پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   شعر و شاعران بندر عباس (http://p30city.net/showthread.php?t=22620)

amir ahmadi 02-27-2010 12:05 PM

شعر و شاعران بندر عباس
 
پروانه بیابانی:
پنجره:
تا شدی پیدا میان پنجره
شد نگاهم میهمان پنجره
سر نهادم زاشتیاق روی تو
بر ضریح و استان پنجره
دست پر الطاف خوبت لحظه ای
کاش می شد سایبان پنجره
کرده تصویر تبسم های تو
دیده من اشیان پنجره
بی حضورت همچو ابر خفته ای
غم گرفته اسمان پنجره
شیشه سبز نگاهت می کند
رمز معنا در زبان پنجره
کرده شورانگیز اشعار مرا
با خیالت داستان پنجره
می شود پروانه بهر دیدنت
عاشقانه میزبان پنجره.

amir ahmadi 02-27-2010 12:30 PM

حسن گرامی:
غزل سوگ:
بلبل شیرین زبانم بود او
نغمه پرشور جانم بود او
کوبش طبل دمادم های دل
جوشش خون در رگانم بود او
روح نا ارام کوهستانیم
موج و طوفان نهانم بود او
همچو دریا محو در افاق دور
بیکران اسمانم بود او
محو ان تمثال جادو تا ابد
خود مثال جاودانم بود او
او هزاراوای خوشخوان دلم
عندلیب بوستانم بود او
رفت از دستم دیغا ناگهان
ان که جانان جهانم بود او
افتاب روشن چشمان من
ماهتاب دیدگانم بود او
یاری یم بخشیده با مهری گران
یار خوب و مهربانم بود او
با حضوری همچو رویای بهشت
ارزویم ارمانم بود او
خفته با گنج لبش در خاکها
در و یاقوت گرانم بود او
با صدای غیب عشق اواز خوان
نغمه پر شور جانم بود او.

amir ahmadi 02-27-2010 12:42 PM

قاسم حیدری:
بیقرار:
سحر ستاره چشمش مرا شکار نمود
کرشمه اش سپه عقل تارو مار نمود
ربود خرمن ارامشم به طوفانی
روان خفته ما را چه بیقراغر نمود
کدام جام چنان مست کرده رندان را
کدام زخمه چنین نغمه ابتکار نمود
مثل بود که بیک گل بهار می نشود
ولی یکی گل روی تو صد بهار نمود
نهفته بود جنونم به پرده شرمی
چه کرد چشم تو کاین راز اشکار نمود
دلی که کنج دو عالم بیک جوی نفروخت
چه سحر کرد که این سینه وام دار نمود
نوار قلب من اندم به التهاب افتاد
که یک اشاره ز تو کار صد نوار نمود.

amir ahmadi 02-27-2010 12:48 PM

منصور ضمیری:
می توان تو را فهمید:
می شود خدا را دید در ظهور چشمانت
یا فرشته را گم کرد با حضور چشمانت
با خرام پلک تو تکیه می زنم بر خاک
اسمان به هم ریزد از عبود چشمانت
درک ات از زمان پیداست با اشاره ای حتی
می توان تو را فهمید از شعور چشمانت
من کتاب شعرم را عاشقانه می خوانم
تا سپیده دم هر شب زیر نور چشمانت
سرفراز و مغروری تا همیشه قاف من
اشیان سیمرغ است در غرور چشمانت.

amir ahmadi 02-27-2010 12:57 PM

مرتضی نصیری:
من نخل سربلندم:
نشنیده ای که سنگ دلش تنگ می شود
انجا که قلب مرد میان سنگ می شود
این را ز سینه سرخ مهاجر شنیده ای
اری که سنگ هم دل او تنگ می شود
تندیس حریت ز بلندای شهر رنگ
انجا که سه هزارو دو فرسنگ می شود
انجا که جز پلشتی و حق خوارگی نماند
انجا که لطف عاجزو کمرنگ می شود
پیکی روانه کرد و پیامی ز سینه گفت
گفتا که با من و تو هماهنگ می شود.

amir ahmadi 02-27-2010 01:07 PM

گفتا که درد یار تو عشق است و پاکی است
حاشا مگر حنای تو کمرنگ می شود
من نخل سربلندم و از من ثمر مخواه
اینجا که حریت ز نطفه بد اهنگ می شود
ای حر مرا ببر ببر به دیارت که خسته ام
نام و من ره تو چه همسنگ می شود
مجنون به طعنه گفت بمان تا خجل شوی
گفتا قفس به دامن من تنگ می شود.

amir ahmadi 02-27-2010 01:19 PM

من نخل سربلندم و از من ثمر مخواه
اینجا که حریت ز نطفه بد اهنگ می شود
ای حر مرا ببر به دیارت که خسته ام
نام و من ره تو چه همسنگ می شود
مجنون به طعنه گفت بمان تا خجل می شود
گفتا قفس به دامن من تنگ می شود.

