![]() |
تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
حضرت سجاد وقتی به فقیری چیزی می داد دست خودش را می بو سید .و گاهی دست سائل را می بو سید .وقتی که از او علت را می پرسیدند می گفت :مگر خدا در قران نفرموده است (ویاخذ الصدقات)پس دستم را می بو سم چون این خیر با این دست جاری شد و متبرک گردید |
اثار زخم
روز یازدهم محرم که به زخم های بدن مطهر امام حسین ع نگاه می کردند متوجه شدند که در کتف امام ع برامدگی و اثار زخمی است که شباهتی به زخم شمشیر تیر و نیزه ندارد .این موضوع را خدمت امام سجاد ع عرض کردند . امام ع فرمود:از بس پدرم شب ها ارد خرما و پول به کتفش می گرفت و به خانه فقرا می برد این زخم ها پدید امده است |
حق برادری
خداوند به جبریل و میکاییل فرمود :من بین شما برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را بیش از عمر دیگر قرار دادم اینک کدام یک از شما زندگی خود را فدای دیگری می کند؟جبریل و میکایل هر دو زنده ماندن را اختیار کردند .خداوند به انها فرمود:ایا شما مثل علی بن ابیطالب ع نیستید ؟من بین او و پیامبر م محمد ص برادری قرار دادم و او در بستر محمد خوابید تا جانش را فدایش کند اینک به زمین بروید و او را از دشمنش حفظ کنید .ان دو فرود امدند جبرییل بالای سر و میکاییل پایین پای علی ع قرار گرفت .جبرییل گفت:مبارک باد بر تو ای پسر ابیطالب خداوند با تو بر ملائک مباهات می کند |
انفاق بی منت
حسین بن علی ع درویشی را دید و پرسید :اسمت چیست و فرزند چه کسی هستی ؟درویش گفت:من فلان پسر فلانم .امام حسین فرمود:چه خوب شد که امدی مدت زیادی است که من به دنبال تو هستم زیرا در یادداشتهای پدر خویش دیده ام که پدرم چندین درهم به تو بدهکار است اکنون می خواهم تا ذمه پدر خود را از حق تو فارغ گردانم .امام به این بهانه به درویش کمک کرد. |
قرض از ابرو
شیخ مازندرانی به سامرا رفت .وی در انجا مریض شد .میرزای شیرازی به عیادت ایشان رفت و او را دلداری داد . شیخ گفت:من هیچ نگرانی ندارم الا این که اگر امام زمان ع بفرماید مازندرانی ما به تو بیش از این اعتبار و ابرو داده بودیم تا بتوانی قرض کنی و به فقرا بدهی چرا نکردی من چه بگویم ؟میرزا بعد از این مجلس هر چه وجه در خانه داشت میان افراد مستحق قسمت کرد |
تعجیل در حاجت
مردی نامه ای به امام حسن مجتبی ع داد که در ان اظهار حاجت نمود ه بود .حضرت بدون انکه نامه را بخواند فرمود:حاجتت را بر اورده می کنم .کسی به ایشان عرض کرد:خوب بود نگاهی به نامه اش می انداختید و طبق ان عنایت می فرمودید.حضرت فرمود:همین اندازه که او ذلیلانه پیش روی من بایستد تا نامه اش را بخوانم مورد سئوال خداوند قرار خواهم گرفت. |
لقمه نان و لقمه جان
حضرت رضا ع فرمود:در بنی اسراییل سالیان پی در پی قحطی شدیدی شد. زنی که لقمه نانی داشت ان را در دهان گذاشت . سائلی او را صدا زد زن گفت:در چنین وقتی ببخشم پس لقمه را از دهان بیرون اورد و به سائل داد . ناگهان بچه کوچک ان زن در بیابان مورد حمله گرگ قرار گرفت و گرگ بچه را به دهان گرفت و فرار کرد. مادر به دنبال گرگ می دوید و فریاد می زد .پروردگار جبرییل را فرستاد و او بچه را از دهان گرگ گرفت و به مادر تحویل داد و فرمود ایا خوشنود شدی ؟این لقمه به جای ان لقمه |
