ باشد.“



11.احساس قدرت

گفتن متشكرم، ساده يا پيچيده با ايميل يا با پست معمولى همواره مؤثر است. تنها زمانى عمل مى‌كند كه از ته دل قدردان باشيد. ويليام آرودا يك مشاور شغلى در نيويورك مى‌گويد:” تشكر كردن نياز به صداقت و قدرت دارد.“






رزیتا 09-18-2009 04:04 PM

پيامدهاي بازارگرايي براي سازمان

سازمانهايي که مي‌توانند بهتر نيازهاي مشتريان را پاسخ دهند و بهتر از رقبا ارضاء كنند، مطمئناً از سطح عملکرد بالاتري برخوردار هستند. تحقيقاتي که توسط لزناک، لاسچ (1987) ‌و نارور و اسليتر (1990) صورت گرفته، نشان دهنده رابطه مثبت بين گرايش به بازار و عملکرد شرکت است.

تحقيقاتي که توسط کهلي و جاورسکي صورت گرفته است، نشان مي‌‌دهد که بازارگرايي منافع اجتماعي و رواني زيادي براي کارکنان سازمان خواهد داشت.


بازارگرايي به عنوان يک حس غرور در سازمان که در آن کليه واحدها و کارکنان در راستاي ارضاي نيازهاي مشتريان گام بر مي‌دارند، تعريف شده است. در واقع ارضاي نيازهاي مشتريان هدف مشترک کليه واحدها محسوب مي‌شود و واحدها به حرکت در اين راستا افتخار مي‌کنند. اما اين نگرش نيازمند آن است که کارکنان يک حس تعلق و تعهد را نسبت به سازمانشان داشته باشند.

در نتيجه مي‌توان نتيجه گرفت که سطح بالاتر گرايش به بازار در سازمان مي‌تواند باعث افزايش روحيه کارگروهي و کار جمعي و در نتيجه افزايش تعهد در بين کارکنان سازمان شود.

از سازمانهايي که در محيط رقابتي فعاليت مي‌کنند، انتظار مي‌رود که بيشتر بازارگرا باشند. کهلي و جاورسکي به بررسي و تاثير سه ويژگي محيطي بر روي بازارگرايي پرداخته‌اند. اولين عامل پيچيدگي و تلاطم بازار است که به عنوان نرخ و ميزان تغييرات در ترکيب نيازها و خواسته‌ها و ترجيحات مشتريان تعريف مي‌شود. سازمانهايي که در بازارهاي متلاطم فعاليت مي‌کنند، بيشتر نيازمند تغيير محصولات خود با توجه به تغيير در نيازها و خواسته‌هاي مشتريان هستند و برعکس، در بازارهاي با ثبات، شرکتها کمتر نياز دارند تا محصولات خود را نيازهاي در حال تغيير مشتريان هم جهت سازند و تعديل كنند.

دومين عامل محيطي که توسط کهلي و جاورسکي مورد مطالعه قرار گرفته تا رابطه بين گرايش به بازار و عملکرد تجاري را تبيين کند، شدت رقابت است. همانطور که هاست (1986) و کهلي و جاورسکي، بيان کرده‌اند در محيط غير رقابتي، شرکت يا سازمان ممکن است داراي عملکرد خوبي باشد، حتي اگر بازارگرا نباشد، زيرا مشتريان با محصولات و خدمات شرکت خو گرفته‌اند. در مقابل در شرايط رقابت شديد، مشتريان گزينه‌هاي متنوعي براي ارضاي نيازهاي و خواسته‌هاي خويش دارند.

بنابراين شرکتهايي که بازارگرا نيستند، در محيط رقابتي به سرعت مشتريان خود را از دست خواهند داد. بنابراين بازارگرايي در شرايط رقابت از اهميت بيشتري برخوردار خواهد بود.

سومين عاملي که مي‌تواند تعديل کننده رابطه بين بازارگرايي و عملکرد شريک باشد، تغييرات تکنولوژيک است که در واقع همان ميزان تغييرات تکنولوژيک رخ داده در صنعت خاص است. شرکتهايي که از تکنولوژي‌هاي پيشرفته استفاده مي‌کنند، مي‌توانند با استفاده از نو‌آوري تکنولوژيک براي خود مزيت رقابت ايجاد کنند. در مقابل سازمانهايي که با تکنولوژي ايستا فعاليت مي‌کنند، در بازارهاي رقابتي از موقعيت مناسبي برخوردار نخواهند بود و نمي‌توانند از تکنولوژي به عنوان يک مزيت رقابتي استفاده كنند.

در يک تجارت بازار محور، کليه کارکنان در تمام سطوح اطلاعات مربوط به رقبا را با يکديگر تقسيم و در اختيار هم قرار مي‌دهند. به عنوان مثال براي واحدي همچون تحقيق و توسعه، دريافت و جمع‌آوري اطلاعات از نيروهاي فروش در مورد تغييرات تکنولوژيک رقبا بسيار ضروري و حياتي است.

مديران ارشد به طور مداوم و مستمر در مورد استراتژي‌هاي رقبا به بحث و تبادل نظرمي‌پردازند و اطلاعات مختلف در مورد تهديدهاي رقابتي بالقوه را با هم در ميان مي‌گذارند. يکي از دلايل مهم موفقيت شرکتهاي ژاپني در اين است که آنها به مديرانشان اين را آموزش مي‌دهند که توانايي درک عوامل رقابتي، جزئي از کار هر مدير است.

کسب و کارهاي بازار محور اغلب فرصتهاي رقابتي را با توجه به ضعفهاي رقبا و نقاط قوت خود مورد هدف قرار مي‌دهند و براي خود مزيت رقابتي ايجاد مي‌کنند.

وانگ و ساندرز (1996) 6 مرحله را براي تجزيه و تحليل رقبا در نظر مي‌گيرند (شکل‌2)

بر طبق اين مدل سازمان بايد بتواند ابتدا رقباي کليدي خود را شناسايي کرده،اهداف و استراتژي­هاي آنها را مشخص کند، به نقاط ضعف و قوت آنها پي برد و بتواند الگوهاي واکنشي رقبا را پيش بيني کند ودر نهايت به انتخاب رقبا براي حمله و يا دوري از آنها بپردازد.