amir ahmadi 02-27-2010 01:27 PM

ابراهیم ضعیفی(رهگذر):
با اخرین شکار:
برگرده های زخمی تقدیرم کوهی به زخم چنگ تو می رقصد
تاول به پای عاطفه بغضم با شعله شرنگ تو می رقصد
درد انچنان نشسته به فریادم کاواز در گلوله جان خشکید
بر زخم تکه های بلورینم هر لحظه پاره سنگ تو می رقصد
باور نمی کنم که چنین بی رحم بر نعش خود به قهقهه بنشینی
باور نمی کنم که چنین کینی در سینه پلنگ تو می رقصد
از هجمه های زخم نخواهم جست هر چند در نگاه تو می خوانم
با اخدین شکار چه خواهد کرد تیری که در تفنگ تو می رقصد.

amir ahmadi 02-27-2010 01:30 PM

من بی نیاز حیله و تزویرت تنها به یک نگاه تو می میرم
باری اگر چه در سبد ان چشم مار هزار رنگ تو می رقصد
من پا به پای شور تو می رقصم تو نیز پا به پای غزلهایم
در سینه ات زبانه ای از اتش بر سینه ام فشنگ تو می رقصد.

amir ahmadi 02-27-2010 01:36 PM

یدالله شهر جو:
سوگند اخر:
رفتم که بر نگردم سوگند اخرم بود
با خط سبز چشمت پیوند اخرم بود
زل می زنم به چشمت حرفی نمانده دیگر
این اخرین تبسم لبخند اخرم بود
در پشت پای رفتن چون اسمانابری
نم نم شدن چکیدن ترفند اخرم بود
بعد از عبور باران سال دوباره ای نیست
با اسمان بگویید اسفند اخرم بود
روییده شد دوباره فریاد در گلویم
رفتم که بر نگردم سوگند اخرم بود.

amir ahmadi 02-27-2010 01:44 PM

بلقیس بهزادی:
دفتر شرجی زده:
پشت سر خستگی راه و بیبان سکوت
پیش رو کوچه بن بست و خیابان سکوت
مثل یک جمله به پایان خودم نزدیکم
منتظر منتظر نقطه پایان سکوت
من و این دفتر شرجی زده از بس بی شعر
خیره بر خویش نشستیم در ایوان سکوت
منتشر می شود از ما به همین زودی ها
حجمی اندازه دلتنگی دیوان سکوت
ناودانها همه خاموش تر از من شده اند
من و بی چتر ترین پرسه و باران سکوت
شانه های تو اگر بود سر پر شورم
اینچنین خسته نمی ماند به دامان سکوت.

amir ahmadi 02-27-2010 01:51 PM

جواد ضمیری:
شرقی ترین:
بیا از خوشه چشمت مرا انگور باران کن
شبی ای مرد تنها را به شعری تازه مهمان کن
نگاه برف پوش ارزوهایم به راه توست
بیا شرقی ترین من طلوعی در زمستان کن
هلا ای مرهم گل زخمهای اتشین من
شبی بر شانه هایم گیسوانت را پریشان کن
ببین از اتشت امشب تنوری در دل اماده است
و تو کولی صفت فکری برای پختن نان کن
نشسته در کمین چشمهایت گله ای از گرگ
بیا و خویش را در دستهای عشق پنهان کن.

amir ahmadi 02-27-2010 04:31 PM

فرزانه فرخی نژاد:
ظهور لحظه های کودکی:
در برگریز روحم پاییز گریه می کرد
بر زردی نگاهم جالیز گریه می کرد
یک روز از دل من مهتاب می گرفتند
امروز بر افولم دهلیز گریه می کرد
انسوتر از عطش بود در برکه های تشنه
یک اسمان تغزل ناچیز گریه می کرد
بر شانه نحیفم دستت چو مار روئید
ضحاک در غم من یکریز گریه می کرد
شیرین که تیشه می خورد از زخمهای فرهاد
باور کنید در خویش پرویز گریه می کرد.

amir ahmadi 02-27-2010 07:31 PM

اردشیر شریفی:
بازگشت:
می رسم یک شب از این کوچه به دنیای خودم
باهمین اسب دلاهنگ و همین پای خودم
می شود بغض من ودفتر شرجی زده باز
حجمی از سادگی و شرم غزلهای خودم
کوله بارم پر دلتنگی نیمای جنوب
اقتباس دل رنجیده و تنهای خودم
طرح یک خاطره در دورترین سمت جنوب
می کشد چلچله ها را به تماشای خودم
بگذارید در این فاصله لنگر بزنم
خسته ام دیگر ازاین پرسه بیجای خودم
واژه های من از این موج شکن می ترسند
بسکه خواباندمشان در دل دریای خودم
در شبی یخ زده با حسرت این بال کبود
من ویک فاصله پرواز به فردای خودم.