حق یتیم
اورده اند که عیسی ع وقتی از گورستانی می گذشت گفت:بار خدایا یکی از این بندگان خود را زنده کن در همان حال شخصی بلند بالا از خاک برخاست و ایستاد .حضرت عیسی ع به او گفت :تو کیستی او جواب داد من پسر تغلب هستم عیسی ع فرمود چه مدت است که مرده ای .او گفت:دو هزار و پانصد سال عیسی ع فرمود :مرگ را چگونه یافتی . او گفت:از ان وقت که مرده ام هنوز تلخی مرگ با من است.حضرت فرمود :خدا با تو چه کرد گفت:ای روح الله از همان زمان در حال پس دادن جواب در مقابل نیم سکه هستم که از یتیمی در گردن من بوده و هنوز هم فارغ نگشته ام وی این را گفت و در خاک فرو رفت |
روزی علی ع یکی از سران یهود را دید از او پرسید :شما چند دسته اید ؟رییس یهودی عددی را بیان کرد ان حضرت فرمود :دروغ می گویی .هر ایینه اگر کرسی قضاوت به من واگذار شود در میان اهل تورات به تورات انان در میان اهل انجیل با انجیل خودشان و در میان اهل قران با قران انان حکم می کنم .به خدا قسم روزی پیامبر ص در باره چند دستگی امت ها فرمودند:طایفه یهود هفتادو یک فرقه تقسیم می شوند هفتاد فرقه ان در اتش و یک فرقه در بهشت جای خواهند گرفت.انان کسانی هستند که از یوشع بن نون جانشین موسی پیروی کردند. |
طایفه نصارا به هفتادو دو فرقه تقسیم می شوند که هفتادو یک فرقه انان در جهنم و یک فرقه در بهشت خواهند بود و انان پیروان شمعون و حتی عیسی ع هستند.و امت من به هفتادو سه فرقه تقسیم می شوند هفتادو دو فرقه انان در جهنم و یک فرقه در بهشت خواهند بود و انان کسانی هستند که از جانشینی محمد ص پیروی کنند .رسول خدا در این هنگام بر سینه من دست زد و فرمود :علی جانشین من هر کس از او پیروی کند در بهشت جای دارد. |
در این هنگام حضرت علی ع دست هایش را بالا برد و با صدایی بلند تر خطاب به رییس یهود و مردم فرمود :سیزره فرقه از این هفتادو سه فرقه ادعای دوستی من دارند و فقط در ظاهر دوستدار من هستند ولی یک دسته از انان در بهشت و دوازده طایفه در جهنم جای دارند .ان فرقه ای که در بهشت جای می گیرند از شیعیان هدایت شده ای هستند که خداوند در باره انان فرمود :از کسانی که افریده ام جماعتی هستند که به حق هدایت می شوند و به سبب ان عدالت را بر پا می دارند.سوره اعراف ایه 81/ان جماعت من و سیعیانم هستیم .رییس فرقه یهود سر به زیر انداخته و دور شد. |
ناراحت و عصبانی از این کوچه به ان کوچه می دوید تا این که توانست از دست کودکانی که به او سنگ می زدند و او رافضی صدا می کردند فرار کند.خود را به کوچه ای رساند و گفت :ای خدا تا کی باید این همه خواری و سرزنش تحمل کنم ؟در همین حال ابو بصیر از خانه اش بیرون امد و مرد را در ان حال دید .او را به حیاط خانه برد و از حالش جویا شد .مرد پس از اینکه یقین کرد او هم از شیعیان علی ع است ماجرا را بازگو کرد و گفت:هرجا که مرا می بینند رافضی صدایم می کنند .سربازان هستی ام را غارت کرده و کودکانم را ازار می دهند .ابو بصیر او را دلداری داد و گفت:باید نزد امام محمد باقر برویم و از ایشان راهنمایی بخواهیم .نزد امام ع رفتند و ابوبکر سخنش را این گونه اغاز کرد :ای فرزند رسول خدا فدایت شوم .برما نامی نهده اند که به سبب ان حاکمان و والیان حکومت خون و اموال ما را حلال کرده اند و هر گونه عذاب و شکنجه ای در حق ما را جایز می شمارند و کودکانمان را ازار می دهند. |
