پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   یکی از شیطنتهای دوران تحصیل چی بوده؟ (http://p30city.net/showthread.php?t=15985)

hamed95 10-31-2009 01:44 PM

یکی از شیطنتهای دوران تحصیل چی بوده؟
 
دوران تحصیل همه ی ما بی شک بهترین دوران زندگی ما بوده و هست
حتما توی این دوران اتفاقایی هستن که شنیدنی باشن

من یه آمپول رو انداختم تو بخاری بد جور ترکید اون روزو یادم نمی ره چون بد جوری کتک خوردم {B Adabi}

رزیتا 10-31-2009 02:50 PM

نمره انضباطت رو هم میگفتی حامد جون:21:

abadani 10-31-2009 02:54 PM

مگه مريض باشم که از شيطنتاي دوران مدرسه بنويسم بخدا وقتي يادم به اونروزا مي افته از وضعيت فعليم (چه شغلي چه تحصيلي) تعجب مي کنم خدا ببخشه مارو چقدر معلما رو گريونديم
يا علي مدد

hamed95 10-31-2009 03:06 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط رزیتا2 (پست 79824)
نمره انضباطت رو هم میگفتی حامد جون:21:

رزیتا جون به جان تاری روم نمیشه بگم :D

Hiwa 10-31-2009 03:31 PM

والا سال دوم دبيرستان كه بودم يك هالي به يكي از دبيرامان دادم كه دلم خنك شد.
صندلي هايي كه توي كلاس داشتيم فلزي بود، چند تا از بچه هارو نگهبان گذاشتم تا هر وقت اون اومد بهم بگن.
صندلي رو گذاشتم روي بخاري داخل كلاس و حسابي داغ شد.
تا بچه ها بهم گفتن كه اومد من صندلي رو يه جوري برداشتمو گذاشتم همون جايي كه مي نشست.
وارد كه شد رفت روش نشست، اول به روي مباركش نياورد.
بعد دفتر حضور و غياب رو گذاشتش زيرش، ديد نه خيلي داغه!
بعدش يه دفعه قهر كرد با اخم و ناز گذاشت رفت.
جاتون خالي!
يك دلي ازم خنك شد، چون يه بار بدجور جلوي بچه ها خجالتم كرده بود.

تاري 10-31-2009 04:06 PM

به اتيش كشيدن مدرسه راهنمائيم:rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes::r olleyes::rolleyes::rolleyes:
ولي جداً بلائي سر استادامون تو راهنمائي اوردم كه عكسمو سر در مدرسه ميزدن يه هفته اخراجي 2 ساعت سر كلاس چه حالي داشت نخسوزن اين دبير حرفه و فنمون بنده خدا يه سال بيشتر واي نستاد سال بعد از اونجا درفت:21::21::21::21:

رزیتا 10-31-2009 04:34 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط abadani (پست 79828)
مگه مريض باشم که از شيطنتاي دوران مدرسه بنويسم بخدا وقتي يادم به اونروزا مي افته از وضعيت فعليم (چه شغلي چه تحصيلي) تعجب مي کنم خدا ببخشه مارو چقدر معلما رو گريونديم
يا علي مدد

نه اصلا باورم نمیشه {شیت شدن}
شما؟؟؟؟؟؟:65:
اصلا بهتون نمیاد:)

رزیتا 10-31-2009 04:35 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط تاري (پست 79874)
به اتيش كشيدن مدرسه راهنمائيم:rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes::r olleyes::rolleyes::rolleyes:
ولي جداً بلائي سر استادامون تو راهنمائي اوردم كه عكسمو سر در مدرسه ميزدن يه هفته اخراجي 2 ساعت سر كلاس چه حالي داشت نخسوزن اين دبير حرفه و فنمون بنده خدا يه سال بيشتر واي نستاد سال بعد از اونجا درفت:21::21::21::21:

تو که هر کاری ازت برمیاد:21:
هیچی ازت بعید نیست:24:
اگه غیر از این بگی غیرقابل باوره:p