amir ahmadi 02-27-2010 07:42 PM

کلثوم معماری:
فالگیر»
توی این جهان بگو کی ام چکاره ام
من پر از دروغهای پاره پاره ام
فالگیر حیله گر بگو چه می شود
سرنوشت شعرهای نیمه کاره ام
طالع مرا بخوان مگو که گم شده است
پشت کهکشان بی کس ستاره ام
باد هول می وزد به سایه های شهر
یا من از مترسکان بی قواره ام
سوز می وزد بگو تبار من کجاست
من به سردی اجاقشان شراره ام
این خطوط دست من بیا بگو بگو
انچه را به من نگفته استخاره ام.

amir ahmadi 02-27-2010 07:47 PM

عبدالحمید انصاری نصب:
باران>
در گوش شب صدایم باران اگر ببارد
انبوه زخمهایم باران اگر ببارد
در اسمان ابری دودی ز رعد جاری
گم می شود صدایم باران اگر ببارد
اشفته خیس خسته در اختیار باران
من اینچنین چرایم باران اگر ببارد
باران اگر ببارد از غصه ها رهایم
از غصه ها رهایم باران اگر ببارد
فعلا خدا نگه دار تا فرصتی دوباره
چون ممکن است نیایم باران اگر ببارد
فردا طراوتی سبز می بارد از وجودم
امروز در دعایم باران اگر بیاید.

amir ahmadi 02-27-2010 07:54 PM

رعنا روحانی:
مثل تمام قفس ها>
پیچیده اواز رفتن بر شانه سجده گاهت
گل کرده تسبیح باران در جانماز نگاهت
یخ بسته اینجا دوباره هفت اسمان بی حضورت
با من بگو از رسیدن تا استوای نگاهت
پای ضریح نگاهت دستم به دامان نور است
چشمک بزن ای ستاره با زائر بی پناهت
این کوچه خو می کند باز با یاد تنها مسافر
پیچیده اواز رفتن ای اسمان سر پناهت.

amir ahmadi 02-27-2010 08:06 PM

فریبرز نظری:
برف های روی نیمکت>
مسافری که مرد از قطار جا ماند
روی ریلهای انتظار جا ماند
بلیط های او همیشه خیس بودند
و چند تکه اشک بر مزار جا ماند
چه دانه دانه و زنهای سرخ می چید
میان شعرهای او انار جا ماند
و با پرنده ها درخت اب می داد
وبرگها که ریخت یک بهار جا ماند
و برف ها که روی نیمکت نوشتند
مسافری دوباره از قطار جا ماند.

amir ahmadi 02-27-2010 08:13 PM

فقیه نظری:
عروسک>
اگر سکوت من پر از صدا شود
و زخم کهنه ام دوباره وا شود
غریب اسمان باغ قصه ام
فقط به مرگ قاصدک رضا شود
دوباره اشنای جاده های خیس
اسیر حجم مبهم چرا شود
و قاضی چکاوک و تفنگ سرخ
فضای سرب و طرح ماجرا شود
عصای کهنه را به من نمی دهد
مگر که پای خسته ام عصا شود
عروسک سیه خبر خدا کند
عروسی عروسکت عزا شود.

amir ahmadi 02-27-2010 08:20 PM

پروانه قاسمی:
کوچ پروانه ها>
تو بودی غزلهای حیرانیم
ببین بی تو روحی بیابانیم
چه می شد اگر باز چشم تو بود
هم اواز چشمان بارانیم
دوباره نگاهت مرا می سرود
در اغاز فصل پریشانیم
و می شد که خورشید باریده بود
به دست سپاه زمستانیم
پر از کوچ پروانه ها شد هوا
دریغا که من باز زندانیم.

amir ahmadi 02-27-2010 08:25 PM

رضوان امامدادی:
سکوت>
گفتی چرا؟سکوت من اما چرا نداشت
مانند بغض من که شکست و صدا نداشت
دیدم که واژه ها همه در انحصار توست
گشتم تمام حافظه را یک هجا نداشت
می خواستی تمام دلم را بیان کنم
می خواستم ولی نفسم اتکا نداشت
انگونه مات و مسخ تو بودم که ساعتم
حتی خبر ز کم شدن لحظه ها نداشت
گفتی تمام شد و نشد باورم شود
اخر دلت خبر ز دلم داشت یا نداشت
فرق سکوت و حرف همین است خوب من
حرف تو ته کشید و سکوت انتها نداشت.