پورتر(1980) معتقد است که تعيين و فرمولي نمودن استراتژي رقابتي شرکت مستلزم در نظر گرفتن چهار عامل زير است، دو عامل اولي داخلي و دو عامل بعدي عوامل خارجي محسوب مي‌شوند:
  1. نقاط ضعف و قوت شرکت : قدرت مالي، عملکرد سرمايه‌گذاري شرکت، کنترل بر روي کانال‌هاي توزيع و کيفيت خدمات پيشنهاد شده را شامل مي شود. (ابتدا اين عوامل بايد با رقبا سنجيده شود.)
  2. رزش‌هاي شخصي مورد نظر تصميم‌گيرندگان کليدي در سازمان : شامل انگيزه‌ها و نيازهاي مديراني است که استراتژي شرکت را تعيين و اجرا مي‌کنند. به عنوان مثال بعضي از شرکتها در صنعت به عنوان نوآور و ريسک‌پذير مطرح هستند که اين ويژگيها بر تصميمات استراتژيک آنها تاثير گذار است.
  3. هديدات و فرصتهاي موجود در صنعت : شامل ريسک‌ها و پاداشهاي موجود در محيط رقابتي است. براي مثال در اروپا مشارکتهاي خاص، ادغامها، مالکيتها و همچنين تغيير در شيوه‌هاي توزيع، فرصتهاي جديدي براي شرکتهاي بيمه در زمان کنوني محسوب مي‌شوند.
  4. عوامل اجتماعي در محيط : تغييرات اجتماعي مانند تغييرات در وضع قوانين، تغيير در ويژگيهاي جمعيتي يک منطقه و عواملي از اين قبيل بر موقعيت تجاري شرکت تاثير خواهد گذاشت.

عوامل موثر بر بازارگرايي و پيامدهاي آن

کهلي و جاورسکي بازارگرايي را شامل سه بخش دانسته اند:
  1. ايجاد اطلاعات به صورت ممتد و مداوم درباره نيازهاي کنوني و آتي مشتريان.
  2. انتشار اين اطلاعات در کليه واحدها.
  3. واكنش به اين اطلاعات در کليه سطوح سازمان.
همانطور که کهلي و جاورسکي (شکل3) عنوان کرده‌اند، بازارگرايي تحت تاثير سه عامل مديريت ارشد سازمان (تعهد و تاکيد و ريسک‌پذيري)، پويايي درون سازماني (تعارض و ارتباط) و سيستم‌هاي سازماني (رسميت، تمرکزگرايي و تعويض اختيار به واحدهاي مختلف) قرار دارد.

همچنين همانطور که در شکل نشان داده شده است بازارگرايي بر سه عامل کارکنان، محيط و عملکرد تجاري تاثيرمي‌گذارد. همچنين رابطه بين بازارگرايي و عملکرد تجاري به‌وسيله عوامل محيطي شامل (تلاطم تجاري، شدت رقابت و تغييرات تکنولوژيکي) تعديل مي‌شود.





نتيجه­گيري


همانطور که بيان شد بازارگرايي قلب بازاريابي مدرن امروزي به حساب مي­آيد.با افزايش روز افزون رقابت،تبديل بازارهاي محلي به جهاني وتنوع نيازها و خواسته­هاي مشتريان و تنوع فرهنگي ، اجتماعي و... . در بازارهاي مختلف نياز روز افزون به بازارگرايي احساس مي­شود.در بازارگرايي نوين، بر خلاف نگرش گذشته که فقط به مشتري توجه مي­شد بر سه عامل مشتري­مداري،رقيب­گرايي و خلق و تبادل اطلاعات بين واحدهاي مختلف سازمان تاکيد مي­‌شود.خلق و تبادل اطلاعات از نقش کليدي برخوردار است ودر واقع پايه و اساس مشتري­مداري و رقيب­گرايي در سازمان محسوب مي­شود.


در نهايت آنکه موفقيت يک سازمان در بازارگرايي به توانايي آن در عمل به اين سه بعد مربوط مي­شود.هر چه سازمان بتواند شناخت بيشتري از نيازهاي مشتريان و همچنين فعاليتهاي رقبا و عوامل تاثير گذار بر شرايط بازار به‌دست آورد و اين اطلاعات را در کليه سطوح سازمان پراكنده كند، از توانايي بيشتري براي بقا در بازار رقابتي برخوردار خواهد بود.

رزیتا 09-18-2009 04:07 PM

بازارگرايي؛ قلب بازاریابی
 
1)خلق و تبادل اطلاعات :
الف - خلق اطلاعات:
نقطه شروع بازارگرايي جمع‌آوري اطلاعات بازار است. اگرچه اطلاعات بازار مربوط به ترجيحات و نيازهاي مشتريان است، اما بررسي تاثير عوامل بيروني مانند قوانين دولتي و... بر روي اين نيازها را نيز شامل مي‌شود. فعاليتهاي مربوط به تجسسهاي محيطي نيز بخشي از اطلاعات بازار است، نکته مهمي که بايد در جمع‌آوري اطلاعات به آن توجه داشت، اين است که در هنگام جمع‌آوري اطلاعات علاوه بر نيازهاي فعلي بايد به نيازهاي آتي مشتريان نيز توجه كرد. پيش‌بيني نيازهاي مشتريان امري حياتي است. زيرا پيشنهاد يک محصول جديد اغلب به سالها زمان نياز دارد.


اطلاعات بازار ممکن است از راههاي رسمي و يا غير رسمي (مانند بحث‌هاي غير رسمي باشركاي تجاري) حاصل شود. اطلاعات اساسي دسته اول و منابع مشاوره‌اي دست دوم به ترتيب راههاي رسمي و غيررسمي هستند. اين مکانيزم‌ها شامل جلسات گفتگو با مشتريان و شرکاي تجاري (مانند توزيع‌کنندگان)، آناليز گزارشهاي فروش، تجزيه و تحليل اطلاعات پايگاه‌هاي جهاني در مورد مشتريان، تحقيقات بازار شامل بررسي نگرشهاي مشتريان ونتايج فروش در بازار تست است.