حضرت فرمود ان نام چیست مرد گفت:رافضی.امام فرمود هفتاد نفر از لشکر فرعون جدا شدند و سنتهای فرعون را ترک کردند و به موسی پیوستند .این عده پیرو بی چون و چرای فرمانهای موسی بودند و به هارون علاقه داشتند .انان در راه دین خدا کوشش می کردند ان گونه که در میان قوم موسی کسی مانند انان یافت نمی شد.قوم ان گروه را رافضی نامیدند .خداوند بزرگ خطاب به حضرت موسی فرمود :این نام را بر انان باقی بگذار .من این نام را به انان بخشیدم .امام ع رو کرد به ان مرد و فرمود:این نامی است که خداوند برای شما انتخاب کرده است .امام باقر ع با این سخنان در رحمت را بر ان مرد باز کرد .او از ان پس به نام رافضی افتخار می کرد. |
سبک نوشته های فیلسوف مآب شما آدمی را به تفکر وا می دارد!
با سپاس |
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
{پپوله} پیاده امده بودم پیاده خواهم رفت |
به دیگران فخر می فروخت و خود را بسیار پرهیزگار و مومن می دانست.حتی اندک رفتاری که با گفتارش هماهنگ باشد در او دیده نمی شد. |
جابر پیش او رفت و گفتکای مردایا دوست داری حقیقتی را برای تو روشن کنم او که کارهای خود را حقیقت مطلق می دانست ابتدا اعتنایی نکرد ولی اندکی بعد از جابر خواست تا منظورش را بیان کند.جابر گفت:تو را نزد فردی از خاندان رسول خدامی برم با اینکه از همه عابدتر است ولی ادعایی ندارد .جابر به همراه مرد به خانه امام محمد باقر ع رفتند .جابر ویژگیهای ان مرد را برای امام ع نقل کرد.امام فرمودند:ای جابر ایا همین بس استکه کسی ادعا کند دوستدار اهل بیت است ؟جابر گفت:خیر سپس امام ع به ان مرد رو کرد و فرمود :به خدا قسم شیعه نیست مگر کسی که تقوا پیشه کند و شیعه شناخته نمی شود مگر به فروتنی خشوع پیروی از امامت و خدا را بسیار یاد کردن روزه گرفتن نماز خواندن نیکی به پدر و مادر رعایت حقوق فقرا و همسایگان و رسیدگی به احوال انانصداقت و تلاوت قران. |
سخنان امام که به اینجا رسید جابر گفت :ای فرزند رسول خدا ما تا امروز کسی را با این ویژگیها ندیده و نمی شناسیم .جابر به مرد نگاه کرد و سرش را به زیر انداخته اشک از چشمانش سرازیر بود.امام به جابر فرمود :ای جابر باورها و مذاهب گوناگون ذهن تو را اشفته نسازند و تو را به شک و تردید نیاندازد .به من بگو ای جابر برای انسان همین قدر کافی است که بگوید من علی را دوست دارم و ولایتش را می پذیرم ولی به فرمانهایش عمل نکند . |
امام ع انگاه به ان مرد فرمود:تقوای الهی را پیشه خود سازید و از انچه خداوند فرم.ده پیروی کنید .کسی که پیرو فرمانهای خدا باشد دوستدار ما و کسی که از ان دستورها سرپیچی کند دشمن ماست و کسی که ولایت ما اهل بیت را بپذیرد بی شک از کارهای زشت دوری می کند و کارهای نیک انجام می دهد .مرد پر ادعا وقتی این سخنان را شنید همان جا توبه کرد و به جابر گفت:ای جابر امروز تو قلب مرا به حقیقتی روشن کردی که تا ابد در وجودم نورافشانی می کند.از ان پس ان مرد هرگز خود را عابد و زاهد معرفی نکرد و کوشید کمتر حرف بزند و بیشتر عمل کند. |