amir ahmadi 02-28-2010 12:55 AM

اگه تو شعرونوم بل بل نکردم
نه شعرن ای که درد دل نکردم
به امید بهار ای نازنینم
یه تا بذرن که زیر گل نکردم
صالح سنگبر شاعر با چند کتاب شعر رحمت الله علیه

amir ahmadi 02-28-2010 03:48 AM

چه غوغایی دگه بر پا نبودن
سر یک تکه نن دعوا نبودن
مسلمن کافرو کافر مسلمن
بشکل دیگری معنا نبودن

amir ahmadi 03-01-2010 10:36 AM

رضوان امامدادی با تشکر از ایشان بخاطر گرداوری این مجموعه:
:پنجره:
باز یادم رفت
پنجره با باد رفته است
هرگاه
پنجره را باز می کنم
تا باغچه قاب عکس کهنه هوا بخورد
و چشمان سرخوشی را می بندم
همینطور است
هرگاه یادم می رود
چشمانم را باز می گدارم
پنجره می رود.
از فصل سپید این مجموعه.

amir ahmadi 03-06-2010 11:58 AM

رعنا روحانی:
مثل تمام قفس ها:
پیچیده اواز رفتن بر شانه سجده گاهت
گل کرده تسبیح باران در جانماز نگاهت
زندانی بی گناهم با من مدارا ندارد
مثل تمام قفسها پیراهن راه راهت
یخ بسته اینجا دوباره هفت اسمان بی حضورت
با من بگو از رسیدن تا استوای نگاهت
پای ضریح نگاهت دستم به دامان نور است
چشمک بزن ای ستاره با زائری بی پناهت
این کوچه خو می کند باز با یاد تنها مسافر
پیچیده اواز رفتن ای اسمان سرپناهت.

amir ahmadi 03-06-2010 12:21 PM

در ساحل احساس به کوشش حسین فریدونی فداغی و با تشکر از زحماتش.
کلثوم معماری:
ابی همیشه مهربان:
جاودانی تو عشق جاودان ماست
قرنهاست ما توایم و تو جهان ماست
نام تو فرق می کند که موج تو
قطره قطره اشکهای مادران ماست
نام ما چه فرق می کند خلیج اشک
انچه با دروغ می برند نان ماست
لخته لخته خون ما رسوب کرده است
خاک تو ودیعه گران ماست
صلح را شعله شعله دود می کند
با شعار صلح /صلح ارمان ماست
انچه توی دامن تو زنگ می زند
تکه تکه های زرد اسمان ماست
ناوها لکه های زشت تهمتند
روی پهنه ای که مال دودمان ماست
ابی همیشه مهربان بخند دور نیست
دستهای سبز منتظر میان ماست.

amir ahmadi 03-06-2010 12:27 PM

فریبرز نظری:
همه سهم من:
کشتی کاغذیش را روی شب تا زده بود
مثل هرشب دلش از هر که و هرجا زده بود
مرد بیچاره که از عرشه به دریا افتاد
جرمش این بود که بیش از همه دریازده بود
انقدر منتظرت رو به افق خیره نشست
جسدش از دل یک پنجره بالا زده بود
همه سهم من از کشتی و دریاچه فقط
طرح جان دادن یک کودک سرمازده بود.

amir ahmadi 03-06-2010 12:34 PM

حسین فریدونی:
باغی پر از پروانه:
عشق امد در دل من لانه ساخت
از دلم باغی پر از پروانه ساخت
دوست بودم با نگاه کوچه ها
او مرا با دوستان بیگانه ساخت
ماهرانه شعرهایم را ربود
امدو قلب مرا دیوانه ساخت
قصه هایی می نوشتم مثل ابر
در جوابم قابی از افسانه ساخت
کلبه ای نزدیک دریا داشتم
ناگهان با دست خود ویرانه ساخت
اشکهای بی ریایم را که دید
از برایم در دلش یک خانه ساخت.


amir ahmadi 03-06-2010 01:45 PM

مرتضی نصیری:
پرواز:
خوش به حال من پیر
تا سرانجام سفر راهی نیست
بد به حال تو جوان
ای که زندانی این توسعه ای
صنعت و توسعه ها زنجیرند
گفته های من پیر ایژند
کاش پرواز تو روئیا نشود


amir ahmadi 03-08-2010 03:35 AM

از گپ گنوغ مرتضی نصیری:
دانی تو که ما بند هواییم ای دوست
سر تا به قدم کفرو گناهیم ای دوست
با دیده مرحمت نظر می فرمای
امروز هوا خواه شماییم ای دوست

amir ahmadi 03-08-2010 04:26 AM

مرتضی نصیری:
خسته از تکراریم:
گفت با من سخنی تازه بگوی
قالبی تازه بیار
درد را عریان کن
واژه ای تازه بساز
ابر ذوقت اگر ابستن شعری هم نیست
از بخار دل من وام بگیر
از دو چشم تر من باران کن
زخم چرکین مرا مرحم باش
گفتمش می دانم
من و تو خسته این تکراریم.


اکنون ساعت 08:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)