رزیتا 10-31-2009 04:37 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Hiwa (پست 79858)
والا سال دوم دبيرستان كه بودم يك هالي به يكي از دبيرامان دادم كه دلم خنك شد.
صندلي هايي كه توي كلاس داشتيم فلزي بود، چند تا از بچه هارو نگهبان گذاشتم تا هر وقت اون اومد بهم بگن.
صندلي رو گذاشتم روي بخاري داخل كلاس و حسابي داغ شد.
تا بچه ها بهم گفتن كه اومد من صندلي رو يه جوري برداشتمو گذاشتم همون جايي كه مي نشست.
وارد كه شد رفت روش نشست، اول به روي مباركش نياورد.
بعد دفتر حضور و غياب رو گذاشتش زيرش، ديد نه خيلي داغه!
بعدش يه دفعه قهر كرد با اخم و ناز گذاشت رفت.
جاتون خالي!
يك دلي ازم خنك شد، چون يه بار بدجور جلوي بچه ها خجالتم كرده بود.

من روانشناسیم بد نیست:p
باور کن بهت میاد انتقام جو باشی:21:

مجتب 10-31-2009 06:50 PM

من تو مدرسه آدم ساکتی بودم.
زیاد شیطونی نکردم بجز دوره ابتدایی که یه بار کنتور مدرسه رو پروندم یه بارم تو دبیرستان با تجربه بیشتر اینکارو کردم یک ساعت و نیم برق قعط بود. ده دوازده تا صندلی شکوندم. چند بارم دانش آموز نمونه شناخته شدم و ازم تقدیر شد...
بلاهایی که سر معلما آوردیم رو سر فرصت دونه دونه میگیم حالا...

Hiwa 10-31-2009 07:59 PM

آها.............
یه ناظم داشتیم که بسیار بسیار بد دهن بود. هرکی دیر میومد فحش و ناسزا بهش میگفت.
اصولا آدم آروم و صبوری هستم ولی وفتی قاطی کنم،ببخشیدا وحشی میشم.
سرتونو درد نیارم از قضا یه روز صبح احوال مناسبی نداشتم و گرچه جزء دانش آموزای خوب و مورد اعتماد بودم ولی اون روز دیر رسیدم.
اونم نمیدونم زنش باهاش دعوا کرده بود، چی شده بود نمیدونم.
منو که دید فحش بارونم کرد،منم گیج و منگ نگاش کردم که چرا داره با من اینجوری برخورد میکنه...
بعدشم چندتا کشیده بهم زدو ...
حالا منو میگی!!!
ببخشید البته شرمندهم به خدا(معمولا ماها یه چاقویی تو جیبمون برا خیار پوس کندن پیدا میشه)!!!
جاتون خالی مثل دیونه با چاقو دور دبیرستان گذاشتم دنبالش...
آخ که چه حالی داد، یه بل بشویی شده بود.همه مات و مبهوت که چرا من این کارو دارم میکنم.
البته قضیه بعدا یه جورایی ماس مالی شد....

سادات 10-31-2009 08:56 PM

من زیاد شیطون نبودم ؟؟؟یادمه از معلم ریاضیم خوشم نمیومد بنده خدا یه روز با دوچرخه اومد مدرسه تازه ماست چکیده ام براخونشون خریده بود هیچی ما یک ان حس ورمون داشت رفتیم کیسه ی ماست رو سوراخ کردیم تا ظهر همش توی خرجین چرخ اقا معلم خالی شده بود وای وای وای... جاتون خالی قیافه معلممون که شکل رادیکال شده بود دیدنی بود..........!!!