هنگامی که ایه 71 سوره اسراء نازل شد و مسلمانان این ایه را از زبان پیامبر ص شنیدند پرسشهایی برای انان پیش امد.ایه چنین بود:به یاد اورید روزی را که هر گروهی را با رهبرشان می خوانیم .ایا جز پیامبر اکرم ص امام و پیشوای دیگری نیز هست ؟مگر نه این است که این پیامبر اخرین پیامبر و فرستاده شده برای همه جهانیان است؟این پرسشهایی بود که انان برای شنیدن پاسخ انها نزد پیامبر رفتند و بی درنگ از ان حضرت پرسیدند :ای رسول خدا ایا تو امام و رهبر همه مردم نیستی ؟تفسیر این ایه را برای ما باز گو. |
پیامبر اکرم فرمود :
من فرستاده خدا به سوی همه انسانها هستم ولی پس از من به زودی از سوی خدا امامانی از خاندان من برگزیده می شوند .انان مردم را به نیکی و پرهیز از زشتی ها فرا می خوانند ولی مردم انان را تکذیب می کنند و زمام داران کفرو گمراهی نیز به انان ستم روا می دارند .اگاه باشید که هر کس ان امامان را دوست بدارد و از ایشان پیروی کند او از منو با من است ودر ان دنیا به دیدار من می اید و هر کس به انان ستم کند من از او بیزارم. |
اهسته اهسته شب از راه رسید .ک.چه ها خلوت می شد و هر کس به سوی خانه اش می رفت .تنها گروهی که محمدبن مارد نیز در جمع جوانان حضور داشت .در دل تاریکی نزدیک مسجد نشسته بودند و در باره سخنی از امام صادق بحث می کردند .یکی از انان گفت :امام صادق فرموده است:وقتی که امامت ما را بشناسید هرچه می خواهید انجام دهید .دیگری لبخندی زد و با خوشحالی گفت :در این صورت ما غم و اندوهی نداریم.تنها کافی است که امامت انان را بشناسیم .پس از ان دست به هر کاری می زنیم .خیالمون اسوده است و عقوبتی بر ما نیست. |
محمد بن مارد چیزی نگفت و به فکر فرو رفت و تنها به این جمله بسنده کرد و گفت :باورم نمی شود که منظور امام این باشد ؟از سوی دیگر معلوم نیست این سخن را امام فرموده یا نه ؟ان گاه از ان جمع خداحافظی کرد و راهی منزل شد.ان شب ابن مارد پیوسته در اندیشه سخنی بود که از امام نقل کرده بودند .تصمیم گرفت فردا اول وقت نزد امام صادق برود و در باره این سخن با امام ع گفتگو کند .روز بعد از خانه بیرون شد و با شتاب خود را به نزد امام صادق ع رساند .امام او را دید و سبب امدنش را دانست .ابن مارد خطاب به امام گفت :ایا شما فرمودید وقتی که امامت ما را بشناسید هر چه می خواهید انجام دهید ؟امام صادق سری تکان دادند و فرمودند :اری من این سخن را گفته ام .ابن مارد با شگفتی پرسید :اگر چه کارهای ناشایست و گناه انجام دهند. |
امام ع با شنیدن این سخن دگرگون شد و برای رد چنین اتهامی از خود جمله انا لله وانا الیه راجعون را بر زبان اورد و ان گاه فرمود:سوگند به خدابه انصاف با ما رفتار نکردند .از کردار ما هم باز خواست می شود پس چگونه دوستان ما بازخواست نشوند ؟انگاه امام ع منظورش را از ان سخن چنین بیان کرد که :هنگامی که امامت ما را شناختی ان چه می خواهی از نیکی انجام ده کم یا زیاد از تو پذیرفته می شود ولی اگر امامت ما را نشناختی کردار نیک تو هر چه باشد در درگاه الهی پذیرفته نیست.محمد بن ماردپس از این توضیحات به منظور امام ع پی برد و از امام خداحافظی کرد و برای این که منظور امام ع را به دیگر دوستانش انتقال دهد به سرعت خود را به دوستانش رسانید و منظور امام ع را برای انان نیز بیان کرد. |