ب - توزيع وتبادل اطلاعات: مطالعات نشان مي‌دهد پاسخگويي موثر به نيازهاي مشتريان نيازمند مشارکت واقعي همه واحدهاي موجود در سازمان است. بسياري از مديران معتقدند که براي تطبيق با نيازهاي بازار. اطلاعات بازار بايد در سازمان توزيع شود. اين امر وظيفه اصلي واحد بازاريابي است که اطلاعات حاصل از بازار را بين واحدهاي مختلف توزيع كند. انتشار موثر اطلاعات از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، زيرا يک پايه مشترک براي اقدام هماهنگ کليه واحدها فراهم مي‌سازد. رويه توزيع و انتشار رسمي اطلاعات بازار از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، اما از طرفي در مصاحبه با مديران مشاهده شد که صحبتها و اطلاعات غيررسمي هم نقش مهمي در گرايش سازمان به سمت مشتريان و نيازهايشان دارد.
2)مشتري مداري: براي رسيدن به عملکرد بهينه، يک تجارت بايد به توسعه و نگهداري مزيتهاي رقابتي خود بپردازد. امروزه تاکيد تجارت بين‌الملل بر آن است که به طور متداوم به ايجاد ارزش براي مشتريان بپردازد. يک کسب و کار، زماني بازارگراست که فرهنگش به طور نظام‌مند به خلق ارزش مورد انتظار مشتريانش بپردازد. کليه تحقيقاتي که در زمينه بازارگرايي صورت گرفته، رابطه قوي بين بازارگرايي، سودآوري، حفظ مشتري، و افزايش فروش و موفقيت محصولات جديد را نشان داده است. در يک کسب و کار بازار محور کارکنان زمان قابل ملاحظه‌اي را با مشتريان سپري مي‌کنند و به دنبال راههاي جديد براي ارضاي نيازهاي آنان هستند. جورج کاکس(2000) معتقد است که ما بايد بيشتر به سمت مشتري‌گرايي حرکت کنيم، البته نه تنها به اين دليل که اين واژه، واژه زيبايي است، بلکه به اين دليل که مشتري‌گرايي امروزه به عنوان يک ضرورت و اجبار براي سازمانها در آمده است. ما در جهاني زندگي مي‌کنيم که بيشتر از گذشته حالت پويا به خود گرفته است و کسب و کارها اغلب با رقابت روبرو هستند. در گذشته شما رقباي خود را مي‌شناختيد، نقاط ضعف و قوت آنها کاملاً براي شما آشکار و حوزه فعاليت هم مشخص بود و اصولاً رقابتها به شکل محلي صورت مي‌گرفت. اما امروزه همه چيز تغيير کرده است. ديگر چيزي به عنوان مرز فعاليت وجود ندارد و رقبا براحتي وارد مرزهاي شما مي‌شوند. از طرف ديگر، به طور همزمان محصولات، رقبا و بازارها در حال جهاني شدن هستند.
جرج کاکس براي پي‌ريزي خصيصه رقابتي بودن سازمان در شرايط رقابتي کنوني، چهار جز کليدي را مورد توجه قرار مي‌دهد: فرهنگ (نگرشها و رفتارهاي موجود در سازمان)، فرايندها، سيستم‌ها (با تاکيد ويژه بر ارتباطات) و خلاقيت و نوآوري در سازمان.
براي مشتري‌گراشدن بايد فرهنگ سازمان تغيير يابد و تعهد به مشتري‌گرايي ابتدا بايد در سطح عالي و بالاي سازمان ايجاد شود.
فرايندها و سيستم­هاي سازماني نيز بايد تغيير کنند. هنگامي که شخص وارد سازمان مي‌شود و سوالي دارد بايد توجه داشت که به دو صورت مي‌توان به او پاسخ داد که البته بسيار با هم تفاوت دارند:
من يکي از متخصصانم را به شما معرفي مي‌کنم که مي‌تواند به شما کمک کند ويا اين به واحدها مربوط نيست. پاسخ دوم با روح مشتري مداري در تضاد است.
ابتکار و خلاقيت و داشتن اختيار لازم از جمله عواملي هستند که هنگامي که با مشکلات و شکايات مشتريان مواجه مي‌شويد، به شما کمک مي‌کنند.
3)رقيب گرايي: علاوه بر توجه به مشتري بايد از خود سوال کنيم که رقيبان کليدي ما که مشتريان ما مي‌توانند به آنها مراجعه كنند كدامند. يک توليد کننده بايد به رقباي فعلي و آتي خود نگرشي حساس داشته باشد و بمانند بازي شطرنج خود را با فعاليتهاي آنان منطبق سازد. اين اطلاعات در توسعه استراتژي‌هاي رقابتي شرکت بسيار موثر است.

رزیتا 09-18-2009 04:09 PM

بازارگرايي؛ قلب بازاریابی
 
مديران كامياب كساني هستند كه سازمان خود را با شرايط روز همگام مي‌سازند. اين همگامي زماني امكان‌پذير است كه كاركنان و مديران گرايش به بازار را به عنوان يك فرهنگ و بينش بپذيرند.
در بازارگرايي رضايت مشتريان هسته فعاليت شركت را تشكيل مي‌دهد و كليه فعاليتهاي شركت بايد در راستاي ارضاي نيازهاي مشتريان باشد.
شناخت نيازها و انتظارات مشتريان و پاسخگويي به تغييرات ايجاد شده در بازار نقش كليدي در موفقيت شركت بازي مي‌كند.
همان طور که اشاره شد مهمترين مفهوم اثرگذار بر بازاريابي که به‌صورت بنيادي همواره در تحليلهاي مربوط به بازار مورد توجه قرار مي­گيرد، نيازهاي انساني است که به‌صورت زير تعريف مي­شود:
نياز يا احتياج انساني،عبارت از حالتي احساسي است که محروميتي را در فرد پديد مي­آورد که آن محروميت خود موجب رنج و تألم او مي­شود.
در اين ميان توليدکنندگان بر اين تلاشند که ارتباطي ميان کالاي توليدي خود و نيازهاي مردم برقرار کنند و سعي مي­کنند کالايي را توليد کنند که نيازهاي مشتريان را برآورده سازد و با خواسته­هاي آنها همسو باشد.اين موفقيت هنگامي حاصل مي­شود که کالاي توليدي کاملا با خواسته­هاي مشتريان منطبق باشد که در اين صورت به چنين کالايي "کالاي آرماني" گفته مي­شود.