amir ahmadi 10-31-2009 09:47 PM

من یادم هست همیشه بعد از معلم میرفتم سر کلاس وقتی هم وارد می شدم انقدر می خندیدم که دوباره از کلاس اخراجم می کردند/اخرین ساعت کلاس سوم راهنمایی من را سر کلاس را دادند معلم رو به میز ما می گفت این ساعت اخر کاری نکنید که از هم ناراحت بشیم کلاس ساکت ساکت یک مرتبه من یادم اومد به (او بو مو )مال عربی توی ان سکوت یک مرتبه با صدای بلند گفتم (او بو مو)کلاس ترکید معلم گفت پدر سوخته صدای بابات در میاری پاشو برو بیرون

sheida.m 11-01-2009 12:23 AM

شیطنت !!!!!!!!!
کار ما ( من جزء ما نیستما .... :D;) ) کمی تا بسیاری گذشته بود....هی ! یادش بخیر!
سال آخری دو طبقه ی مدرسه رو همکف کردیم و اومدیم ! :p
می دونید تو این مدارس نمیذارن دانش آموزا انرژی شونو خالی کنن ! (!!!) واسه همین بعضیا که از انرژی دارن میترکن مدرسه رو داغون می کنن !(چه کاره بدی !!!!!:D{شیت شدن})
خاطرات من از مدرسه همش به آب بازی ختم میشد....مانتو هامون همه پوسید انقدر همدیگه رو خیس کردیم و تو آفتاب وایسادیم !
انقدر هم ازمون نمره انضباط کم کردن که به صفر رسید دوباره از بیست شروع کردن ! :p
خلاصه .... دلم تنگ شد !:20:

:cool:

دانه کولانه 11-01-2009 09:19 PM

یه پست و دو پست یه تاپیک کفاف نمیده ..
یه فروم جدید باید بزنم ..
حال که داشتم میام حتما خوباشو براتون میگم...

hossein 10-23-2011 02:34 AM

از سال اول دبیرستان تا سال سوم دبیرستان موهامو کوتاه نکرده بودم
هر روز صبح باید از دست مدیر و ناظم مدرسه فرار میکردم
آخه هر وقت گیرم می انداختن اینقدر میکشیدنش که تا 2 روز سردرد داشتم
انظبات ترم 2 رو پایین کارنامه دیدم زده 14
2 هفته بعدش موهامو تا ته تراشیده بودم رفتم پیش ناظم گفتم اقای مسافر چرا
انظباط من شده 14 ؟!!
گفت چون سرتو کردی مثل رونالدو ........

Saba_Baran90 10-23-2011 10:26 AM

اولین روزمدرسه مامانم اومده بودم مدرسه به من سربزنه نکنه دلتنگ شده باشم دید معلم نشسته رو صندلی من پای تابلو دارم شعر و دکلمه میگم!
یه توپ دارم قلقلیه نه ها! از شعرای آغاسی (ریشوِ!)می خوندم!
مامانم به معلم گفت چطوره؟ بنده خدا احترام گذاشت فقط گفت خیلی حرف می زنه!
---------------------------------------------------------------------------------
کلاس پنجم که بودم بنده خدا بابامدرسمون موجی بود! بچه ها ازش می ترسیدن! یه بار همه داشتن از منبع آب که تو مدرسمون بود بالا می رفتن من که از همه ساکت تر بودم(!)داشتم از میله وسط منبع می رفتم بالا! یه مترونیم تو هوا بودم که دیدم بچه ها در رفتن! از دور آوای خوش بابا مدرسه رو با چوبش شنیدم اما تامن بیام پایین رسید به منبع منو تو هوا گیر انداخت!
از اون به بعد کمتر در مکان های عمومی از چیزی می رفتم بالا!
--------------------------------------------------------------------------
تو دبیرستان وقتی سالن شلوغ می شد در دفتر رو می زدیم در می رفتیم!