دیدار امام برای او بهترین لحظه عمرش بود .این لحظه زیبا هرگز از خاطرش محو نمی شد چون لذت دیدار در جانش نشسته بود و او را برای همیشه مشتاق دیدار کرده بود.عبدالله بن یعفو از کوچه ها می گذشت .هر کس می توانست بی قراری را در چهره او ببیند .شوق دیدار امام ع وجودش را فرا گرفته بود.به خانه امام صادق که رسید با شتاب در زد.غلام در را گشود .عبدالله را شناخت و مثل همیشه عبدالله پله ها را پشت سر گذاشت و به اتاق امام رسید .مدتی منتظر ماند.امام صادق ع داخل شد او به احترام از جا برخاست و به امام سلام کرد .امام نیز پاسخ داد و حال او را جویا شد .عبدالله تشکر کرد و گفت: |
ای فرزند رسول خدا من در میان مردم هستم و با انان رفت و امد دارم و پیوسته در ارتباطم .با دو گروه از مردم روبرو هستم گروهی با اینکه پیرو شما نیستند و از طاغوتهای زمان پیروی می کنند ولی خصلت های خوبی دارند مانند درستکاری امانت داری و دفای به عهد در انان دیده می شود .گروه دوم کسانی هستند که امامت شما را پذیرفته اند و پیرو شمایند ولی ممکن است راستگو امانتدار و وفادار به عهد و پیمان نباشند .شما در باره این دو گروه چه می فرمایید؟امام صادق ع با شنیدن این سخن ناراحت شد و فرمود:کسانی که از رهبر ستمگر یعنی کسی که از سوی خدا تعیین نشده پیروی کنند گرچه ویژگیهای خوبی داشته باشند از دین خدا بی نصیب هستند ولی کسانی که از امام حق پیروی می کنند گرچه در کارهایشان کوتاهی کنند بر انها سرزنشی نیست عبدالله از این سخن امام ع شگفت زده پرسید؟راستی چنین است؟امام فرمود: |
اری چنین است سپس این ایه قران را تلاوت کرد:خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان اوردند .انان را از تاریکی ها به سوی روشنایی هدایت می کند ولی کسانی که کفر ورزیدند سرورانشان طاغوتند که انان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند انان اهل اتشند که خود دران جاودانند .منظور این ایه این است که گروه نخست در سایه نور ولایت و رهبری امامان توبه می کنند و امرزیده می شوند و از تاریکی های گناهان به سوی نور هدایت می شوند .ولی گروه دوم به سبب پیروی از امام ستمگر به سوی تاریکیهای کفر کشیده می شوند .پس اهل اتشند و در ان جاودانه خواهند ماند. |
بسیار دوست داشت در باره دانش ائمه بیشتر بداند و با سرچشمه دانش انان اشنا شود .او چنین می پنداشت که انچه انان می دانند یا از خود می گویند یا گرفته شده از قران و سنت پیامبر است .به منابع دیگر علم ائمه توجه نداشت بهترین راه این بود که نزد امام کاظم ع برود و در این باره از او بپرسد.سماعه خود را مرتب کرد و راهی منزل امام موسی کاظم ع شد .امام ع او را به حضور پذیرفت .ان حضرت می دانست که سماعه پرسشی دارد چون او بیشتر زمانها برای طرح پرسشهایی خود نزد امام می امد .پس از ان که اجازه خواست گفت :ای فرزند رسول خدا ایا ان چه شما ائمه می گویید در قران و سنت رسول خدا هست یا از خود می گویید؟امام ع فرمودند> |
