پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بهار ارزو (http://p30city.net/showthread.php?t=16839)

amir ahmadi 11-18-2009 09:46 AM

بهار ارزو
 
بر در میکده ام پرسه زنان خواهی دید/پیر دلباخته با بخت جوان خواهی دید/نو بهار اید و گلزار شکوفا گردد/بی گمان کوتهی عمر خزان خواهی دید/مرغ افسرده که در کنج قفس محبوس است /بر فراز فلک از شوق پران خواهی دید/سوزش باد دی از صحنه برون خواهد رفت/بارش ابر بهاری به عیان خواهی دید /قوس را ابر بهاری به عقب خواهد راند./پس از ان قوس و قزح را چو کمان خواهی دید/دلبر پردگی از پرده برون خواهد شد/پرتو نور رخش در دو جهان خواهی دید

amir ahmadi 11-18-2009 10:14 AM

خمینی
 
خمینی شرق را شگفت زده کرد .غرب را لرزاند .عرب را در تنگنا قرار داد.و خود مسئله روز جهان شد.

amir ahmadi 11-18-2009 11:39 AM

انسان باید تنها در برابر ذات اقدس حق تسلیم باشد و از هیچ انسانی که اطاعت او اطاعت خدا نیست اطاعت نکند

amir ahmadi 11-18-2009 12:17 PM

ازادی از موضوعاتی است که برخورداری از ان بعضادر عین بی توجهی صورت می گیرد

amir ahmadi 12-02-2009 01:24 PM

من ملازمت استان پیر مغان
که جام می به کف کافرو مسلمان داد

amir ahmadi 04-18-2010 08:42 AM

جام ازل:
ما زاده عشقیم و پسر خوانده جامیم
در مستی و جانبازی دلدار تمامیم
دلداده میخانه و قربانی شربیم
در بارگه پیر مغان پیر غلامیم
هم بستر دلدار و ز هجرش به عذابیم
در وصل غریقیم و به هجران مدامیم
بی رنگ و نوائیم ولی بسته رنگیم
بی نام و نشانیم و همی در پی نامیم
با صوفی با عارف و درویش به جنگیم
پرخاش گر فلسفه و علم کلامیم
از مدرسه مهجور و ز مخلوق کناریم
مطرود خرد پیشه منفور عوامیم
با هستی و هستی طلبان پشت به پشتیم
با نیستی از روز ازل گام به گامیم.

amir ahmadi 04-18-2010 09:01 AM

شهره شهر:
به کمند سر زلف تو گرفتار شدم
شهره شهر به هر کوچه و بازار شدم
گر برانی ز درم از دز دیگر ایم
گر برون و راندیم از خانه ز دیوار شدم
مستی علم و عمل رخت ببست از سر من
تا که از ساغر لبریز تو هشیار شدم
پیش من هیچ به از لذت بیماری نیست
تا ز بیماری چشمان تو بیمار شدم
نشود بر سر کوی تو بیابم راهی
از دم پیر در این راه مددکار شدم
دامن از انچه که انباشته ام بر چیدم
تا که خجلت زده در خدمت خمار شدم.

amir ahmadi 04-18-2010 09:12 AM

چشم بیمار:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار ترا دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم شرری
که بجان امدم و شهره بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم شب و روز
کم من از مسجدو از مدرسه بیزار شدم
جامه زهدو ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود ازارم داد
از دم رند می الود مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم.

amir ahmadi 04-18-2010 09:17 AM

بلای هجران:
هیچ دانی که ز هجران تو حالم چون شد
جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد
لب شیرین تو ای می زده فرهادم کرد
جانم از هر دو جهان رسته شد و مجنون شد
تارو پودم به هوا رفت و توانم بگسست
تا به تار سر زلف تو دلم مفتون شد.

amir ahmadi 04-18-2010 01:13 PM

مراد دل:
ای پیر مرا به خانقه منزل ده
از یاد رخ دوست مراد دل ده

amir ahmadi 04-18-2010 11:44 PM

انرا که زمین و اسمانش جا نیست
بر عرش برین و کرسیش ماوا نیست
اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست
ایمانست این و غیر این معنا نیست

takdone_dokhtar 04-18-2010 11:58 PM


شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

amir ahmadi 04-19-2010 12:48 PM

عاشق سوخته:
پرده بردار ز رخ چهره گشا ناز بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است
دست از دامنت ای دوست نخواهم برداشت
تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است
همه خوبان بر زیبائیت ای مایه حسن
فی المثل در بر دریای خروشان چو خس است
مرغ پر سوخته را نیست نصیبی ز بهار
عرصه جولانگه زاغ است و نوای مگس است
داد خواهم غم دل را به کجا عرضه کنم
که چو من دادستان است و چو فریاد و چو فریادرس است
این همه غلغل و غوغا که در افاق بود
سوی دلدار روان و همه بانگ جرس است.

amir ahmadi 04-19-2010 12:57 PM

در یتیم:
فاطی که به نور فطرت اراسته است
از قید حجاب عقل پیراسته است
گویی که ز بحر نور سلطانی و صدر
این در یتیم پاک برخاسته است.

amir ahmadi 04-20-2010 12:51 PM

طفل طریق:
ای پیر طریق دستگیری فرما
طفلیم در این طریق پیری فرما
فرسوده شدیم و ره به جایی نرسید
یارا تو در این راه امیری فرما

ساقي 04-20-2010 07:10 PM

راستش ديگه پاک نا اميد شدم ،
هر روز يه سور پرايز داريم بخش ادبيات...:102:

amir ahmadi 04-21-2010 09:57 AM

محرم راز:
در غم هجر رخ ماه تو در سوزو گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم
شب هجران تو اخر نشود رخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
اید ان روز که در باز کنی پرده گشایی
تا به خاک قدمت جان سر خویش ببازیم
به اشارت اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگ به وجد امده در سازو نواییم
گر به اندیشه بیاید که پناهی است به کویت
نه سوی بتکده رو کرده نه راهی حجازیم
ساقی از ان خم پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم.

amir ahmadi 04-22-2010 10:22 AM

مبتلای دوست:
باد صبا گذرکنی ار در سرای دوست
برگو که دوست سر ننهد جز به پای دوست
من سر نمی نهم مگر اندر قدوم یار
من جان نمی دهم مگر اندر هوای دوست
کردی دل مرا ز فراق رخت کباب
انصاف خود بده که بود این سزای دوست
مجنون اسیر عشق شد اما چو من نشد
ای کاش کس چو من نشود مبتلای دوست.


اکنون ساعت 06:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)