مفهوم بازارگرايي(گرايش به بازار)
بر خلاف بازاريابي که بسيار تحت تأثير مسائل فرهنگي است و تعاريف زيادي در اين زمينه وجود دارد، اما در زمينه بازارگرايي شاهد چنين گستردگي تعريفي نيستيم و کمتر تحت تأثير مسائل فرهنگي قرار گرفته است.کوششهاي ابتدايي افرادي مانند فلتن و مک­کيتريک(1957) و بعد از آنها کاتلر(1994) تأثير زيادي بر گسترش مفهوم بازارگرايي داشته است.اصولا چهار تعريف اصلي تا کنون براي بازارگرايي ارائه شده است:
-1 بازارگرايي عبارت است از ايجاد اطلاعات حاصل از بازار در کل سازمان درباره نيازهاي جاري و آينده مشتريان، توسعه و انتقال اين اطلاعات و استعداد در سراسر سازمان و پاسخگويي به آن در تمام سطوح سازمان. (کهلي وجاورسکي1990)
-2 بازارگرايي از سه جزء رفتاري تشکيل شده است : مشتري‌مداري، رقيب‌گرايي و هماهنگي و تبادل اطلاعات بين واحدها همراه با دو نوع تصميم‌گيري، تمرکز بر بلند مدت و سودآوري. (نارور و اسليتر 1990)
-3 بازارگرايي شامل مجموعه‌اي از باورها و اعتقادات است که مشتريان را در مرکز توجه قرار مي‌دهد تا سودآوري بلند مدت شرکت را فراهم سازد. البته اين به معني توجه نداشتن به ساير ذي نفعان مانند مالکان، مديران و کارکنان نيست. (دشپند،فارلي و وبستر1993)
-4 بازارگرايي شامل مهارتهاي عالي و برجسته در درک و ارضاي نيازها و خواسته‌هاي مشتريان است. (دي،1994)
در همه تعاريف بالا، نکات زير به چشم مي­خورد:
الف) همه تعاريف بر روي مشتري به عنوان هسته مرکزي تمرکز دارند.
ب) همه تعاريف توجه خاص به بيرون از مرزهاي سازمان دارند.
ج) همه تعاريف چه به صورت مستقيم و چه ضمني، به پاسخگويي به مشتري توجه ويژه‌اي دارند. يعني اينکه تنها توجه به مشتريان کافي نيست، بلکه بايد براي آنان خلق ارزش كرد.
د) تمام محققان اعتقاد دارند که بازارگرايي شامل تمرکز بر چيزي فراتر از مشتريان است. نارور و اسليتر به طور واضح علاوه بر مشتري بر رقيبان نيز تمرکز مي‌کنند. «دي» هم آشکارا به رقبا توجه کرده است.کهلي و جاورسکي بر روي عواملي که انتظارات و نيازهاي مشتريان را شکل مي‌دهد (مانند تکنولوژي، قوانين و ....) تاکيد دارند. همچنين اگرچه دشپند، فارلي و وبستر مشتريان را در اولويت قرار مي‌دهند، اما به ساير ذي نفعان نيز توجه دارند و آنها را نيز مهم مي‌دانند.
بر اساس مطالعات کهلي،جاورسکي و نارور و اسليتر،در بازارگرايي به سه عامل خلق و تبادل اطلاعات،مشتري مداري و رقيب­گرايي توجه مي­شود.