از خود نمی گوییم بلکه همه چیز در قران و سنت پیغمبر موجود است .سماعه نمی دانست ممکن است ائمه از منابع دیگری هم چون ارتباط با غیب به دانش دست یابند .بنابراین او در پرسش خود به این موضوع اشاره نکرده بود .به همین سبب امام ع نیز در نظر گرفتن پرسش به او پاسخ داد و به این منبع اشاره ای ننمود. |
جلسه پرسش و پاسخ بود .مردم پاسخ پرسشهای خود را در باره حضرت مهدی عج از زبان رسول خدا ص می شنیدند.شخصی از پیامبرص پرسید:مهدی از نسل کیست و چه زمانی ظهور می کند ؟پیامبر با اشاره به دوازده امام پس از خود فرمود:نخستین انان برادر من و اخرینشان فرزند من است .کسی گفت :یا رسول الله برادر شما کیست ؟فرمود:علی بن ابی طالب ع .همان شخص ادامه داد :فرزندتان کیستپیامبر فرمود:مهدی .او وقتی ظهور می کند که ستم و فساد جهان را فرا گرفته باشد و او دنیا را از عدل ئ داد پر می کند .سوگند به ان خدایی که مرا به حق برانگیخت و بشیر و نذیر قرار داد در زمان غیبت افرادی که در امامت او ثابت قدم باشندو منحرف نشوند اندک هستند . |
به خدا قسم اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد خداوند ان را به قدری طولانی می کند که فرزندم مهدی ظهور کند .در ان هنگام حضرت مسیح ع از اسمان فرود می اید و پشت سر او نماز می گذارد.در ان روز مهدی شرق و غرب عالم می شود .جابربن عبدالله از غیبت مهدی پرسید و پیامبرفرمود:غیبت او طولانی است مبادا کسی در غیبت او شک و تردید به دل راه بدهد .در غیبت او خدا بندگانش را می ازماید و مومنان را پاک می گرداند. |
در حالی که پیرو ناتوان شده بود ولی هنوز به دیدن قائم ال محمد عج امید داشت و هم چنان در انتظار روزها را می گذراند.پیش از اذان صبح از خانه بیرون امد و ارام ارام خود را به مسجد رساند .جایی که امام صادق ع نماز جماعت می خواند .پس از نماز امام ع او را با چشمانی اشک بار دید و سبب گریه اش را از او پرسید .پیرمردگفت:سالها از خدا عمر گرفته ام وحالا نیز به مرگ می اندیشم و برای ان امروز و فردا می کنم .من در این مدت طولانی همواره مهدی موعود را انتظار می کشیدم ولی هیچ نشانه ای از او نمی یابم .چگونه گریه نکنم وقتی می بینم دشمنان شما این همه قوی هستند و ظلم می کنند. |
امام صادق ع عمل او را تحسین کرد و در تایید انتظار او فرمود :ای پیرمرد اگر خداوند عمرت انقدر طولانی کند تا مهدی ما را ببینی تو مقام و منزلت بزرگی خواهی داشت و اگر حالا نیز بمیری و ظهور ان حضرت را نبینی باز پاداش بزرگ نصیب تو خواهد شد .تو با دوستان پیامبر محشور می شوی .انگاه امام صادق فرمود:ای پیرمرد بدان که قائم ما اهل بیت فرزند امام حسن عسکری است .امام ع به دوازده امام ع اشاره کرد و یکایک انان را نام برد و فرمود :همگی پاک و معصوم هستند .پیرمرد پرسید ایا هیچ یک از ائمه بر دیگری برتری دارند ؟حضرت فرمود خیر همه در یک مقام و مرتبه هستند . |