اهورا 10-23-2011 01:32 PM

سلام :

من از سال اول دبستان اصلا شیطنت نکردم. نمره انظباتم از 18 کمتر نبوده ،همیشه

ساکت بودم ،و کاری به کسی نداشتم . الان هم همینطور هستم :)

Saba_Baran90 10-23-2011 08:33 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Javad.p (پست 228663)
سلام :


من از سال اول دبستان اصلا شیطنت نکردم. نمره انظباتم از 18 کمتر نبوده ،همیشه


ساکت بودم ،و کاری به کسی نداشتم . الان هم همینطور هستم :)

من قیافم ساکته بخاطر همینم همیشه نمره انضباطم 20 بوده اما کلا حقم نبوده!شاید بخاطر اینه که خلاف بزرگ نداشتم!

دانه کولانه 10-23-2011 09:27 PM

گفتنش فایده نداره
باید یه سایت جدید بزنم فقط برای اتیشایی که حتی تا پیش دانشگاهی میسوزوندم.
هم ایشای بسیار باحال و به روزی بود هم بسیار های لول بود هم هیچ وقت هم کسی نمیدونست طراح اصلی ماجراها منم یه سری شعبان بی مخ داشتم توی مدرسه تمام برنامه هام رو اجرا میکردن.
ولی وقتی شدیم اقای مهندس دیگه توی دانشگاه به قول یکی از بچه ها شدیم ستاره شناس و زمین شناس ! چند تا دلیل هم داره پاهای اصلیم (دوستای اصلی) همه تهران و اصفهان قبول شدند و ما موندیم و این شهر
دومیش اینکه اینجور فضایی نبود توی دانشگاه و کلاسمون
و سومش اینکه خودمم زیاد بی حوصله شدم
-----------------------------
سر تیترهاشو میگم جزئیات خودش یه کتابه ! .

مدرسه تعطیل میکردیم در انواع مختلفش

کلاس تعطیل میکردیم در انواع مختلفش

در راه رو ها رو قفل میزدیم

بمبک بد بو سر کلاس میترکوندیم کلاس تخلیه میشد

پایه صندلی معلم رو تضعیف میکردیم !

ادامس زیر بچه ها میگذاشتیم

دوربین میاوردیم همه ی اساتید رو جمع میکردیم با بچه ها 20 تا عکس میگرفتیم بدون اینکه فیلمی توی دوربین باشه بعد فردا عذر خواهی میکردیم که همه ی عکسا سوخته

معلم هندسه سال دوم دبیرستان رو از مدرسه بیرون کردیم !

چند معلم از دستمون متواری شد !

موبایل میبردیم مدرسه ( اون موقع این مساله با پیدا شدن ترقه توی کیف بچه ها برابری میکرد)

صف طولانی 60 نفری دانش اموزی که هوهو چی چی بازی میکنند رو تشکیل میدادیم وسط حیاط !

یکی از بچه ها که قد و وزنش کمتر از بقیه بود رو دو نفری میگرفتیم زیر شیر آب !

نایلون فریزر رو پر اب میکردیم میریختیم روی سر بچه ها ...

یه گوشه ی خاص از یکی از کلاسهای دوران دبیرستانمون بود اسمش رو گذاشته بودیم چال اسکندرون ! بچه های سال پایینی رو میاوریم اونجا مینداختیم و سی چل نفری میریختیم سرشون !

در کمال وقاحت یک روز ادای تمام اساتید خفن کرمانشاه رو در اوریم و فیلم گرفتیم

با صدای بلند توی راهرو وقتی یکی از اساتید رد میشد بهش میگقتیم کامبیز کلاگیس !

هماهنگی میکردیم اوازهای دسته جمعی میخوندیم !

دفتر نمره گم میشداندیم !

سر کلاس یکی از اساتید توی مدرسه همه ی بچه های سال پایینی با شلوار کردی و کراوات حاضر شدند و حتی رفتند دفتر تخته پاک کن بیارن (عکسها در فیس بوک بچه ها موجوده ! )

در مدرسه رو یک روز قفل کردیم ...

آش لوبیای بچه ها یی که با کلی دردسر توی صف وای میسادن میخریدن رو معدوم میکردیم !