رزیتا 09-18-2009 04:11 PM

موفقيت در بازاريابي خرده‌فروشي
 
یک بازارياب ممكن است بخواهد براي خرده‌فروشي‌هاي شركتش آگهي و تبليغات كند يا براي فروش عمده محصولات به خريداران بزرگ و اشخاص حقوقي. هركدام از اين دو نوع بازار‌يابي فنون خاص خودش را دارد. البته تعدادي از اين راهكارها در هر دو نوع اين بازاريابي‌ها مشتركند ولي به هر حال تفاوت‌هايي هم وجود دارد. در اين جا سعي داريم فنون و روش‌هاي بازاريابي خرده‌فروشي را بيان كنيم :
گام اول مانند شروع همه كارها اينست كه قبل از هر اقدامي،‌ شرايط را به دقت بررسي كنيد و براي كسب اطلاعات و آگاهي هرچه بيشتر، روش‌هاي خلاقانه‌اي هم ابداع نماييد. ابتدا موقعيت كالايتان و چگونگي شرايط مخاطبانتان را بررسي كنيد :
1- مخاطبان اصلي شما چه كساني هستند؟ اين افراد آنهايي هستند كه بيش از ديگران مايلند كه از شركت شما خريد كنند و احتمال اين كه آنان دوباره به شما رجوع كرده مشتري دائمي شوند، بيشتر است.
2- انتظار شركت از آنها چيست؟ خريد كنند،‌ دوباره برگردند، بيشتر بخرند؟
3- چطور مي‌خواهيد به اين اهداف برسيد و مشتريان احتمالي را به خريد و مشتريان كنوني را به مراجعه دوباره و مشتري شدن دائمي تشويق كنيد؟ جوري كالا يا خدماتتان را عرضه كنيد كه مشتري احتمالي نتواند در برابرش مقاومت كند.
سوال مهم اينست كه چطور به اين هدف برسيد و موفق شويد كه اينچنين و به طور موثر كالا وخدماتتان را به مشتري ارائه كنيد؛ عرضه‌اي كه به خريد منجر شود و مشتري بالقوه نتواند اين پيشنهاد را رد كند. در ادامه تعدادي از راهكارهاي ثابت شده‌اي كه در موفقيت يك ارائه كالا موثرند را شرح مي‌دهيم :
شايد بتوان گفت اصلي‌ترين و مهم‌ترين اين راهكارها و قواعد، روشني، وضوح و جامع و كامل بودن آگهي شما باشد كه اختصار و پرهيز از زياده‌گويي را هم بايد به آنها اضافه كنيم. در اصل مشخصات و ويژگي‌هاي كليدي محصولات يا خدمات اين كسب و كار بايد در آگهي آورده شود. اين نكته در مورد آگهي‌هاي تلويزيوني و راديويي، اينترنتي و مطبوعاتي صدق مي‌كند كه در هر يك از اين مجاري حضور و عرضه كالاها و خدمات، فنون و مهارت‌هاي خاصي را مي‌طلبد و به گونه‌اي خاص شكل مي‌گيرد. عناوين و تيترها و كلمات آغازكننده و تصاوير ابتدايي هر آگهي نقشي تعيين‌كننده دارند و همين‌ها هستند كه تا حد زيادي تعيين مي‌كنند كه آيا مشتري به آن جلب شده تا آخر به اين گفته‌ها و مطلب توجه مي‌كند و به يك خريدار تبديل مي‌شود يا اين كه از همان ابتدا كانال تلويزيوني و موج راديو را عوض مي‌كند به صفحه ديگري از روزنامه يا مجله مي‌پردازد يا سراغ وب سايت ديگري مي‌رود. در اصل اين تيترها بايد خلاصه كلام را بگويند نه اين كه فقط گول‌زننده و رنگارنگ بوده همه گفته‌هاي مهم در يك متن طولاني جاي گرفته باشند. تعدادي از راهكارهاي يك عرضه پاسخگو اينها هستند :
1- اجازه دهيد مشتريان احتمالي كالاي شما يا خدماتتان را به رايگان امتحان كنند. يكي از دلايل خريد نكردن مشتريان احتمالي اينست كه از كيفيت محصولات و خدمات جديد مطمئن نيستند و مي‌ترسند سرشان كلاه برود و پولشان را هدر بدهند. زماني كه با امتحان كردن رايگان از كيفيت محصولي اطمينان حاصل كنند، امكان اين كه به جرگه خريداران بپيوندند زيادتر مي‌شود.
2- اگر كالاي شما به گونه‌ايست كه مثلاً بايد نصب شود يا قبل از استفاده عمليات خاص فني انجام گيرد، حتماً و حتماً كاتالوگ مناسب، جامع، دقيق و آسان فهمي تهيه كنيد تا خريدار احتمالي با ديدن يك كالاي پيچيده و بدون دستورالعمل از خريد منصرف نشود. اين نكته درباره مشتريان كنوني هم صحت دارد. فرض كنيد يك مشتري همين كالا را مي‌خرد و زماني كه مي‌خواهد از آن استفاده كند، درمانده و عصباني مي‌شود چرا كه كاتالوگي ضعيف و مبهم پيش روي اوست كه جوابگوي سوالاتش نيست. حتي اگر اين مشتري بتواند بالاخره و به زحمت دستورالعمل‌ها را انجام دهد، از خريدش راضي نخواهد بود. اگر كسي از او بپرسد كه براي رفع نيازش شركتي را معرفي كند، هرگز نام شما را نخواهد برد و حتي ممكن است نارضايتي‌اش را هم ابراز كند. حتماً مي‌دانيد كه عكس اين مطلب هم كاملاً درست است. رضايتمندي و خشنودي مشتري در رونق يك كسب و كار بسيار موثر است و نارضايتي‌اش هم به همان اندازه در شكست.
3- زماني كه مشتري احتمالي از شما خريد مي‌كند يا مي‌پذيرد كه كالا را امتحان كند، هديه‌اي رايگان را در كنار بسته خريد يا كالاي امتحاني قرار دهيد. اين هديه كوچك به مشتري مي‌گويد كه شركت فروشنده از او تشكر مي‌كند و فقط در پي‌پول گرفتن از او نيست. زماني كه مشتري حس كند شما براي او "ارزش" قايل هستيد و به او "احترام" مي‌گذاريد، بيشتر خوشحال و راضي مي‌شود.
4- كالا و خدماتتان را به رايگان عرضه كنيد. اين نكته را درباره بازاريابي اينترنتي توضيح مي‌دهيم. شما براي كسب و كارتان وب سايتي درست كرده‌ايد كه هدف اصلي آن فروش بيشتر و معرفي كالاها و كسب و كار شماست. در اين وب سايت، ليستي از اسامي كالاها يا خدماتتان آورده شده ولي توضيحات آنها كافي نيست و بازديدكننده نمي‌تواند چيز زيادي درباره آن بفهمد. شما گزينه‌اي در سايت قرار داده‌ايد به اين مفهوم كه اگر خواستند همه چيز را درباره كالاها و خدمات اين شركت بدانند، بايد پولي بپردازند. اين روش به هيچ وجه روش خوبي نيست و خيلي كم احتمال دارد كه اين بازديدكننده راضي شود از شما خريد كند. يك وب سايت موفق كه فروش را بيشتر مي‌كند،‌ تمامي كالاها و خدماتش را با توضيحات كامل و به رايگان عرضه مي‌كند.
5- "تخفيف" ابزاريست كه بسيار كارايي دارد. زماني كه شما براي اولين خريد مشتري تخفيف قايل شويد،‌او با انگيزه بيشتري دوباره به شركت مراجعه خواهد كرد. به علاوه مي‌توانيد اعلام كنيد كه اگر مشتريان بيش از سقف معيني خريد كنند، تخفيف خواهند گرفت.
6- گارانتي هم مشوقي براي خريد است. وقتي كه مشتري با كالاي تازه‌اي كه قبلاً نديده مواجه مي‌شود، با شك و ترديد به آن مي‌نگرد و مي‌ترسد كه مبادا كالاي ضعيفي بخرد و پولش را هدر دهد. زماني كه شما كالايتان را با گارانتي عرضه مي‌كنيد، او مطمئن خواهد شد كه شما تعميرات يا تعويض را به رايگان بر عهده داريد. وجود گارانتي احتمال خريد را بالا مي‌برد.
7- ترفند ديگر اضافه كردن وسايل يا خدمات جانبي يك كالا به آنست. اگر اين ابزار، خدمات و امكانات جانبي يك كالا را در يك بسته به همراه آن عرضه كنيد و با قيمتي پايين‌تر از قيمت تمامي آنها، به فروش برسانيد، مشتري بيشتر به شما و كسب و كارتان اطمينان پيدا خواهد كرد.
8- يكي ديگر از روش‌ها اينست كه كيفيت كالا را با اشاره به گفته‌هاي متخصصان، شواهد علمي و گفته‌هاي رضايتمندانه ديگر مشتريان، نشان دهيد و با استفاده از شواهد زنده اعتماد خريداران احتمالي را جلب نماييد. يك مثال ساده نوشته‌هاي پشت جلد بعضي كتاب‌هاست. قضيه به اين شكل است كه نويسنده كتاب، مشهور و شناخته شده نيست ولي كتاب ارزشمند و خوبي نگاشته است. او كتابش را به اساتيد متخصص، كارشناسان و نويسنده‌هاي مشهور ديگر تا بخوانند و نظراتشان را منعكس كنند. اين‌ها نيز نوشته‌هاي اين نويسنده گمنام را باارزش مي‌يابند. نظرات و عقايد مثبت آنها كه پشت جلد نگاشته مي‌شود، خوانندگان را برمي‌انگيزد تا اين كتاب را - هر چند متعلق به نويسنده‌اي گمنام- مطالعه كنند چرا كه شخصي مشهور ومحبوب مهر تاييد بر آن زده است.
9- تحويل و نقل و انتقال رايگان كالا براي مشتريان هم بسيار در جلب اعتمادشان موثر است. بسياري از مشتريان احتمالي امكان اين را ندارند كه خودشان كالاي خريداري شده را به منزل يا محل كارشان ببرند و ممكن است به همين دليل از خريد آن منصرف شوند. درج لغات "تحويل و نصب رايگان" اين‌گونه مشتريان را آسوده‌خاطر مي‌كند.
10- مسئله مهم ديگر اينست كه كارمندان را به خوبي از هدف اين كسب و كار و راهبردها و راهكارهاي توسعه آن آگاه كنيد. گاهي اوقات كارمندان و فروشندگان واقعاً قصد دارند كه كسب و كار را رونق دهند ولي راه و روش درستش را نمي‌دانند. پس به آنها بگوييد كه با مشتريان رابطه خوبي برقرار كنند كه در عين صميميت و دوستانه بودن، مشتري احتمالي را به خريد تشويق كرده خدمات و كالاها را به تمامي و به شكلي موثر معرفي نمايد. در واقع كاري كنيد كه روابط بين فروشندگان شركت شما و مشتريان از ويژگي‌هاي شاخص كسب و كار و فروشگاه يا دفتر خدمات‌رساني شما باشد.
11- زماني كه هديه‌اي را به مشتريان احتمالي و مشتريان كنوني‌تان مي‌دهيد، نام و نشان تجاري و شماره تلفن يا ايميل خود را رويش درج كنيد. به اين ترتيب مشتري همواره به ياد مي‌آورد كه چه كسي اين هديه را به او داده و دوستان و آشنايان او هم نام و شماره و آدرس ارتباطي شما را خواهند ديد.