امام فرمود :ای پیرمرد به خدا قسم اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد خداوند ان روز را انقدر طولانی می کند تا قائم ال محمد ظهور کند و بدان که شیعیان ما در زمان غیبت بسیار امتحان می شوند ولی خداوند بندگان پاک را از تردید در این باره نجات می دهد.امام برای شیعیان دعا کرد و فرمود :پروردگارا شیعیان ما را یاری کن و در زمان غیبت به انان صبر و پایداری ببخش .پس از این دیدار پیرمرد با خوشحالی به خانه اش برگشت و در میان راه گفت:خدایا اکنون دیگر از مرگ هراسی ندارم. |
پیامبر در مسجد مشغول عبادت بود و ابوبکر عمر و عده ای دیگر نیز سرگرم صحبت بودند که جبرئیل این ایه را بر پیامبر نازل کرد .ما مردگان را زنده می کنیم هرکاری که می کنید و هر قدمی را که بر می دارید می نویسیم و هر چیزی را در کتاب مبین به شماره می اوریم.پیامبر جمعیت فرا خواند تا در باره این ایه با انان سخن گوید .ببالای منبر رفت و ایه را دوبار تلاوت کرد. ابوبکر از جا برخاست و گفت :یا رسول الله ایا منظور از کتاب مبین تورات است ؟پیامبر فرمود :خیر ابوبکر دوباره پرسید منظور انجیل است نه. |
این بار عمر گفت :یا رسول الله پس بی شک منظور قران است .رسول خدا فرمود خیر .در این هنگام حضرت علی ع وارد مسجد شد و در کنار منبر نشست .پیامبر با دست به علی ع اشاره کرد و فرمود :منظور از کتاب مبینی که در قران امده علی ع است همان کسی که خداوند همه دانشها را در وجودش قرار داده است .ابوبکر و عمر با شنیدن سخن پیامبر دیگر هیچ نگفتند . |
ستم از هر سو بر پیکر جامعه اسلامی پنجه افکنده بود و اه و ناله مردم ستمدیده نیز به جایی نمی برد .تنها پناهگاه مردم امامان بودند که برای تسکین دردهای خود به انها پناه می بردند و ارام می گرفتند .مردم ارزو می کردند که ای کاش حاکمان و زمامداران انان در اندیشه بهبود زندگی شان بودند و برای رفا و اسایش مردم تلاشض می کردند .حسین اشغر یکی از یاران امام صادق ع که از ستم خاندان بنی عباس به ستوه امده بود روزی با هشام بن حکم درد دل می کرد و این موضوع را با او درمیان نهد.هشام در پاسخ به او گفت: |
به همین دلیل ما باور داریم امام و پیشوای مردم باید معصوم باشد .معنای عصمت چیست معصوم کسی است که به سبب لطف الهی از همه گناهان خود داری کند. |
مرد در حالی که نقاب بر چهره داشت و تنها دوچشمش اشکار بود به شهر مقدس مکه وارد شد.حجاج در حال طواف خانه خدا بودند و در ان گرمای جان سوز پشت سر امام باقر ع اعمال حج را به جا می اوردند .مزد نقاب دار در حالی که شمشیرش را زیر عبا پنهان کرده بود از لابلای جمعیت گذشت و خود را به امام باقر ع وفرزندش امام صادق ع رسانید .در گوشی به ان دو بزرگوار چیزی گفت و هر دو را کمی دورتر از ان جا به محل صفا برد. |
مرد نقابدار بی انکه خود را معرفی کمد و نقاب از چهره بردارد به امام صادق ع که هنوز به مقام امامت نرسیده بود رو کرد و گفت :ای پسر رسول خدا خوش امدی وبه ارامی دستش را بر سر امام ع که هنوز جوانی بیش نبود گذاشت و نوازش کرد و گفت :خیرو برکت خدا بر تو ای امین خدا پس از پدر.امام صادق ع چیزی نگفت و از هویت او نیز نپرسید .مرد نقابدار سپس به امام باقر ع نگریست و گفت:می پرسی یا بپرسم ؟خبری می رسانی یا خبری برسانم تصدیقم می کنی یا تصدیقت کنم؟ |
اکنون ساعت 10:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)