با گذر از موانع شدید امنیتی لحاظ شده از عمو حسین توی کوچه پاک کن میخریدیم (مغازه عمو حسین روبروی مدرسه فرازنگان تیزهوشان دخترانه چسبیده به مدرسه ما بود ) !

اینها همه خارج از کلاس بود !

تیکه ها و سر کار گذاشتن ها و شوخی های سر کلاس هم سر جاش بود

و در تمام این موارد بنده تنها تئوریسین و گاها تدارکات چی بودم! >

hossein 10-23-2011 09:38 PM

بابا ایول ترکوندی که ! اینا همش کار خودت بوده ؟
من هم شیطون بودم ! ولی اینا که گفتی مثل انفجار دینامیت میمونه :d
واقعا یادش بخیر کاش دوباره بر میگشتیم به همون دوران مدرسه مخصوصا دبیرستان

Saba_Baran90 10-23-2011 10:40 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط دانه کولانه (پست 228731)
دومیش اینکه اینجور فضایی نبود توی دانشگاه و کلاسمون

آره واقعا جو کلاسمون افتضاحه!

nasim@ 10-24-2011 02:58 PM

همین همروز صبح.جاتون خالی یه معلم زبان داریم که من ازش متنفرم البته نه فقط من کله کلاسمون.سرتونو درد نیارم این معلم ما یه کمی بیشتر از خیلی چاق تشریف دارن.و عادت دارن وقتی دارن حرف میزنن یک دستشونو به تخته کلاس تکیه میدن.ما هم بچه های ریاضی مظلووووووم.گرفتیم این پیچ های تنه تخته رو کمی شل کردیم که به محض اینکه بهش دست زد بیوفته پایین.معلم اومد و شروع کرد به درس دادن.همین که داشت راه می رفت دستشو بلند کرد که بزاره تنه تخته ما هم کم مونده بود از خنده های قورت داده بترکیم و .......بگین چی شد......تخته نیفتاد.{قاط}همه قیافه ها شده بود:eek:.تا آخر کلاس هم این تخته بی صاحاب نیفتاد.زنگ تفریح خورد ما هم دیگه طرف تخته نرفتیم.بعد معلم ریاضی اومد.خانوم بسیار دوست داشتنی.همین که گچ گرفت دستشو گذاشت رو تخته......گروممممممپ.تخته اومد پایین:24:بیچاره نزدیک بود از ترس سکته کنه

Red 10-24-2011 07:25 PM

دبسان که بودم همش تو دفتر بودم انضباطم از 17 بالا تر نمیومد :d
ی بار داشتیم رو تخت مدرسه می پریدیم و شعر می خوندیم که ی بچه ها که خیلی چاقه اود ی پرش رو تخت کرد و تخت شکست :d اول همه هم من رفتم رو تخت پریدم :d

bigbang 10-24-2011 07:38 PM

شینطت خاص یادم نمیاد ! مثلاً تو راهنمایی همش خودمو مییزدم به مریضی از مدرسه در میرفتم مینشستم خونه آنریل تورنمنت نسخه بوق بازی میکردم ! گاهی اوقات مدرسه سیگارت میفروختم . یادمه یه بار حرفه و فن داشتیم جاصابونی لحیم میکردیم من اون موقع فکر نمیکردم لحیم اینقدر اثرش بد باشه همینجوری واسه کرم زدم پشت شلوار یکی سوخت ! یک جوگی بازی در آورد که بیا و ببین ، هر چند که من آخر هم خسارت ندادم !
هوووووم بزار فکر کنم الان که میبینم همچین بچه خوبی هم نبودمها .
یه بار یادم میاد چون هیچکی باهام رفیق نمیشد میرفتیم اردو خیلی به خودم میرسیدم یه بار یادمه نوشابه 1/5 گرفته بودم خودم تنهاییی با شامی و نون داشتم میخوردم
بعد دیدم یکی از معلم ها اتفاقی داشت میومد طرف من ! خیلی اتفاقیها! من هم در رفتم یه جا دیگه نشستم بعد دیدم 5 تا از همکلاسیهام دارن منو نگاه میکنن دهنشون مثل کلاغ بازه دیگه نون و بیخیال شدم شامی رو خالی خالی خوردم خیلی زیاد بود ! بعد هم نوشابه خوردم الان که یادم میاد خیلی خجالت میکشم