رزیتا 09-18-2009 04:12 PM

انواع بازار و مشتري‌هاي آن
 
بازارهاي چندمليتي:
شركت‌هاي غول آساي چند مليتي دست به ابداع يك سيستم كل زده‌اند. هر گاه كه منع قانوني و فرهنگي براي فعاليت آنها وجود نداشته، آنها اهميت مرزهاي ملي را به حداقل رسانده‌اند و استراتژي‌هاي خود را بيشتر بر حسب جنبه‌هاي اقتصادي جهان ايجاد كرده‌اند. اين شركت‌ها تا حدود زيادي غير سياسي هستند و بيشتر به منافع سهامداران خود در هر نقطه كه باشند علاقه‌مندند، تا منافع يك كشور خاص، چنانچه شركتي به فروش مواد دارويي اشتغال دارد سودآورترين روش كار اين است كه استراتژي خود را بيشتر بر اساس بازارهاي بين‌المللي طراحي كند تا بازار خاص يك كشور، هرچند آنچه كه گفته شد تنها مثالي براي روشن شدن مطلب بود.اين سيستم موجب شناخت بازارهايي مي‌شود كه به صورت بالقوه مي‌تواند محصولات شركت را جذب كرده يا شركت خود را با ويژگي‌هاي آن بازار تطبيق دهد. در اين بازارها ممكن است تنها احتياج به سرمايه‌گذاري در تسهيلات توليدي باشد. اگر بازار بالقوه مناسب سرمايه‌گذاري باشد اين كار بايد انجام شود. عوامل سياسي و اجتماعي چنانچه به سودآوري قضيه تاثير داشته باشند بايد مورد توجه قرار گيرد.
بنابراين بازار از بخش‌هاي ناهمگن از مصرف كنندگان تشكيل مي‌شود. هدف از اينكه بازارها دسته بندي مي‌شوند نيز شناسايي گروه‌هاي هم نياز و هم پسند يا هم سليقه در ميان مشتريان است. در همه حال مشتريان حرف اول را مي‌زنند و بازار بر اساس نظرات آنها تشكيل، تغيير و تداوم مي‌يابد.
مكانيسم بنيادين بازار:
در اقتصاد مبتني بر بازار، تصميم‌گيري در باره اختصاص منابع، توسط تعداد بيشماري توليدكننده و مصرف كننده مستقل انجام مي‌شود. در اين ميان تغيير سليقه مصرف كنندگان از جمله اين مكانيسم‌هاست كه پيدايش تغيير در سليقه مصرف كنندگان موجب مي‌شود تااز طريق مكانيسم قيمت‌ها، تخصيص منابع توليد نيز با اين تغيير هماهنگ شود. در اين ميان شناخت بازار كالا به افراد كمك مي‌كند تا به اين امر واقف شوند كه چه چيزي توليد كنند و ديگر سخن اين كه قيمت در بازار به منزله صدور علايم انجام وظيفه مي‌كند. قيمت‌ها با صدور علايمي سبب مي‌شوند تا مقدار مصرف و توليد اين كالا در برابر تغييرات قيمت واكنش نشان دهند.
بنابراين قيمت‌ها در بازار به توليدكنندگان نشان مي‌دهند تا چه كالا و خدماتي توليد كنند و به مصرف كنندگان تعيين مي‌كنند خريد چه كالايي و استفاده از چه خدماتي براي آنها مقرون به صرفه است.
مكانيزم‌هاي بازارهاي بين‌المللي:
مكانيزم‌هاي بازارهاي بين‌المللي با بازارهاي داخلي متفاوت است. در آنها مسائلي همچون: موازنه پرداخت‌هاي بين‌المللي، ارز خارجي، تعرفه و سود گمركي كالاهاي وارداتي، شيوه‌هاي بسيار گوناگون امور اعتبارات، شيوه‌هاي مختلف انتقال حق مالكيت‌ كالاها از چه طريق تجارت متقابل و شيوه‌هاي گوناگون حمل و نقل مطرح است.
بازار خودرو كشور:

با توجه به هزينه‌هاي سنگين واردات خودرو و قطعات يدكي آنها به نظر مي‌رسد كه اين آزادسازي بتواند به تمام نيازهاي منطقي كشور پاسخ دهد. لذا بازنگري در قسمت خودرو براي بهينه سازي آن ضروري است و صنعت خودروسازي در كشور نزديك به نيم قرن سابقه فعاليت دارد. با اين وجود صنعت خودرو كشور در چند سال اخير توسعه درخور توجهي داشته و بخش اعظم نيازهاي بازار داخلي را تامين و در بازارهاي منطقه براي صدور حضور يافته است اين پيشرفت‌ها براي اقتصاد ايران درخور توجه است.