Saba_Baran90 10-24-2011 07:57 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط bigbang (پست 228812)
شینطت خاص یادم نمیاد ! مثلاً تو راهنمایی همش خودمو مییزدم به مریضی از مدرسه در میرفتم مینشستم خونه آنریل تورنمنت نسخه بوق بازی میکردم ! گاهی اوقات مدرسه سیگارت میفروختم . یادمه یه بار حرفه و فن داشتیم جاصابونی لحیم میکردیم من اون موقع فکر نمیکردم لحیم اینقدر اثرش بد باشه همینجوری واسه کرم زدم پشت شلوار یکی سوخت ! یک جوگی بازی در آورد که بیا و ببین ، هر چند که من آخر هم خسارت ندادم !
هوووووم بزار فکر کنم الان که میبینم همچین بچه خوبی هم نبودمها .
یه بار یادم میاد چون هیچکی باهام رفیق نمیشد میرفتیم اردو خیلی به خودم میرسیدم یه بار یادمه نوشابه 1/5 گرفته بودم خودم تنهاییی با شامی و نون داشتم میخوردم
بعد دیدم یکی از معلم ها اتفاقی داشت میومد طرف من ! خیلی اتفاقیها! من هم در رفتم یه جا دیگه نشستم بعد دیدم 5 تا از همکلاسیهام دارن منو نگاه میکنن دهنشون مثل کلاغ بازه دیگه نون و بیخیال شدم شامی رو خالی خالی خوردم خیلی زیاد بود ! بعد هم نوشابه خوردم الان که یادم میاد خیلی خجالت میکشم

یا علی!
تازه مثلا ساکت بودی!
خو یهو او لحیمو می کردی تو قلبش خیالد راحت بشه!
ولی آفرین خیلی باحال بودی!
چرا هیچ کس درباره شیطنت های دوران دانشگاه حرف نمیزنه؟ خوبه بیشتری دانشجوییم!
یعنی انقد ساکتین؟نه کره!

مهدی 10-24-2011 10:18 PM

من هم که همه میشناسید
نمره انظباطم همیشه 20 بود :d
اصلا هم شیطونی نمیکردم فقط چند مورد کار اشتباه کردم که زیاد مهم نبود
انداختن اب مقطر تو بخاری نفتی
انداختن سیگارت سر کلاس پرورشی
همچنین در دانشگاه
قایم کردن اسلایدهای اساتید گیرینف جهت اتمام سلسله مباحث بیخودی که در این مورد همه کلاس چشمهاشون به دستهام بود که بگم اسلاید تموم شده
بعضی موقع ها تو راهرو دانشکده ی 100 باری می رفتیم و میومدیم و رو زمین مینشستیم 4 نفر بودیم
دیگه فعلا همینها یادم میاد

hossein 12-31-2011 06:50 PM

سال سوم راهنمایی از پنکه سقفی آویزون شده بودم :d

نتیجه = 10 تا شیلنگ حسابی خوردم

Saba_Baran90 12-31-2011 07:23 PM

حسین آقا می تونم تصورت کنم و درنتیجه نمی تونم جلو خندیدنمو بگیرم
:24::24::24::24::24::24::24::24::24::24:

دانه کولانه 01-01-2012 01:13 AM

دس بردار محمد جان

نقل قول:

یه چوب انار داشت خیس میکرد محکم میزد کف دستت
!!!!