رزیتا 09-18-2009 04:13 PM

انواع بازار و مشتري‌هاي آن
 
بازار انحصاري:
بازارهاي انحصاري نيز داراي شرايطي خاص هستند و اين بازار براي كالاهايي همگن تنها يك فروشنده وجود دارد، قيمتي براي فروش كالا تعيين شده است كه ورود براي ساير واحدهاي توليدي به بازار سود آور نيست و يا واحد توليدي موجود عرضه و فروش مواد اوليه اساس براي توليد كالا را كنترل مي‌كند. گاه نيز با روش توليد و تكنولوژي لازم براي توليد، كالا را در انحصار خود درمي‌آورد. همچنين گاهي از طرف دولت اجازه توليد انحصاري كالا را داشته يا به وسيله مقررات بازرگاني به وسيله دولت از واحد توليدي حمايت مي‌شود. البته قيمت كالا در بازار انحصاري براي انحصارگر به دليل وجود يك عرضه كننده ثابت نيست. در اين بازار واحد توليدي انحصارگر در رابطه با قيمت كالا و رابطه ميزان توليد كالا دو نوع تصميم‌گيري اتخاذ مي‌كند. اول آنكه مي‌تواند قيمت كالاي توليد شده را تعيين كند و تعيين مقدار فروش براساس اين قيمت را براي حداكثر سود به عهده تابع تقاضاي بازار بگذارد. دوم آنكه مي‌تواند مقدار فروش را تعيين كند و اجازه دهد تابع تقاضاي بازار قيمتي را تعيين كند كه به ازاي آن سود توليد كننده به حداكثر برسد. انحصارگر كه صاحب بازار انحصاري است زماني بازار را در حالت تعادل مي‌داند كه حداكثر سود را در كوتاه مدت به دست آورد. كسب حداكثر سود متوسط انحصارگر زماني عملي مي‌شود كه بتواند ميزان توليد را انتخاب كند كه به ازاي آن تابع درآمد نهايي مساوي با قيمت حداكثر سود است.
بازار رقابت انحصاري:
در بازار رقابت انحصاري كالاي فروشندگان بيشمار به جاي اينكه با هم مشابه باشند از نظر كيفيت و يا بسته بندي با يكديگر متفاوت است. در اين بازار هدف جلب و جذب مشتري است. فروشندگان كه همان واحدهاي توليدي هستند بايد قيمت‌هايي را تعيين كنند كه بتوانند مشتريان بيشتري را جلب و جذب كنند، زيرا در غير اين صورت مشتريان به كالاهايي با كيفيت مشابه و يا پايين‌تر، اما ارزان قيمت‌تر مراجعه مي‌كنند. در اين زمان است كه رقبا بازار را به دست مي‌آورند. در اين بازار نقش تبليغات و آگهي‌ها نمايان مي‌شود و واحدهاي توليدي براي ايجاد تمايز و تفاوت ميان كالاها و خدمات خود و ساير توليدكنندگان به آگهي‌هاي تجاري متوسل مي‌شوند. هرچند اين سازمان و شركت‌ها هزينه‌هايي براي جلب مشتريان متحمل مي‌شوند، اما پس از مدت زمان كوتاهي با سودآوري بالا اين هزينه جبران مي‌شود كه به اين ترتيب تعادل در بازار رقابت انحصاري به وجود مي‌آيد.
بازار چند قطبي:

اين بازار در اغلب جوامع صنعتي، يعني چند عرضه كننده در مقابل تعداد كثيري تقاضا كننده يا مشتري قرار گرفته‌اند. البته در بخش توليد چند فروشنده، تقاضاي انبوه خريداران را به نحوي برآورده مي‌كنند كه اتخاذ سياست هر يك از آنها در وضع بازار و وجود ديگر فروشندگان موثر باشد، در چنين حالتي بازار چند قطبي ايجاد مي‌شود. توليدكنندگان در اين نوع بازار مي‌توانند تاثير زيادي بر قيمت بازار گذارند، اما نمي‌توانند به طور مستقل قيمت كالا را تعيين كنند. بايد عكس‌العمل رقبا را در نظر گيرند، زيرا الگوي واكنش رقبا در اين حالت مي‌تواند اشكال زيادي به خود گيرد. به عنوان مثال حالتي از بازار چندقطبي مي‌تواند وجود داشته باشد كه در بنگاه‌هاي اقتصادي تصميم به توافق با يكديگر بگيرند كه وضعيتي شبيه انحصار ايجاد مي‌شود. در اين حالت مقدار توليد، فروش و قيمت كالا مشابه وضعيت انحصاري تعيين مي‌شود.


بازار بين‌المللي:

در پنجاه سال گذشته، گسترش مبادلات كالا آن هم تا اين اندازه كه فاصله و مسافت فرهنگ‌ها را به چند گام تبديل كرده، به ذهن هيچ انساني خطور نمي‌كرد. هر چند امروز همه اين كم و بيش در همه جاي دنيا اتفاق افتاده است. شعار خودكفايي، جاي خود را به شعارهايي نظير تلاش براي يافتن جايگاهي مناسب در بازار بين‌المللي داده است. با توجه به اين مسائل سازمان بايد به صورت و شكلي از درك كامل محيط بازار بين‌المللي برسند. اين بازار در دو دهه اخير تغييرات شگرفي داشته است كه موجبات ايجاد فرصت‌ها و موانع بسياري شده است. حجم مبادلات بين‌المللي در صنايع اتومبيل سازي، الكترونيك و غيره رشد چشمگيري داشته است. شركت‌هاي چند مليتي علاوه بر گسترش فعاليت‌هاي بازار يابي خود، امكانات توليد خود رد كشورهاي مختلف را افزايش داده‌اند كه اين گونه شرايط موجب ايجاد اقتصاد صنعتي در كشورهاي جهان شده است و جهان را به سوي صنعتي شدن مي‌كشاند. برخي كشورها صادركنندگان عمده كالاهاي صنعتي و سرمايه هستند. آنها مبادلات بسياري با هم انجام مي‌دهند و واردكنندگان مواد خام و كالاهاي نيمه ساخته به شمار مي‌آيند. همچنين اين كشورها يا واردكنندگان بازار خوبي براي كالاهاي صنعتي با ارزش افزوده كم و انواع گوناگون كالاهاي مصرفي‌اند. هر چند بسياري از كشورهاي دنيا در تلاش هستند كه از رقبا پيشي گيرند و بازار صادرات را به دست آورند.

رزیتا 09-18-2009 04:14 PM

انواع بازار و مشتریهای آن
 
بازار واژه‌اي است كه امروزه در بسياري مجالس از آن سخن به ميان مي‌آيد, بدون آن كه در نظر گرفته شود كه در حقيقت بازار چيست و چه تاثيري در تصميمات مهم اقتصادي و اجتماعي و غيره مي‌گذارد, براي مثال بسيار شنيده مي شود كه بازار تلفن همراه رو به رشد است, بازار فلان اتومبيل كساد است و يا بازار بورس ارزش سهام شركت يا كارخانه‌اي پايين آمده است, اما واقعيت ين است كه حتي عادت به كار بردن اين كلمات و جملات نيز نياز به اطلاعاتي در اين خصوص دارد.هر چند واژه بازار نمايانگر مفهوم و معناي خود است, اما عالمان علم اقتصاد، بازار را مكان فيزيكي كه خريداران و فروشندگان براي مبادله كالا و خدمات دور هم جمع مي‌شوند, مي‌دانند. به عبارت بهتر به معناي كل خريداران (مشتريان اعم از حقيقي و حقوقي) و فروشندگان (شركت‌ها و كارگاه‌هاي توليدي) كالاي خود را مبادله مي‌كنند. بنابراين بازار اتومبيل شامل فروشندگان اتومبيل (خودروسازان) و خريداران (مشتريان و مصرف كنندگان) است.گاه بازار صورتي بالقوه و گاه بالفعل به خود مي‌گيرد كه در صورت بالقوه بودن نيز بازار تابع شرايط محيط است. در وضعيت اقتصادي شكوفا و در حال رشد بازار بالقوه كاملاً متفاوت از بازار بالقوه در شرايط ركود اقتصادي است, اما در رابطه با شركت‌ها در صورتي كه گفته شود بازار بالقوه است به معناي حد نهايي تقاضا براي محصول است. اين امر زماني حاصل مي شود كه فعاليت‌هاي بازاريابي شركت نسبت به رقبا افزايش يابد و به بالاترين حد خود برسد. در اين صورت مديريت بازرگاني شركت‌ها نيروي خود را روي بهترين مناطق سرمايه‌گذاري كرده, بودجه مربوطه را به نحو مطلوب و بهينه ميان اين مناطق تقسيم مي‌كنند. كه لازمه اين امر تشخيص بازار بالقوه مناطق و ميزان تقاضا براي كل صنعت در اين مكان برآورد مي‌شود در كشورهاي پيشرفته, براي هر صنعت, سازمان‌هايي وجود دارند كه سهم هر شركت را براي هر صنعت برآورد مي‌كند و شركت‌ها بايد طبق آن سهم حركت كرده و بازار خود را نسبت به رقبا حفظ كنند يا حداقل همراه‌ آنها باشند. البته موقعيت كالا در بازار و پايگاهي كه كالا در ذهن مشتريان در مقايسه با رقبا دارد, نيز در اين امر تاثير گذار است.هر كالايي ممكن است از جهت يك يا چند صفت در بازار مشهور شود. به عنوان مثال زماني كه يك اتومبيل در ذهن مصرف كنندگان به عنوان يك خودرو محكم در نظر گرفته شود, اين صفت موقعيت آن كالا را در بازار مشخص مي‌كند.بازارها هر چند به دو صورت بازار كالا, نوع كالايي كه در بازار به فروش مي‌رسد و بازار عوامل توليد, بر حسب توليدكنندگان نيز مي‌توانند تقسيم بندي شوند, اما به طور كلي بازارها به شكل بازار رقابت كامل, رقابت ناقص, رقابت انحصاري, بازار بين‌المللي و بازارهاي چند مليتي تقسيم بندي مي‌شوند.

بازار رقابت كامل:
در اين گونه بازار تعداد زيادي از فروشندگان, كالاهاي مشابهي را به تعداد زيادي از خريداران عرضه مي‌كنند. از نظر اقتصادي هر گاه مبادله‌اي انجام مي شود, يك نوع بازار ايجاد شده است. در بازار آنچه كه بسيار داراي اهميت است و پايه و اساسي براي ايجاد بازار است وجود عرضه و تقاضا است. عرضه و تقاضا تعيين كننده قيمت كالا به شمار مي روند. هر چند كه قيمت كالاها از نظر مشتريان بسيار مهم است و از ديد آنها پوشيده نيست و بر حسب ميزان و تعادل قيمت‌ها كالاها از سوي مشتريان خريداري مي‌شوند. اگر مصرف كننده قادر به پرداخت هزينه كالا نباشد در حقيقت تقاضاي او در بازار ناديده گرفته مي شود و به عبارت ديگر تقاضايي براي اكتساب كالا نمي‌تواند داشته باشد. بنابراين مصرف كنندگان تقاضاي خود را بر حسب قيمت تغيير مي‌دهند. توليدكنندگان نيز براي اين كه روند توليداتشان مقرون به صرفه باشد بايد عوامل توليد در دسترس خود را طوري با يكديگر تركيب كنند كه بيشترين ميزان توليد را با حداقل هزينه به دست آورند تا با فروش توليدات خود سود قابل توجهي به دست آورده و بازار را در دست گيرند. در اين بازار عواملي موثرند كه از آن جمله همگن بودن كالاهاست. به اين معنا كه كالاهاي واحدهاي توليدي در يك صنعت خاص در بازار كاملاً مشابه هستند به طوري كه خريد از هر واحد توليدي براي مصرف كنندگان بي تفاوت است. از آنجا كه كالاهاي توليدي مشابه هستند, هيچ خريداري حاضر به خريد كالا با قيمت بالا نسبت به ساير واحدهاي توليدي نيست.
تعداد زياد توليدكننده
تعداد فروشندگان و يا توليدكنندگان بسيار زياد است كه مقدار فروش هر كدام از آنها نسبت به كل ميزان فروش بازار ناچيز است لذا فروشندگان به تنهايي قدرت در تعيين و يا تغيير جهت بازار ندارند.
تعداد زياد مصرف كننده
در بازار رقابت كامل تعداد خريداران و مشتريان زياد است, اما خريد آنها در مقايسه با خريد در بازار ناچيز است و لذا مصرف كنندگان و مشتريان نيز به تنهايي تاثيري در تعيين و يا تغيير قيمت كالا در بازار ندارند.

البته اين عوامل در بازار رقابت كامل بسيار اهميت دارند. براي كاملتر شدن اين عوامل مي‌توان از سيال بودن عوامل و صنايع توليدي در بازار, شفافيت بازار و حداكثر سود مطلوبيت در بازار را نيز نام برد.


اکنون ساعت 06:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)