شاید در زمان دوران دبستان بنده و شما ناظمهایی بوده اند که شلنگ به دست میگرفتند که یه ابهتی داشته باشند اما از زمانی که چوب انار خیس کرده میزدن کف دست ها تا زمان تولد شما فاصله زیادی هست
و حتی در زمان دبستانی بودن من و شما چیزی به اسم سی دی در دسترس ماها نبوده .
حالا هشت ثانیه اخراجت بکنم ؟

bigbang 01-01-2012 01:24 AM

نه سوتی دادم اشتباه پرید از دستم !
این محسنی یه مقداری سنتی بود ! مدرسه اش هم بعد دو سال جمع شد
اسم مدرسه اش هم دارالفنون گذاشته بود
منم راهنمایی بودم !! دوم راهنمایی سیدی هم که میخواستم طاق بزنم گیم اسپات بود بازی های آنریل تورنمت و و وایپر که اون موقع بازی ماشین خیلی باحالی بود و هنوز نید فور اسپید مطرح نشده بود با یک بازی به اسم red alert که اون موقع آخر بازی بود
کامپیوتر هم مال بابام بود
موقعی که من پنجم ابتدایی بودم بابام خرید پنتیوم 2 با کارت گرافیک وودوو 32 مگابایتی که اون موقعی خیلی گرون بود
ولی بابام برای کارش میخواست
-----------------------------------------------////////////////////////////
خلاصه در مورد اون مسئله از دستم در رفت این دفعه گذشت !
باور کن دیگه سیاسی حرف نمیزنم
قول ! حواسم نبود دیگه از دستم ناراحت نشو
باشه کوروش جون
دیگه سوتی نمیدم
قول
ولی من چوب خوردم ! :d و تا یک روز کامل جاش روی دستم موند !

شابادی 06-02-2012 08:34 AM

ما دوره ابتدایی همیشه یه گروه داشتیم نه اینکه گروه ما کرد بود و تو خرمشهر زندگی میکردیم یه سری مشکلات داشتیم با اعراب اینجا:
از اول ابتدایی تا پنجم هفته ای سه چهار بار دعوا میکردیم
چهارم و پنجم ابتدایی یاد گرفته بودیم اجازه بگیریم میرفتیم دستشویی ولی از دفتر گچ میدزدیدیم
راهنمایی که بودم همون گروه داشتیم ولی یه مقدار قد تر بازم دعوا میکردیم

شابادی 06-02-2012 08:35 AM


اول دبیرستان که بودم دیگه جرپه جوونی مون میومد برای معلم هم شاخه شونه میکشیدیم (البته هیچوقت تجدید نیاوردم معدمم کمتر از 16 نشده تا حالا)
متاسفانه دوم دبیرستان از بچه های گروه جدا افتادم تو کلاس مدرسه دیگه که 35 نفر جمعیت کلاس که 33 نفرش عرب بود من تنها کرد معلم هم عرب بود روز اول مدرسه اود گفت هرکی یه جک بگه یکی از ته کلاس جک درباره کردها گفت بعدش من بلند شدم جک درباره عربه گفتم که منجر به دعوا شد و .........رفتم گروه قدیمون رو آوردم آی دونه دونه عربا رو زدیم آی زدیمشون تا منو 6 نفر دیگه 3 ماه از مدرسه اخراج شدیم
بعدش همون عربا رفیقم شدند تا الان

شابادی 06-02-2012 08:42 AM

دانشگاه دولتی با رتبه 1200 قبول شدم
نگبان خوابگاه یه بز داشت یه شب که نگبان خواب بود اومدم با دونفر از رفیقام بزو بغل کردم بریدیم توطبقه دوم ولش کردیم تا بگرده (اتاق خودم طبقه هم کف بود) تو خوابگاه ساعت 3 صبح بز بدبخت شرو کرد به داد و هوار کردن سر پرست خوابگه بد بخت با چشم خواب الود با دوبار زمین خوردن بدو بدو اومد ببینه چه خبره کل خوابگاه بیدار شده بودن یادش بخیر
هنوز خدمت مونده تا ببینیم چی میشه


اکنون ساعت 08:24 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)